eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
731 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه میخونه مادری غمین روضه میخونه با ناله ای حزین میگه بگین از این به بعد به من (ام بی بنین)۲ ام البنین یعنی کسی که ثمر داره یعنی کسی که پسر داره یعنی کسی که تو هفتا آسمون، قمر داره ای روزگار . دیدی که چطوری بی قمر شدم (ای روزگار . دیدی که چطوری بی پسر شدم) ای روزگار . ای روزگار روضه میخونه مادری باغم روضه میخونه با گریه دم به دم روضه میخونه دایماً یاد (مشک و یک علم)۲ مشک و علم خوبه وقتی که ساقی باشه نه که رو سینه داغی باشه خوبه وقتی که روی بدن دو دست، باقی باشه ای روزگار . دیدی که چطوری خونجگر شدم (ای روزگار . دیدی که چطوری بی پسر شدم) ای روزگار . ای روزگار
تــوی آخـرین شبت گریه نکن داره می سوزه لبت گریه نکن تــو رو جون زینبت گریه نکن دیگه بسه شدی آب خـودتو نــده عذاب چرا آب نمی خوری شدی خیره به رباب *(مادر ادب     مادر وفــا   ام بی بنین    ام الشهدا) ۲ چرا مضطرب شدی و سر به زیر جــواب سـوالمو بــده بشیــر مگه دختــر علی میشه اسیر!؟ چرا مونده بی کفن بــدن حسیــن مـن بــرام از غریبیــه پسـرم حرفی بزن غصه ی حسین    می کشه منو من به کی بگم    داغ پیــرهنـو *(مادر ادب    مادر وفــا   ام بی بنین   ام الشهدا) ۲ بــرا پیکــرت دیــگه رمــق نمونــد پیش تو هر کسی از فرات میخوند ناله هات قلب بقیعو مــی سوزوند داره می باره چشات پُــرِ حســرت نگــات ذکر "یا حسین حسین" همیشـه روی لبـات روضه میخونی  واسه کربلا گریه می کنی    یاد عاشورا *(مادر ادب      مادر وفــا   ام بی بنین     ام الشهدا) ۲
دم غروبای مدینه کنج بقیع میره میشینه این که میگه لا تدعونی ام الادب ام البنینه توسلش بوده همیشه به مادر حسین و زینب میگه خودم با چهار تا بچه م فدا سر حسین و زینب تا میاد صداش یا حسین رو لباش همه گریه میکنن با صدای ناله هاش وای.           حسین بند دوم باز روی خاکا قد خمیده تصویر چند تا قبر کشیده ویلی علی شبلی می خونه این مادر چهار تا شهیده میفته رو پای رباب و غروب پیش سکینه میره به یاد مشک پاره پاره میخواد حلالیت بگیره میخوره زمین شده ام بی بنین میگه بچه مو زدن با عمود آهنین وای.          حسین هر جا که می‌ره پا می‌زاره ابر بهار میشه میشه می باره از صبح تا شب حرفش همینه مردم حسین مادر نداره شنیده سر ها رو بریدن شنیده معجرا رو بردن شنیده توی کوچه بازار چجوری دخترا رو بردن از کفن میگه واسه مرد و زن میگه از جای پاهای اسب روی یک بدن میگه وای.       حسین
تقدیم به مادر مولایم ابالفضل العباس علیه السلام ز ادب تاج افسری دارد به زنان حق سروری دارد پایه های ارادتش چون کوه مهر و ایمان حیدری دارد پسرانش ستاره و ماهند چه شکوه منوری دارد آفتاب از خجالتش ذره خصلت ذره پروری دارد در شب چادر مصلایش لحظه ی عرش گستری دارد در دل آسمان اهل البیت حس و حال کبوتری دارد می وزد عطر یاس از سخنش وجنات سخنوری دارد گر چه معصوم نیست ام بنین عصمت از نوع دیگری دارد سطر سطر فضیلتش روشن نور علی نور، دفتری دارد و سرآمد ترین فضیلت اوست بر ابالفضل مادری دارد مثل عباس جان فدای حسین پسران دلاوری دارد چشم هایش همیشه بارانی روضه اش سوز محشری دارد
. بانوی ایثار بانوی عشق و ادب اُمُّ الْبَنین روشنی ها را سبب اُمُّ الْبَنین روح سبز یاس های بیقرار مادر آلاله های داغدار این تویی نوشیده از آب بقا همسر والا مقام مرتضی عشق را کردی هماره زمزمه در کنار یاس های فاطمه بانوی حجب و حیا اُمُّ الْبَنین هم نشین مر تضی اُمُّ الْبَنین این تویی خورشید اما در حجاب روشنایی می دهی چون آفتاب این تویی لبریز از عطر عفاف چادرت را می کند غیرت طواف گل ولی دارای روح عفّتی زن ولی آئینه دار عصمتی ای که بودی هم کلام اوصیا ای مقامت همطراز اولیا ای فروزان تر ز خورشید سپهر مادری کردی تو زینب را به مهر گریه کردی بر عزیز فاطمه خویش را خواندی کنیز فاطمه لاله از باغ شهادت چیده ای داغ فرزندان خود را دیده ای دست تو یک باغ احساس آفرید عشق در بیت تو عبّاس آفرید چشمه ی آب بقا در بند توست ساقی لب تشنگان فرزند توست ای به عترت یار یا اُمُّ الْبَنین مادر ایثار یا اُمُّ الْبَنین «یاسر» ‌
بانوی نور بانوی عشق آفرین حضرت اُمُّ الْبَنین معنی نور و یقین حضرت اُمُّ الْبَنین هم نَفَس آسمان هم قدم عرشیان همسر حَبْلُ الْمَتین حضرت اُمُّ الْبَنین بانوی ایثار ها روح به گلزار ها بانوی ایمان و دین حضرت اُمُّ الْبَنین خانه ی دل را امید آینه ی رو سپید خاتم دل را نگین حضرت اُمُّ الْبَنین مادر عشق و ادب خون جگرِ تشنه لب با غم و محنت قرین حضرت اُمُّ الْبَنین بانوی اشکِ مدام ، بانوی عزّت مرام بانوی گلگون جبین حضرت اُمُّ الْبَنین مادر چار اختر و ، مادر ماه منیر مادر نور مُبین حضرت اُمُّ الْبَنین باغ گل یاس را حضرت عبّاس را کرده فدا بهر دین حضرت اُمُّ الْبَنین «یاسر» ازین رهگذر آمده با چشم تر گشته تو را در طنین حضرت اُمُّ الْبَنین محمود تاری «یاسر»
. باغبان و گل گرید دو چشم باغبان وقتی که گل پرپر شود آتش فتد او را بجان وقتی که گل پرپر شود هر دیده گردد لاله گون دل می شود لبریز خون جان می شود آتش فشان وقتی که گل پرپر شود عالَم شود در غم رها دنیا شود ظلمت سرا هستی شود عین خزان وقتی که گل پرپر شود جاری شود از دیده آب آید به سینه رنج و تاب خون می شود از دل روان وقتی که گل پرپر شود با رفتنِ گل از نظر گلشن شود دلگیرتر جان گیرد از ماتم نشان وقتی که گل پرپر شود دل بشکند از داغ ها دلگیر گردد باغ ها از غم شود قامت کمان وقتی که گل پرپر شود نیرو رود از پیکرش هر کس که گل رفت از برش آری شود تن ناتوان وقتی که گل پرپر شود «یاسر» اگر آید غمی جان را بسوزد ماتمی دل می رود دامن کشان وقتی که گل پرپر شود حاج محمود تاری «یاسر»
. ای به حرم، هدیۀ پروردگار بحرِ کرم، واسطۀ کردگار ای دلت از غیرِ تولا جدا صاحبِ اِجلال، کنیز خدا ای ز ازل منتصبِ مصطفی تا به ابد منتخبِ مرتضی یارِ علی بوده ای از دیرباز ساخته ای فاطمه را سرفراز مَرتبَتت، مادریِ ماهتاب مَنزلَتت، همسریِ آفتاب کیست شود فاطمه را جانشین همچو تو ای حضرت ام البنين بال و پرِ معنویِ بیت وحی فاطمۀ ثانویِ بیت وحی چار گل فاطمه را مادری مادرِ پُر مهرِ چهار اختری مادر چار عاشقِ سر باخته دل به قضا، جان به قدر باخته - - - - - - - - - - مادر دلدار، سلامٌ علیک اُمِ علمدار، سلامٌ علیک بسکه دلت بوی گلِ یاس داد خالقِ گُلها به تو عباس داد هست گر عباسِ تو ذُخرُالحسین از تو ذخیره ست، بر آن نورِ عین مهدِ دلیران، سرِ دامان توست روحِ شجاعت، ز شبستان توست ای بفدای گُلِ بستانِ تو روشنیِ شمعِ شبستانِ تو ماهِ حرم، روی ابالفضل بود تکیه به بازوی ابالفضل بود بود در آن قلقلۀ دشمنان هیبتِ سقای حرم پاسبان هیچ تو دانی که امیدت چه شد؟ قامتِ عباسِ رشیدت چه شد؟ چون برهِ فاطمه بی‌تاب شد رفت که آب آورد و آب شد آه ز یادآوریِ نخل‌ها دشمن و پنهانگری نخل‌ها من چه بگویم، ز رشیدی غریب در وسطِ حیله و مکر و فریب دستِ علمدار کمین خورد، وای ساقیِ دلدار زمین خورد، وای با همه بی دستی و بی یاوری باز رجز خواند سوی لشکری تا که به یاریِ حسینت شتافت تیغ، سرِ ماهِ منیرت شکافت تیر به چشمانِ قمر تا نشست پشت و پناهِ حرم از پا نشست گفت: اَخا اَدرک اَخا یاحسین دیدنِ عباس بیا یاحسین ساقی اَت از شوقِ لقا مست شد در طلبِ وصلِ تو، بی دست شد نامِ تو دارم به لبم زمزمه آمده بالینِ سرم فاطمه