پیرزن آمده هنگام خزانش چهکند
اینهمه داغ ربوده است توانش چهکند
خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند
رفت از دست خدایا ضربانش چهکند
هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین
گفت بی سایهی آن سروِ روانش چهکند
تا که گفتند عصای تو هم اُفتاد زمین
خم شد و ماند که با قدِ کمانش چهکند
پیشِ طفلانِ حرم پیش رُباب و زینب
غمِ شرمندگی اُفتاده به جانش چهکند
روضهها را همه خواندند و فقط داد کشید
اشک آبش شد و غم تکهی نانش ، چهکند
بعد از آن هیچ زمان پیشِ تنوری ننشست
جگرش سوخته و... سوخته جانش چهکند
گفت زینب دو سه خط روضه و اُفتاد زمین
مانده با خاطرهی چند جوانش چهکند
خواهری که به برش پنج برادر را داشت
پنج، سرنیزه نشین بُرده امانش چهکند
همسفر بودنِ با شمر برایش کم نیست
آه با حرمله و زخم زبانش چهکند
این سر از چند جهت وا شده ، آهسته بران
وای اگر نیزه دهد باز تکانش چهکند
میرود شامِ پُر از سنگ و غم و زخم ولی
مانده با جمعیت چشم چرانش چهکند
نفس آخر و چشمش به در و بی پسر است
پیرزن مانده که بی فاتحهخوانش چهکند
آنکه نامادریاش آبروی مادرهاست
گر نیایند دگر گریه کنانش چهکند
#حسن_لطفی
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
از اول هر کجا که حرفی از مادرترین بوده
همیشه بعد اسم فاطمه ، ام البنین بوده
کنیزی کرد زینب را مقامش رفت بالاتر
اگر امالبنین ، امالبنین شد اینچنین بوده
خودش را روز اول پای زینب روی خاک انداخت
کسی که پیش اقوام خودش بالانشین بوده
ادب را شیر کرد و نوش جان بچه هایش کرد
که بی شک همسر شیرخدا شیرآفرین بوده
برای بچه های فاطمه مادر شدن کمنیست
فقط او لایق این مرتبت روی زمین بوده
اگر او را بخواهم در عناوینی بگنجانم
علی تاج ولایت بود و این بانو نگین بوده
اگر نانی به سائل داده گفته یادشان باشد
که نان سفره اش نان امیرالمونین بوده
هزار عباس اگر میداشت تقدیم علی میکرد
نخوان امالبنین اورا که امالعارفین بوده
ازاین که عالَمی حاجت گرفت از دست پُرمِهرش
یقین دارم خودش دستِ خدا در آستین بوده
شبیه کربلایی ها بخواه اول از او حاجت
چرا که پیش از عباسش به فکر زائرین بوده
امام دین در عاشورا به عباسش پناه آورد
از این منظر ببینی زیر دِینش رکن دین بوده
علمدارش زمین افتاد اگرچه روز عاشورا
علمدار بساط روضه بعد از اربعین بوده
به داغ شیرخواره گریه کرده نه به شیرانش
فداکاری ببین ، انگار اُمِّ بیبنین بوده
به سینه میزد و میگفت ای تنهای بی مادر
تمام فکر و ذکرش لحظهی هل من معین بوده
نبایستی برایش از حسین اینگونه میگفتند
که ساعاتی به زیر زانوی شمر لعین بوده
نمیزد اینقدر لطمه، اگر با او نمیگفتند
که یک نیزه به پایش خورد وقتی روی زین بوده
سوالی کرد که با سر چهها کردند بعد از ذبح
بشیر آهسته گفت امالبنین در خورجین بوده
خجالت میکشید از فاطمیات بنیهاشم
که در کوفه حجاب دخترانش آستین بوده
همان بهتر نبود آنجا ببیند دخترانش را
میان مجلسی که حرمله بالانشین بوده
کسی نشنیده از او که بگوید: وای عباسم...
ولی سردردهایش از عمود آهنین بوده
#یامظلوم
3. کاش در این دم آخر.mp3
7.03M
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#استاد_حیدرزاده
کاش در این دمِ آخر
پسرانت بودند
شرزه شیرانِ
جگردارِ جوانت بودند
این زِمین گیر شدن ،
علت خونین بالی ست
سرِ بالین تو
جایِ پسرانت خالی ست
گفتن از بی کسی ات
حال بکاء می خواهد
مادرِ داغِ جوان دیده ،
عصا می خواهد
چه بگویم ؟
که از این بغض ، صدا می گیرد
چه کسی
گوشه ی تابوت تو را می گیرد ؟
گفتنش نیز به جان ،
غُصه و غم می ریزد
مادر از مرگ پسر،
زود به هم می ریزد
مادر ! این لحظه ی آخِر
کمی از ماه بگو
از قد و قامتِ آن
دلبر دلخواه بگو
روضه ی مَشک بخوان
پشت سرت گریه کنیم
یک دلِ سیر برایِ
قمرت گریه کنیم
مادر ! آنگونه بخوان
که جگر عالم سوخت
پایِ این روضه شنیدم
دلِ مروان هم سوخت
روضه ی مشک بخوان ،
روضه ی گودال نخوان
هر چه خواندی
فقط از معجر و خلخال نخوان
خوب شد کرببلا را
تو ندیدی مادر
خنده ی حرمله ها را
تو ندیدی مادر
خوب شد شام بلا را
تو ندیدی مادر
داخل طشت طلا را
تو ندیدی مادر
کوهی از غم
به سرِ شانه ی زینب دیدند
دخترت را
ملاعام معذب دیدند ...
شاعر :
#وحید_قاسمی
2. گفتم ام البنین.mp3
5.51M
#مدح_حضرت_ام_البنین_س
#استاد_حیدرزاده
گفتم اُم البنين، دلم پا شد
گره هايي كه داشتم وا شد
مادر آب را صدا زدم و ...
خشكسالم شبيه دريا شد
سوره ي حمد نذر او كرديم
گم شده داشتيم و پيدا شد
با ادب بود و روي دامانش
تا گل نازدانه اي جا شد
...به مدينه نگفت مادر شد
گفت، مولاي شهر بابا شد
با كنيزيّ خانواده ي عشق
در دو عالم عزيز زهرا شد
خادمي كرد تا كه عباسش
از ازل تا هميشه آقا شد
همه ي بچه هاش عيسايند
گرچه عباس او مسيحا شد
آن قَدَر خرج گريه شد افتاد
آن قَدَر خرج گريه شد تا شد
تا قيامت به احترام حسين
ذكر لبهاش واحسينا شد
گفت - گفتند روز عاشورا
در غروبي كه خيمه غوغا شد
بيت تقسيم آبروي حرم
مشك بي آب - سهم سقّا شد
كاش دست عمود نخلستان
سدّ راهش نمي شد امّا شد
گفت - گفتند بعد آني كه
عليِ اكبر ارباًاربا شد
قد سقّا شبيه قاسم شد
قدّ قاسم شبيه سقّا شد
گفت - گفتند بر سر نيزه
سر عبّاس من تماشا شد
بسته بودند اگر نمي افتاد
بسته بودند اگر به ني جا شد
خوب شد همره حسين نرفت
در مسيري كه سر به ني ها شد
خوب شد مجلس شراب نرفت
در همان جا كه جشن برپا شد
شاعر :
#علي_اكبر_لطيفيان
1. تسلیت بر آل.mp3
418.2K
#نوحه_حضرت_ام_البنین
( سلام الله علیها )
#کربلایی_زهیر_سازگار
تسلیت بر آلِ خیرُالمرسلین
رفته از دارِجهان ، اُمالبنین
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
حضرت عباس ، ماهِ علقمه
دستهگل ،آرد برای فاطمه
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
مادر پاک شهیدانِ حسین
در جَنان گردیده مهمانِ حسین
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
ای مدینه ،آن بهشت یاس کو؟
وامصیبت مادر عباس کو؟
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
روزِ یاران
زین غمِ عُظما شب است
این همان
تکراردا غِ زینب است
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
او به یاد حضرتِ عباس بود
اشک چشمش
وقف خیرالناس بود
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
عون و جعفر !
دیده از خون تر کنید
امشب استقبال از مادر کنید
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
#شاعر_استاد_سازگار
75.9K
حضرت ام البنین سلام الله علیها
نوحه سنتی
ای بانوی خانه ی شیر خدا
ای مادر ساقی ی کرببلا
مدینه خونجگر در غمت نوحه گر
تو مادر تقوی و دینی
ام الادب ام البنینی
.........
کنج بقیع شد بیت الاحزان تو
چشم ملک گردیده گریان تو
خون شده دو عینت در غم حسینت
تو مادر تقوی....
ام الادب...... . ...
داری به دل داغ دو شق القمر
از ماتم عباس و فرق حیدر
تازه شد داغ تو خزان شد باغ تو
تو مادر.. .
ام الادب....
میثم مؤمنی نژاد
124.4K
عزای حضرت ام البنین سلام الله علیها
شور
( سیدتی فاطمه حضرت ام البنین
کنج بقیع دلغمین نشسته روی زمین
مرثیه خوانی کند بهر "قطیع الیمین"
سیدتی فاطمه.......
جام و سبو گریه کرد لاله بر او گریه کرد
ز گریه ی مادری چشم عدو گریه کرد
سیدتی فاطمه......
نمی شود باورش چه آمده بر سرش
دست علمدار عشق جدا شد از پیکرش
سیدتی فاطمه.....
دو چشم او شد زغم چشمه ی اشک و الم
یکی به یاد حسین یکی به یاد حرم
سیدتی فاطمه......
گریه کند بی حساب مادر سقای آب
خجل شد از تشنگان خجل بود از رباب
سیدتی فاطمه......
بر غم آن پاره تن سر جدا از بدن
به جای زهرا کند گریه بر آن بی کفن
سیدتی فاطمه...
میثم مؤمنی نژاد
88.8K
عزای حضرت ام البنین سلام الله علیها
واحد
بگرید مدینه ز آهی حزین
حرم دلشکسته ، بقیع دلغمین
بگو مادران شهیدان همه
کنند نوحه از داغ ام البنین
واویلا واویلا یا ام البنین
گلی ، گر بسوزد تنش مشکل است
رود لاله از گلشنش مشکل است
جوان ، گر بپوشد لباس کفن
به مادر خبر دادنش مشکل است
واویلا واویلا یا ام البنین
به آن مادری که شد از غصه پیر
خبر آمد از مرگ ماه منیر
خبر آمده دست او شد جدا
خبر آمده چشم او خورده تیر
واویلا واویلا یا ام البنین
میثم مؤمنی نژاد
92.3K
حضرت ام البنین سلام الله علیها
سبک: یا صاحب الزمان آجرک الله
در آسمان خود قمر ندارم
ام البنینم و پسر ندارم
وای از دل من وای از کربلا
واویلا واویلا آه و واویلا
خبر رسیده بر من دلغمین
بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ
افتاد از مرکب با دست جدا
واویلا واویلا آه و واویلا
همچون عباس خود با چشم گریان
هستم شرمنده از طفلان عطشان
گلها پژمردند در پیش سقا
واویلا واویلا آه و واویلا
(( يَا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا
بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ ))
بیت شعری از حضرت ام البنین_مفاتیح الجنان
میثم مؤمنی نژاد
43K
عزای حضرت ام البنین سلام الله علیها
سبک:به سمت گودال از...
ستاره میبارم قمر ندارم من
به من نگید مادر پسر ندارم من
ام البنینم وای۴
جسم عزیزم رو چه زیر و رو کردند
به پیکر عباس نیزه فرو کردند
وقتی به خاک افتاد علقمه شد بی تاب
تا مشک آبش ریخت شد از خجالت آب
کجاست علی اصغر رباب پریشونه
گهواره خالی و لالایی میخونه
ای کاروان با این دلم چها کردی
سه ساله ی ما را چرا نیاوردی
شد خیمه ها غارت وقتی علمدار رفت
ناموس آل الله تو کوچه بازار رفت
شنیده ام زینب زد دست غم بر سر
از داغ اون گودال از دست اون خنجر
میثم مؤمنی نژاد
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
مدح_مصیبت
حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
در مدح و مصیبت ام البنین(س) و تکریم مادران شهدا
ای پس از فاطــمه فـروغ اُمید
به شبسـتـان خـــانۀ خورشــید
مَحــــرمِ خــــــــانۀ ولیّ خــدا
مُحــــرِم ِ آســـــــتـانۀ توحــید
همســـــــر حیـــدریّ و اُمّ بنین
چه مقامی خـدا تو را بخشــید
تو در آن خانه ای مُقـــیم شدی
کــــه از آن نـور بر فَـلَک تابــید
نســـــب تو ز خــــــاندان کمال
ادبت را خـــــــدا کــــــند تأیید
عظمت از صفـــــات تو زده دم
معرفـــت سر به درگـهت سائید
آفـــــرین شد نــثارت از ایــثار
دســــــتهای تو را ادب بوســید
چـــــــار گُل بر بهـــار عاشــورا
از گلســتان دامــــــنت روئــید
گر چـه عبّاس تو به راه حسین
جان ودست وسرش فدا گردید
لیک بعــد از قیـــام عاشـــــورا
اشک تو برحسین می جوشـید
ای که اشکت همیشه جاری بود
وی که از داغ قامـت تو خـمید
دستــــهای تـو روی خـاک بقیع
نقشــــهای چـ۴ـاهار قـبر کشید
گــــریه می کـردی و ز آه دلت
دشمن ودوست برتو می گریید
ســـــالروز عـــــــــزای تو باشد
روز تکـــــریم مـــــادران شهید
مـــــــادران شــــهــید دادۀ ما
هـــمه دارند بر تو چشــم اُمید
ما که مـدیـون این شهیـــدانیم
یادشـــان باد زنـــده و جــاوید
شعر:حاج محمّد نعیمی (قم المقدّسه)