eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
665 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
این قرص مه است یا که فرزند رضاست این کعبه دل، یا که دلبند رضاست گویند همه بهشت زیباست ولی زیباتر از آن دیدن لبخند رضاست
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت چند روزه نوبت هر کس به پایان می‌رسد ای خوش آن رهرو که ره در خلوت اسرار داشت در پناه همّت و در پرتو آزادگی راه حرّیت سپرد و شیوۀ احرار داشت من غلام همت آنم که از روزِ نخست افتخارِ دوستی با عترتِ اطهار داشت جان گرفت از عشق سلطان سریر ارتضا ور گرامی داشت جان را از پی ایثار داشت پیرو هشت و چهار آمد، نشد از واقفین چون به قول خاتم پیغمبران اقرار داشت مدفنِ پاکِ رضا را کعبۀ امید یافت بر رضا و نسل پاکش التجا بسیار داشت جز رضا عهد مودّت با کسِ دیگر نبست جز جواد از هر چه گویی بگذر و بگذار داشت تا جمال شاهد ما در حجاب غیب بود ادعای صدق ما را مدعی انکار داشت کیست این مهر جهان‌آرا که چون آباء خویش جلوه‌ها نور جمالش از در و دیوار داشت کیست این سرو سَهی بالا کز استغنای طبع لطف و احسان و کرم بود آنچه برگ و بار داشت یک طرف خیر کثیر فاطمه میراث برد یک طرف خُلق عظیم احمد مختار داشت مظهر تقوا و قُدس و مطلع اَللهُ نور نور علم و معرفت از حیدر کرّار داشت... مطلع الفجر حقیقت آشکارا شد از این لیلة القدری که مخفی ماند و بس مقدار داشت نازپروردی که شب‌ها تا سحر شمس الشموس در کنار مهد نازش دیدۀ بیدار داشت... جلوۀ حسن خدادادش تجلّی تا نمود بُرد از آیینۀ دل‌ها اگر زنگار داشت خود خداوند فضیلت بود و بهر کسب فضل در حریم قدس او «فضل بن شاذان» بار داشت خوشه‌چین خرمن فیضش «ابو تمّام» هم این حقیقت را به اِمداد سخن اِشعار داشت... آن دل‌آگاهی که با ظلم و ستم پیکار کرد دشمن از بی‌دانشی با او سر پیکار داشت آزمون حضرتش را کرد دستاویز خویش آزمونگر «پور اکثم»، تا چه در پندار داشت شوربختی بین که کرد از تیره‌رایان محفلی قصد شوم خویش را هم مخفی از انظار داشت بود آن دانای راز آگاه که قاضِی القُضاة با نهاد و نیّتی ناپاک استفسار داشت «چیست حکم آن‌که مُحرم بود و قتل صید کرد» لعل لب بگشود و در پاسخ چنین اظهار داشت: «کشت از راه خطا، یا عمد؟ در حِلّ یا حرم؟ بنده یا مولی؟ پشیمان بود یا اصرار داشت؟ بسته بود احرام حج یا عمره؟ شب یا روز بود؟ جهل بر او چیره شد یا علم بر این کار داشت؟ خردسالی بود وین صید نخستش بود؟ یا، سالخوردی بود و زین پرونده‌ها بسیار داشت؟ از همه بگذشته، کوچک یا بزرگ از وحش و طیر با کدامین صید آن صیّادِ مُحرم کار داشت؟» چون رسید این‌جا سخن «یحیی بن اکثم» شرمگین با چنان فضل و کمال از دانشِ خود، عار داشت «خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت»... بر در این روضه «رضوان» مژدۀ «طوبی لکم»، از پی عرض ارادت عرضه با زوار داشت... باید این‌جا با کمال معرفت شد عذرخواه هم سرشک توبه هم تسبیح و استغفار داشت باید این‌جا حلقۀ بابِ شفاعت را گرفت سر به زیر از شرمساری، رویِ دل با یار داشت باید این‌جا چون «اباصلت» از سویدای ضمیر گاه ذکر «یا جواد» و گاه «یا غفّار» داشت باید این‌جا چنگ زد بر دامن «أمَّن یُجیب» منتظر بود به مضطرّ حقیقی کار داشت گر چه ما امروز محروم آمدیم اما «شفق» ای خوشا آن‌کس که فردا وعدۀ دیدار داشت
شمیم عشق می‌رسد دوباره بر مشام ما نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما مگر بهشت آرزو گشوده شد به نام ما مگر خدای خواسته جهان شود به کام ما که بهر دل‌شکستگان در امید باز شد هزار قفل غم ببین که بی‌کلید باز شد... شمس ضحی که می‌دمد ماه ز هر نظاره‌اش بود طلوع این قمر تجلّی دوباره‌اش تا که نگاه می‌کند بر رُخ ماه‌پاره‌اش غرق ستاره می‌شود کنار گاهواره‌اش نهم امام را به‌ بر، امام هشتم آورد بضعۀ دوم نبی، کوثر دوم آورد خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی زُهد امام چارمین، عزم شهید کربلا حکمت باقرُ الحِکَم، دانش صادقُ الوَرا کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد وجود او به ملک جان، کمال آرزو بود... ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده به هشت سالگی دم از امامت اُمَم زده به قله‌های مکرمت، کرامتت علم زده اساس واقفیّه را ظهور تو به هم زده تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان پُر برکت‌ترین کسی که آمده‌ست در جهان فروغ بزم قدسیان، چراغ آسمان تویی مُدوّر زمین تویی مُدبّر زمان تویی خدای را امین تویی جهات را امان تویی تجسم یقین تویی فراتر از گمان تویی تو وارث پیمبری شافع روز محشری قسم به کوثر خدا خیر کثیر کوثری...
ما تا نفس داریم از حیدر بخوانیم از معجزات دائم این در بخوانیم این چارده رکعت نماز عاشقی را رکعت به رکعت تا دم آخر بخوانیم ما را درین عالم خدا آورده تا که بدخواه آل الله را کافر بخوانیم دنیا و محشر در عذاب اندر عذابیم هر بی سر و پا را اگر دلبر بخوانیم حالا که رسوایی نصیب ابتران شد خوب است با هم سوره کوثر بخوانیم دنیا دوباره عطر زهرا دارد امشب حال سیه رویان تماشا دارد امشب امشب ببین دنیا ولیعهد رضا را دسته گل صدیقه و خیرالنسا را هر کس غلام خانه ابن الرضا شد حاتم نماید گوشه ی چشمش گدا را امکان ندارد رد شود ، هر کس قسم داد بر جان این آقا ، علی موسی الرضا را هر بنده ای که شد دلش ابن الرضایی دارد همیشه پشت سر ، دست خدا را آن قدر از میخانه ی او خیر دیدیم آن قدر لطف او خجالت داد مرا مردم همه دنیاش بر وفق مراد است هر کس رفیق بی کسی هایش جواد است ای که تو را پروردگارت داده عزت نه ساله بودی و شدی صاحب ولایت ای که به گهواره چو عیسی لب گشودی عالم به قربانت ، خداوند کرامت ای یادگار حضرت باب الحوائج ! دیدیم از تو معجزات بی نهایت دل برده ای از دوستان و دشمنانت مامون به آقایی تو داده شهادت از عمر کوتاه تو مردم ، قدر یک قرن دیدند آقایی ، وفاداری ، محبت مثل رضا با دشمنت هم مهربانی امّید اول ، آخر بیچارگانی دار و ندار حضرت معصومه ای تو آقا بهار حضرت معصومه ای تو بعد از علی موسی الرضا در این زمانه دلدار و یار حضرت معصومه ای تو گردد علیِ اکبر و زینب تداعی وقتی کنار حضرت معصومه ای تو هم حضرت معصومه باشد بی قرارت هم بی قرار حضرت معصومه ای تو مانند یک قرص قمر امّید بخشه شبهای تار حضرت معصومه ای تو دیدیم که در صحن قم حاجت روا شد هر کس که ذکرش یا جواد و یا رضا شد بابا پس از اینکه به گوش تو اذان گفت از داغ عاشورایی این دودمان گفت از کربلا ، از تشنگی ، از سربریدن از کوفه و بی حرمتی بر میهمان گفت از تشنگی ، از حرمله ، از شرم عباس از کودک شش ماهه و تیر و کمان گفت از غصه گهواره خالی اصغر از خون دل های رباب نیمه جان گفت من مطئن هستم که ای آقا برایت نه سال هر جا کرد فرصت ، آن به آن گفت : بابا همیشه یاد جد سرجدا باش هر روز و شب گریه کن کرببلا باش محمدحسین رحیمیان
ما تا نفس داریم از حیدر بخوانیم از معجزات دائم این در بخوانیم این چارده رکعت نماز عاشقی را رکعت به رکعت تا دم آخر بخوانیم ما را درین عالم خدا آورده تا که بدخواه آل الله را کافر بخوانیم دنیا و محشر در عذاب اندر عذابیم هر بی سر و پا را اگر دلبر بخوانیم حالا که رسوایی نصیب ابتران شد خوب است با هم سوره کوثر بخوانیم دنیا دوباره عطر زهرا دارد امشب حال سیه رویان تماشا دارد امشب امشب ببین دنیا ولیعهد رضا را دسته گل صدیقه و خیرالنسا را هر کس غلام خانه ابن الرضا شد حاتم نماید گوشه ی چشمش گدا را امکان ندارد رد شود ، هر کس قسم داد بر جان این آقا ، علی موسی الرضا را هر بنده ای که شد دلش ابن الرضایی دارد همیشه پشت سر ، دست خدا را آن قدر از میخانه ی او خیر دیدیم آن قدر لطف او خجالت داد مرا مردم همه دنیاش بر وفق مراد است هر کس رفیق بی کسی هایش جواد است ای که تو را پروردگارت داده عزت نه ساله بودی و شدی صاحب ولایت ای که به گهواره چو عیسی لب گشودی عالم به قربانت ، خداوند کرامت ای یادگار حضرت باب الحوائج ! دیدیم از تو معجزات بی نهایت دل برده ای از دوستان و دشمنانت مامون به آقایی تو داده شهادت از عمر کوتاه تو مردم ، قدر یک قرن دیدند آقایی ، وفاداری ، محبت مثل رضا با دشمنت هم مهربانی امّید اول ، آخر بیچارگانی دار و ندار حضرت معصومه ای تو آقا بهار حضرت معصومه ای تو بعد از علی موسی الرضا در این زمانه دلدار و یار حضرت معصومه ای تو گردد علیِ اکبر و زینب تداعی وقتی کنار حضرت معصومه ای تو هم حضرت معصومه باشد بی قرارت هم بی قرار حضرت معصومه ای تو مانند یک قرص قمر امّید بخشه شبهای تار حضرت معصومه ای تو دیدیم که در صحن قم حاجت روا شد هر کس که ذکرش یا جواد و یا رضا شد بابا پس از اینکه به گوش تو اذان گفت از داغ عاشورایی این دودمان گفت از کربلا ، از تشنگی ، از سربریدن از کوفه و بی حرمتی بر میهمان گفت از تشنگی ، از حرمله ، از شرم عباس از کودک شش ماهه و تیر و کمان گفت از غصه گهواره خالی اصغر از خون دل های رباب نیمه جان گفت من مطئن هستم که ای آقا برایت نه سال هر جا کرد فرصت ، آن به آن گفت : بابا همیشه یاد جد سرجدا باش هر روز و شب گریه کن کرببلا باش محمدحسین رحیمیان
ای که از دست کریمت خیر و برکت می‌رسد هر کسی شد سائل جودت به عزت می‌رسد تو نشان دادی که در آل امیرالمومنین ظاهراً بر کودکانش هم امامت می‌رسد از "رضا" باید "جوادی" اینچنین یابد ثمر از قیامت انتظاری جز قیامت می‌رسد؟! ظرف عقل آدمی از درک جودت عاجز است بر امامان از تو وقتی که محبت می‌رسد من خودم را می شناسم مستحق نقمتم از تو اما سمت من هر بار نعمت می‌رسد من اگر از تو فقط دنیا بخواهم باختم بس که از معنای جودت معنویت می‌رسد لطف ابراهیم چشمانت به من آموخته دست بر دامان تو روزی به خُلّت می‌رسد وای بر دستی که یک دفعه به سمتت رو نزد بیشتر در روز حسرت، او به حسرت می‌رسد شاعری بیتی برایت گفت و رفت، اما بر او از علی موسی الرضا صدبار خلعت می‌رسد زائر مشهد شدم دیدم که از باب الجواد بیشتر از پیش بر زائر عنایت می‌رسد یابن سلطان خراسان! از پر قنداقه‌ات به علی‌اصغر قسم آدم به دولت می‌رسد حرف قنداقه شد و دیدم که در کرببلا از کمان حرمله تیری به دقت می‌رسد تیر، حلق کودک ارباب مان را پاره کرد روضه‌ی این طفل آخر شیعه را بیچاره کرد 🔸شاعر :
طوبای تو میان دلم قد کشیده است بین من و خیال خودم سد کشیده است احساس می کنم به تو نزدیک می شوم جذر مرا نگاه تو مد کشیده است این جذبه طلایی بالا نشین تو بال مرا حوالی گنبد کشیده است دست خدای عز و جل روی قلب ما این بار سوم است محمد کشیده است نوری رئوف در حرمت موج می زند الطاف کاظمین به مشهد کشیده است بخشنده تو ،خدای کرم تو، جواد تو ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو بگذار خاک پای تو نقاشی ام کنند سجاده ی دعای تو نقاشی ام کنند بگذار بر کنار قدم های هر شبت با رشته عبای تو نقاشی ام کنند بال و پرم بده که شبیه کبوتری امروز در هوای تو نقاشی ام کنند بگذار از زمان ازل تا همیشه ها آقای من برای تو نقاشی ام کنند وقتی میان خانه دعا پخش میکنی مسکین ترین گدای تو نقاشی ام کنند بخشنده تو، خدای کرم تو، جواد تو ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو ای بالش تو دست امام رئوف ما ای  سایه بان روی تو بال فرشته ها تا آمدی امام رضا گریه اش گرفت ای مستجاب چله سجاده دعا تا یک تبسمی نکنی پا نمی شود خورشید از مقابل گهواره شما اینگونه بی نقاب نظر می خوری عزیز اینقدر در مقابل آیینه ها نیا آقا قرار ما سر میدان کاظمین ای اولین زیارت ما بعد کربلا بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو هر صبح چهارشنبه مقیم تو می شوم از زائران صبح نسیم تو می شوم روزی اگر به طور مرا راهیم کنند سوگند میخورم که کلیم تو می شوم وقتی که از محله ما میکنی عبور کوچه نشین دست کریم تو می شوم بر پشت بام گنبد زرد و طلائیت مثل کبوتران حریم تو می شوم کم کم در ابتدای خیابان کاظمین دارم همان گدای قدیم تو می شوم بخشنده تو، خدای کرم تو، جواد تو ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو
ولادت امام جواد(ع امشب بـه جهان آمـده پیغمبر دیگر؟ یا کعبه گرفته است به بر حیدر دیگر؟ یا از حسنین است عیـان منظر دیگر؟ دارد به سـرِ دست، رضـا کوثـر دیگر بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است این مژده بگوییـد کـه میلاد جواد است ای بحـر تجلـی گهـرت باد مبارک ای شاخۀ طوبـا ثمـرت بـاد مبارک ای شمس ولایت قمرت باد مبارک میـلاد گرامـی پسـرت بـاد مبارک این قبلۀ اربـات مـراد اسـت، مـراد است الحق که جواد است جواد است جواد است بــا مــاه بگوییـد چـراغ سحـر اسـت ایـن بـا مهـر بگویید کـه از مهـر، سـر است این طفـلش نتـوان گفت که خیرالبشر است این جانم به فدایش پسر است این پسر است این ما را به پسر بودن او فخر از آن است کو بعد پدر، رهبر خلق دوجهان است این است کز آغـاز خداونــد ستـودش این است که بگشود نبی لب به درودش این است که افتاد «کرامت» به سجودش این است که جود آمده مرهون وجودش جوشد ز کفش لطف و عنایات خدایی آرنـد به سویش همگان دست گدایی سرتا بـه قدم حسن خداوند جلیلش مـرآت جمـال نبـوی روی جمیلش زوّار حـرم آدم و نوح است و خلیلش مأمون شده در اوج شهی عبد ذلیلش این است که در محضر او زادۀ «اکثم» آورد چو یک کودک ناخوانده الف، کم این است همـان مخزن اسرار الهی وابستـه بــه علـم ازل نامتناهــی بی‌پرتو او علم سیاهی است سیاهی دارد خبر از ابر و هـوا و یم و ماهی کز معجزه‌اش هوش پرید از سر مأمون گویی که جدا روح شد از پیکر مأمون 'ای از ازلـت نــام دل‌آرای محمّد 'وی آینــۀ طلعـت زیبـای محمّد 'سرتا به قدوم تـو سراپـای محمّد 'بوسیده پدر روی تو را جای محمّد از جود تـو یا فضل تو یا علم تو گویم؟ وز خلق تو یا خوی تو یا حلم تو گویم؟ با این همه اوصاف خدایی ز خدایت در حیرتم آخر چه بگویم بـه ثنایت گوهر چه بوَد تا که بریزند بـه پایت؟ فرمـود پـدر: ای پــدرم بـاد فدایت! تو مصحـف زهرایی و قرآن رضایی تو روح رضا، قلب رضا، جان رضایی فردوس بَرد سجده به خـاک قدم تو رضوان شده پیوسته گـدای کـرم تو هنگام عطا ظرف وجود است کم تو حـجِّ حــرم الله، طـواف حــرم تـو از ما همـه دریوزگی و عجز و گدایی از تو همه لطف و کرم و عقده‌گشایی بگـذار کـه سرگـرم هیاهـوی تو باشم تا جان به لبم هست، ثناگوی تو باشم باشد که فقط تشنه لبِ جوی تو باشم مولا کرمی کن که سگ کوی تو باشم آن روز که خلقت همه دامان تو گیرند زنجیر مرا دست غلامـان تـو گیرند تـو دسـت عطـا و کرم و لطف خدایی تو در دو جهان از همگان عقده‌گشایی تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی مـا جملـه گدا و تـو جواد ابن رضایی جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست والله گـدایـی درت سلطـنت مــاست من میثم آلودۀ بی‌دست و زبانم در باغ بهار تو کم از برگ خزانم مگـذار برِ بـاد بـه کـوی دگرانم بگذار در اطراف گلت خار بمانم من با همه گفتم که جواد است امامم باشد که بخوانی ز ره لطف، غـلامم استاد سازگار.............
باز خدا پرده زرخ بر گرفت عالم جان، جلوۀ دیگر گرفت ملک جهان زندگی از سر گرفت مرغ دل این ذکر، مکرّر گرفت قبلۀ ارباب دعا آمده عید جواد ابن رضا آمده دیده گشا و رخ جانانه بین شادی شمع و گل و پروانه بین وجد و نشاط دل دیوانه بین خندۀ ریحانۀ ریحانه بین نقش تبسّم به لب مرتضاست جلوه کنان طلعت ابن رضاست باز به جوشش یم جود آمده غرق در آن ملک وجد آمده مظهر الطاف ودود آمده مهر، به خاکش به سجود آمده کشور جان عالم دل منجلی است ولادت محمّد بن علی است پرده زحسن ازلی وا شده روی الهی متجلاّ شده ملک جهان سینۀ سینا شده ولادت زادۀ موسی شده ماه بیا خاک زمین را ببوس سرزده امشب مه شمس الشّموس شافع میزان و معاد است این کعبۀ دل، باب مراد است این راهبر کلّ عباد است این صاحب هر جود، جواد است این آینۀ دادگر است این پسر بر همه عالم پدر است این پسر دل به سوی بیت ولا پر زند روح، پی عرض دعا در زند ماه، گر امشب به زمین سر زند پرده به رخ تا صف محشر زند می نهد از شرم مه روی او رو به روی خاک سر کوی او گلشن هستی همه خرّم شده رشک جنان دامن عالم شده فخر کنان دودۀ آدم شده شاد، دل آدم و خاتم شده بحر ولایت گهر آورده است عروس زهرا پسر آورده است غنچۀ ریحانه به گلشن شکفت بلبل از او صورت اناالحق شنفت لاله به لبخند ثنایش بگفت مرغ شب از شوق وصالش نخفت آمده تبریک زمعبود او بهر رضا در شب مولود او دیده بگشا جلوۀ سرمد ببین آینۀ روی محمّد ببین سلالۀ رسول امجد ببین محمّد دوم احمد ببین آمدی ای بر همه باب المراد جان به فدای قدمت یا جواد ای ثمر باغ دل بوتراب وی زازل شیفته ات شیخ و شاب جود تو چون لطف خدا بی حساب سایۀ مهرت به سر آفتاب مهر تو شد روز ازل دین من نیست به جز حبّ تو آئین من ای تو و من لازم و ملزوم هم من به گدائی، تو به جود و کرم رو به کجا از سرت کویت برم سائلم و سائلم و سائلم سائل افتاده زپای توام جود و کرم کن که گدای توام سائلم از خویش مرانی مرا چون شود از لطف بخوانی مرا بر سر خاکت بنشانی مرا بر در عشقت بکشانی مرا گو که برآرند زتن پوستم دوستم و دوستم و دوستم سائلم از تو دو جهان خواستم سوز درون، درد نهان خواستم خون جگر اشک روان خواستم آن چه پسندی تو همان خواستم عاشق دار غم تو (میثمم) فارق از این عالم و آن عالمم
مام جواد(ع)-ولادت نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش زمین برای همیشه پر از مسیحا شد درست مثل زمان تولد زهرا مدینه مثل زمین های مکه زیبا شد هزار حظ منزه به دیده اش آمد همین که چشم ستاره به روی تو وا شد و آسمان اگر امروز این همه بالاست به پای قامت طوبایی شما پا شد صدای پای کریمانه تو می آید دلم به پشت در خانه تو می آید تو نور عشقی و حق آفتابتان کرده است دعای سبزی و حق مستجابتان کرده است میان خیل هزاران  هزار بخشنده برای جود خودش انتخابتان کرده است هزار و چهار صد سال می شود که خدا مرا پیاله به دست شرابتان کرده است  تو را سرشته و ادغام کرده با قرآن تو را نوشته و حالا کتابتان کرده است قسم به کعبه برای شفاعت فرداست اگر جواد الائمه خطابتان کرده است خدا سرشته تو را تا که مثل نور کند کریمی اش به کریمی تو ظهور کنتد مسیح سبز نفس های تو حیاتم داد شعاع نور ضریحت به جاده ام افتاد برای آنکه خدا حاجت مرا بدهد مرا نوشت و مرید  تو را نوشت مراد به روی صفحه پیشانی ام ملائک تو نوشته اند سگ خانه امام جواد چگونه لطف نداری به این اسیری که غلام حلقه به گوش تو بوده مادر زاد صدای اول عشق و صدای آخر عشق تمام عشقی و ای عشق خانه ات آباد رسیده است به روی مهت سلام رضا علی اکبر در خانه امام رضا تو آمدی پی اکرام و هم نشینیمان جواب عاطفه باشی به مستکینیمان تو آمدی  ز طبق های آسمان پایین و کردی از پی چشمانتان زمینیمان چگونه دست توسل نیاوریم آقا تو آمدی که همیشه گدا ببینیمان تویی تو ماحصل چله توسل ها تویی شراب طهورای اربعینیمان تویی که حق خدایی به گردنم داری تو آفریده شدی تا بیافرینیمان تو را جواد و مرا آفریده ات کردند قتیل آن دو کمان کشیده ات کردند نگاه بی مثلت از تبار خورشید است ضریح چشم قشنگت مدار خورشید است کواکب از جریان تو نور می گیرند طلوع نور شما تا دیار خورشید است تو انعکاس جمال امام خورشیدی شبیه آینه ای که کنار خورشید است همین که سردی مان رفت و فصل گرما شد به گوش خویش سرودم که کار خورشید است قسم به حرمت خاک زمین کرب و بلا به ان دیار که مهپاره بار خورشید است جواب کودک خورشید سر بریدن نیست جواب نور گلوی سحر بریدن نیست علی اکبر لطیفیان.........
امام جواد(ع)-ولادت   بر سر آنم زبان بگشایم و آوا كنم خویش را در محضر مولای خود پیدا كنم تا بگوید سر گذشت غربتش را بهر من سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا كنم او امام هشتم و آئینه ذات خداست عالمی را من فقط با نام او شیدا كنم تا كه مولانا رضا از دست من گردد رضا از زبان حال او گویم روایت ای خدا سال ها من منتظر بودم كه آید گوهرم این مبارك كودك و نور دو چشم مادرم او مبارك تر بود از هر چه مولود است و بس او محمد یا جواد است و بود تاج سرم او امامت را برایم تا ابد تثبیت كرد كرد رسوا فتنه ی خصم لعین و ابتر م او مسیح عترت صدیقه ی اطهر بود در مقام عصمتش همپایه ی كوثر بود  كودك است اما چو لب وا كرد غوغایی نمود خطبه ای كوتاه خواند و كار زیبایی نمود آن چنان شیوا سخن گفت و عدو را پست كرد آن كه اهلش بود گفتا كار زهرایی نمود رفع تهمت كرد، از آن كه ز مریم برتر است بهر مادر كودك نازم مسیحایی نمود گفت من  از نسل زهرایم عزیز حیدرم من جواد ابن الرضا آئینه پیغمبرم گر نمی آمد بنای دین حق كامل نبود دشمن من شاد می شد گر مرا حاصل نبود گر نمی آمد اگر چه بعد عمری انتظار تهمت دیرینه ی ابتر مرا باطل نبود  بهر دیدار جمال نازنین كودكم كس شبیه من چنین آشفته و بیدل نبود پیش زهرا سر فرازم این جواد من بود نی كه بهر شیعه این باب المراد من بود دست از او بر مدارید این گل زهرا بود دست او باز است و كارش حل مشكل ها بود نی فقط آبادی دنیا بخواهید از جواد در قیامت كار او زیباتر از دنیا بود كم از او هرگز مخواهید این جفا بر او شود عاشق دیدار سائل چشم این  آقا بود هستی ام دار وندار من همین دردانه است هر كه صاحب عقل باشد بهر او دیوانه است با چه جرات شرح اوصاف كمالش می كنید؟ با قیاس یوسفی وصف جمالش می كنید؟ یوسف از دریای زیبایی او یك قطره است از خدا گوئید گر نشر خصالش می كنید این جواد من شبیه من غریب و بی كس است منعم از گریه چرا وقت وصالش می كنید گوئیا می بینم اینك در جوانی دلبرم می شود مظلوم كشته مثل زهرا مادرم ماهیان بحر و مرغان هوا گریان او جمله ذرات دو عالم می شود نالان او از شرار زهر و از سوز عطش پرپر زند كف زند شادی نماید زوج بی ایمان او در شب میلاد او من روضه خوانی می كنم جان من كه باب او هستم فدای جان او اولین مرثیه خوان و روضه خوان او منم هر كه گوید از غم او میزبان او منم جواد حیدری..........
امام جواد(ع)-ولادت   بر سر آنم زبان بگشایم و آوا كنم خویش را در محضر مولای خود پیدا كنم تا بگوید سر گذشت غربتش را بهر من سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا كنم او امام هشتم و آئینه ذات خداست عالمی را من فقط با نام او شیدا كنم تا كه مولانا رضا از دست من گردد رضا از زبان حال او گویم روایت ای خدا سال ها من منتظر بودم كه آید گوهرم این مبارك كودك و نور دو چشم مادرم او مبارك تر بود از هر چه مولود است و بس او محمد یا جواد است و بود تاج سرم او امامت را برایم تا ابد تثبیت كرد كرد رسوا فتنه ی خصم لعین و ابتر م او مسیح عترت صدیقه ی اطهر بود در مقام عصمتش همپایه ی كوثر بود  كودك است اما چو لب وا كرد غوغایی نمود خطبه ای كوتاه خواند و كار زیبایی نمود آن چنان شیوا سخن گفت و عدو را پست كرد آن كه اهلش بود گفتا كار زهرایی نمود رفع تهمت كرد، از آن كه ز مریم برتر است بهر مادر كودك نازم مسیحایی نمود گفت من  از نسل زهرایم عزیز حیدرم من جواد ابن الرضا آئینه پیغمبرم گر نمی آمد بنای دین حق كامل نبود دشمن من شاد می شد گر مرا حاصل نبود گر نمی آمد اگر چه بعد عمری انتظار تهمت دیرینه ی ابتر مرا باطل نبود  بهر دیدار جمال نازنین كودكم كس شبیه من چنین آشفته و بیدل نبود پیش زهرا سر فرازم این جواد من بود نی كه بهر شیعه این باب المراد من بود دست از او بر مدارید این گل زهرا بود دست او باز است و كارش حل مشكل ها بود نی فقط آبادی دنیا بخواهید از جواد در قیامت كار او زیباتر از دنیا بود كم از او هرگز مخواهید این جفا بر او شود عاشق دیدار سائل چشم این  آقا بود هستی ام دار وندار من همین دردانه است هر كه صاحب عقل باشد بهر او دیوانه است با چه جرات شرح اوصاف كمالش می كنید؟ با قیاس یوسفی وصف جمالش می كنید؟ یوسف از دریای زیبایی او یك قطره است از خدا گوئید گر نشر خصالش می كنید این جواد من شبیه من غریب و بی كس است منعم از گریه چرا وقت وصالش می كنید گوئیا می بینم اینك در جوانی دلبرم می شود مظلوم كشته مثل زهرا مادرم ماهیان بحر و مرغان هوا گریان او جمله ذرات دو عالم می شود نالان او از شرار زهر و از سوز عطش پرپر زند كف زند شادی نماید زوج بی ایمان او در شب میلاد او من روضه خوانی می كنم جان من كه باب او هستم فدای جان او اولین مرثیه خوان و روضه خوان او منم هر كه گوید از غم او میزبان او منم جواد حیدری..........
مردم پایین فقیرومردم بالاجواد اهل سفلاتشنه و سرچشمه علیاجواد بالباس پاره حتی بی نیازازمردم است آنکه مطرح میکندفقرخودش راباجواد ازکریمان نان گرفتم هفت نسلم شدکریم ساحل ازموج آب خوردوموج از دریاجواد ما،ندارو،ما،ضعیف و،مااسیرو،مافقیر هوجوادعالی جواداعلی جوادآقاجواد ذوالفقاربخشش این خانه دست این دوتاست لاکرم الاحسن لاذوالکرم الاجواد ذوالکرم آن شدکه بابایش وصیت کرده بود ازهمان در ردشوکه مسکین نشسته یاجواد ازکف پایش ملائک رزق وروزی میبرند ریگهاهستندزیرپای او یک پاجواد روزگار کوررا غرق بصیرت میکند دست رحمت میکشد برچشم نابیناجواد گرچه عمری دربه روری بینوا ها بازکرد بادل خون حبس شد درخانه اش اما جواد
مردم پایین فقیرومردم بالاجواد اهل سفلاتشنه و سرچشمه علیاجواد بالباس پاره حتی بی نیازازمردم است آنکه مطرح میکندفقرخودش راباجواد ازکریمان نان گرفتم هفت نسلم شدکریم ساحل ازموج آب خوردوموج از دریاجواد ما،ندارو،ما،ضعیف و،مااسیرو،مافقیر هوجوادعالی جواداعلی جوادآقاجواد ذوالفقاربخشش این خانه دست این دوتاست لاکرم الاحسن لاذوالکرم الاجواد ذوالکرم آن شدکه بابایش وصیت کرده بود ازهمان در ردشوکه مسکین نشسته یاجواد ازکف پایش ملائک رزق وروزی میبرند ریگهاهستندزیرپای او یک پاجواد روزگار کوررا غرق بصیرت میکند دست رحمت میکشد برچشم نابیناجواد گرچه عمری دربه روری بینوا ها بازکرد بادل خون حبس شد درخانه اش اما جواد
امام جواد(ع)-ولادت عید میلاد است میلاد جواد ابن الرضاست خرّم از رویش زمین و روشن از نورش فضاست داد ذات کبریا ریحانه را ریحانه ای کز شمیم روح بخش او دو عالم را صفاست آمد آن ماهی که صد خورشید شد پروانه اش تافت آن مشعل که نورش نور حُسن ابتداست بحر مواج سه دُر، درّ گران هشت بحر چار امّ و پنچ حسّ و شش جهت را مقتداست نام نیکویش جواد، آبا و ابنایش جواد سر بلند از بذل دست لطف او، جود و سخاست اوست آن ریحان ریحانه کز بوی خوشش مشک افشان تا قیامت دامن باد صباست گر چه در برج ولایت گشته خورشید نهم در حقیقت اولین نور جمال کبریاست جود را نازم که حتی خازن باغ بهشت دست از جنّت کشیده بر سر کویش گداست او جواد اهل بیت و ما گدای اهل بیت کار ما عجز و گدایی، کار او لطف، عطاست بر فقیر انفاق کردی پیش تر از آن که گفت بر گدا اعطا نمودی بیشتر از آن چه خواست هر که در کویش گدا شد، ما گدای کوی او هر که از راهش جدا شد، راه ما از او جداست تربتش بیت الله و بیت الرّسول است و بقیع کاظمینش هم نجف هم سامره هم کربلاست حاجت ار داری بگو با او که نجل فاطمه است درد اگر داری بیار این جا که این ابن الرّضاست داشت مأمون، ماهی کوچک نهان در دست خویش گفت با چشم خدا این چیست کاندر دست ماست داد چون پاسخ ورا از ماهی و از ابر، ویم دید او در سن طفلی عالم از ارض سماست سر نهم بر پای او سر را چه قدر و قیمتی جان فشانم در رهش جان را کجا اجر و بهاست نام زیبایش محمّد چهره، مرآت الرّسول کنیه اش آمد تقی خود خلق را کهف التقاست گرد راه کاظمین خوش تر از مشک و عبیر خاک زوّار حریمش بهتر از آب بقاست نی عجب گر در طفولیت امام خلق شد او امام خلق عالم پیش تر از پیش هاست عرش و فرش و دوزخ و حنّت به حکمش پایبند آدم و حور و پری، جن و ملک را پیشواست آن که فرمودش امام هشتمین روحی فداک هر چه مدح من رسا باشد به وصفش نارساست من نمی گویم خدا باشد ولی گویم که او جلوه اش بی ابتدا و رحمتش بی انتهاست فیض بخشد از دمش بر آدم و جن و ملک هر که را بر آستان قدس او دست دعاست خلق عالم را چراغ رهنما خواهیم بود تا که فرزند رضا ما را امام و رهنماست صد چو عیسی آستان بوس حریمش با ادب صد چو موسی خادم بیت الولایش با عصاست هر که رو گرداند از او کلّ طاعاتش هدر وآن که سر پیچد زحکمش جمله اعمالش هباست بحر لطفش همچو بحر رحمت حق موج زن دست جودش همچنان دست علی مشکل گشاست ای که دست سائلت باشد به فرق نه فلک وی که خاک زائرت درد و دو عالم را دواست دست من خالیست اما کفّ جود تو پر کار من باشد گدایی کار تو جود و سخاست من گدایم من گدایم تو جوادی تو جواد جود از آن جوادست و گدایی از گداست من نه جنّت خواستم نه حور خواهم نه قصور جنّت و حور و قصور من فقط مهر شماست گر ندارد مهر تو زاهد زفاسق بدتر است طاعت هر کس که دشمن با تو شد مثل زناست گر شود در کعبه، خصمت کشت راه خدا باز بر پیشانی اش بنوشته، این خصم خداست پای شوم تیرگی، بر ساحت ما چون رسد چارده مهر جهان افروز، پیش روی ماست چارده ماه فروزان چارده خورشید نور چارده اختر که هر یک را دو صد شمس الضّحاست چارده مرآت داور، چارده تصویر حق چارده کعبه که در دامانشان کوه صفاست هر که را از دامن اینان شود کوتاه دست آتشش گِرد سراست و دوزخش در زیر پاست بار معبود! تو می دانی که مرغ روح من معتکف در کاظمینِ آن شه ارض و سماست گر چه دورم از حریمش، هست قبرش در دلم سینه ام را از فروغش یک جهان نور و ضیاست تا مرا در سینه باشد مهر فرزند رضا هم تو خوشنودی و وهم پیغمبرت از من رضاست تا که "میثم" را زبان در کام و جان در پیکراست با زبان شعر بر این خاندان مدحت سراست استاد سازگار........
امام جواد(ع)-ولادت عید میلاد است میلاد جواد ابن الرضاست خرّم از رویش زمین و روشن از نورش فضاست داد ذات کبریا ریحانه را ریحانه ای کز شمیم روح بخش او دو عالم را صفاست آمد آن ماهی که صد خورشید شد پروانه اش تافت آن مشعل که نورش نور حُسن ابتداست بحر مواج سه دُر، درّ گران هشت بحر چار امّ و پنچ حسّ و شش جهت را مقتداست نام نیکویش جواد، آبا و ابنایش جواد سر بلند از بذل دست لطف او، جود و سخاست اوست آن ریحان ریحانه کز بوی خوشش مشک افشان تا قیامت دامن باد صباست گر چه در برج ولایت گشته خورشید نهم در حقیقت اولین نور جمال کبریاست جود را نازم که حتی خازن باغ بهشت دست از جنّت کشیده بر سر کویش گداست او جواد اهل بیت و ما گدای اهل بیت کار ما عجز و گدایی، کار او لطف، عطاست بر فقیر انفاق کردی پیش تر از آن که گفت بر گدا اعطا نمودی بیشتر از آن چه خواست هر که در کویش گدا شد، ما گدای کوی او هر که از راهش جدا شد، راه ما از او جداست تربتش بیت الله و بیت الرّسول است و بقیع کاظمینش هم نجف هم سامره هم کربلاست حاجت ار داری بگو با او که نجل فاطمه است درد اگر داری بیار این جا که این ابن الرّضاست داشت مأمون، ماهی کوچک نهان در دست خویش گفت با چشم خدا این چیست کاندر دست ماست داد چون پاسخ ورا از ماهی و از ابر، ویم دید او در سن طفلی عالم از ارض سماست سر نهم بر پای او سر را چه قدر و قیمتی جان فشانم در رهش جان را کجا اجر و بهاست نام زیبایش محمّد چهره، مرآت الرّسول کنیه اش آمد تقی خود خلق را کهف التقاست گرد راه کاظمین خوش تر از مشک و عبیر خاک زوّار حریمش بهتر از آب بقاست نی عجب گر در طفولیت امام خلق شد او امام خلق عالم پیش تر از پیش هاست عرش و فرش و دوزخ و حنّت به حکمش پایبند آدم و حور و پری، جن و ملک را پیشواست آن که فرمودش امام هشتمین روحی فداک هر چه مدح من رسا باشد به وصفش نارساست من نمی گویم خدا باشد ولی گویم که او جلوه اش بی ابتدا و رحمتش بی انتهاست فیض بخشد از دمش بر آدم و جن و ملک هر که را بر آستان قدس او دست دعاست خلق عالم را چراغ رهنما خواهیم بود تا که فرزند رضا ما را امام و رهنماست صد چو عیسی آستان بوس حریمش با ادب صد چو موسی خادم بیت الولایش با عصاست هر که رو گرداند از او کلّ طاعاتش هدر وآن که سر پیچد زحکمش جمله اعمالش هباست بحر لطفش همچو بحر رحمت حق موج زن دست جودش همچنان دست علی مشکل گشاست ای که دست سائلت باشد به فرق نه فلک وی که خاک زائرت درد و دو عالم را دواست دست من خالیست اما کفّ جود تو پر کار من باشد گدایی کار تو جود و سخاست من گدایم من گدایم تو جوادی تو جواد جود از آن جوادست و گدایی از گداست من نه جنّت خواستم نه حور خواهم نه قصور جنّت و حور و قصور من فقط مهر شماست گر ندارد مهر تو زاهد زفاسق بدتر است طاعت هر کس که دشمن با تو شد مثل زناست گر شود در کعبه، خصمت کشت راه خدا باز بر پیشانی اش بنوشته، این خصم خداست پای شوم تیرگی، بر ساحت ما چون رسد چارده مهر جهان افروز، پیش روی ماست چارده ماه فروزان چارده خورشید نور چارده اختر که هر یک را دو صد شمس الضّحاست چارده مرآت داور، چارده تصویر حق چارده کعبه که در دامانشان کوه صفاست هر که را از دامن اینان شود کوتاه دست آتشش گِرد سراست و دوزخش در زیر پاست بار معبود! تو می دانی که مرغ روح من معتکف در کاظمینِ آن شه ارض و سماست گر چه دورم از حریمش، هست قبرش در دلم سینه ام را از فروغش یک جهان نور و ضیاست تا مرا در سینه باشد مهر فرزند رضا هم تو خوشنودی و وهم پیغمبرت از من رضاست تا که "میثم" را زبان در کام و جان در پیکراست با زبان شعر بر این خاندان مدحت سراست استاد سازگار........
امام جواد(ع)-ولادت امشب همه جا حرف نگار است، دگر هیچ امشب همه جا صحبت یار است، دگر هیچ در محفل اهل سحر و اهل مناجات صحبت ز سر زلف نگار است، دگر هیچ تابیده به عالم رخ چون بدر محمد پایان شب تیره و تار است، دگر هیچ امشب همه جا صحبت جود است و جواد است نامش همه جا ذکر و شعار است، دگر هیچ از یمن عطا و کرم و جود و سخایش دارا شده هر کس که ندار است، دگر هیچ امشب همه مشمول کرامات جوادند در پشت درش خیل گدایان همه شادند گردیده درِ جود خدا بار دگر باز میخانه ی عشق رضوی تا به سحر باز به به چه خبر گشته شب شهر مدینه پابوسی او آمده خورشید و قمر باز بر گرد رخش خیل ملائک همه جمعند ریزند به پایش همه دم دُرّ و گهر باز رو در روی هم آینه در آینه وقتی چشمان پسر گشته سوی چشم پدر باز خندان شده لعل پدر پیر مدینه وقتی به سویش گشته لبِ نازِ پسر باز امشب سخنم شامل صد رحمت او شد روی سخن و حرف دلم حضرت او شد... ...ای معتکف کوی تو مهتابِ شبانه ای خیل گدایان به سویت گشته روانه هر جا سخن از جود و عطا در وسط آید سوی تو بچرخد سر انگشت نشانه خورشید خجالت کشد و ماه بلرزد تا که سخن از روی تو آید به میانه آن قدر کرامات تو گردیده زبان زد همیشه گدا هست به پشت در خانه ای وارث علم رضوی، زاده ی زهرا "یحیی" شده با علم تو رسوای زمانه آری تو جوادی که شدی عشق موید هم حیدر و هم آینه ی روی محمد ناصر شهریاری........
امام جواد(ع)-ولادت امشب همه جا حرف نگار است، دگر هیچ امشب همه جا صحبت یار است، دگر هیچ در محفل اهل سحر و اهل مناجات صحبت ز سر زلف نگار است، دگر هیچ تابیده به عالم رخ چون بدر محمد پایان شب تیره و تار است، دگر هیچ امشب همه جا صحبت جود است و جواد است نامش همه جا ذکر و شعار است، دگر هیچ از یمن عطا و کرم و جود و سخایش دارا شده هر کس که ندار است، دگر هیچ امشب همه مشمول کرامات جوادند در پشت درش خیل گدایان همه شادند گردیده درِ جود خدا بار دگر باز میخانه ی عشق رضوی تا به سحر باز به به چه خبر گشته شب شهر مدینه پابوسی او آمده خورشید و قمر باز بر گرد رخش خیل ملائک همه جمعند ریزند به پایش همه دم دُرّ و گهر باز رو در روی هم آینه در آینه وقتی چشمان پسر گشته سوی چشم پدر باز خندان شده لعل پدر پیر مدینه وقتی به سویش گشته لبِ نازِ پسر باز امشب سخنم شامل صد رحمت او شد روی سخن و حرف دلم حضرت او شد... ...ای معتکف کوی تو مهتابِ شبانه ای خیل گدایان به سویت گشته روانه هر جا سخن از جود و عطا در وسط آید سوی تو بچرخد سر انگشت نشانه خورشید خجالت کشد و ماه بلرزد تا که سخن از روی تو آید به میانه آن قدر کرامات تو گردیده زبان زد همیشه گدا هست به پشت در خانه ای وارث علم رضوی، زاده ی زهرا "یحیی" شده با علم تو رسوای زمانه آری تو جوادی که شدی عشق موید هم حیدر و هم آینه ی روی محمد ناصر شهریاری........
امام جواد(ع)-ولادت آن شب مدینه تشنه ی آب بقا بود چشم انتظار ساغر قالوا بلی بود آنشب شقایق قصد کوی یار می کرد از خواب غفلت لاله را بیدار می کرد آن شب سحر شعر گل مهتاب می خواند از جلوه ی خورشید عالمتاب می خواند آن شب فضا آکنده از شور و طرب بود بین ملائک صحبت از ماه رجب بود آن شب عروس فاطمه از دل دعا کرد درمان دردش را تمنا از خدا کرد آن شب رضا در خط تسلیم و رضا بود در خط تسلیم خدا، لطف خدا بود آن شب منادی دادِ عدل و داد می زد بین زمین و آسمان فریاد می زد کای اهل عالم مقصد و مقصود آمد در کان هستی هر چه بود از جود آمد آئینه ی ایزد نما آمد به دنیا یعنی جواد بن الرضا آمد به دنیا از بهر دیدارش ز جنت آدم آمد نوح نبی از بهر خیر مقدم آمد آمد خلیل بت شکن از کعبه سویش تا شهد جان نوشد ز جام آبرویش موسی شبانه از دیار طور آمد از دست ظلمت در پناه نور آمد آمد مسیحا تا ببوسد خاک پایش حظّی برد از لذّت شهد ولایش آمد به دنیا اسوه ی یکتا پرستی بعد از رضا آئینه دار ملک هستی او اختر تابان چرخ آبنوس است مرآت حقّ و زاده ی شمس الشموس است از جانب او گر حدیثی قال گردد یحیی بن اکثم در جوابش لال گردد حاتم اگر جود و سخایش را ببیند بهر گدایی بر سر راهش نشیند گوی سبق از روضه ی مینو بگیرد گر کشتی اش در ساحلی پهلو بگیرد بود و نبود عالم از بود جواد است شعر من «ژولیده» از جود جواد است ژولیده نیشابوری..........
امام جواد(ع)-ولادت آن شب مدینه تشنه ی آب بقا بود چشم انتظار ساغر قالوا بلی بود آنشب شقایق قصد کوی یار می کرد از خواب غفلت لاله را بیدار می کرد آن شب سحر شعر گل مهتاب می خواند از جلوه ی خورشید عالمتاب می خواند آن شب فضا آکنده از شور و طرب بود بین ملائک صحبت از ماه رجب بود آن شب عروس فاطمه از دل دعا کرد درمان دردش را تمنا از خدا کرد آن شب رضا در خط تسلیم و رضا بود در خط تسلیم خدا، لطف خدا بود آن شب منادی دادِ عدل و داد می زد بین زمین و آسمان فریاد می زد کای اهل عالم مقصد و مقصود آمد در کان هستی هر چه بود از جود آمد آئینه ی ایزد نما آمد به دنیا یعنی جواد بن الرضا آمد به دنیا از بهر دیدارش ز جنت آدم آمد نوح نبی از بهر خیر مقدم آمد آمد خلیل بت شکن از کعبه سویش تا شهد جان نوشد ز جام آبرویش موسی شبانه از دیار طور آمد از دست ظلمت در پناه نور آمد آمد مسیحا تا ببوسد خاک پایش حظّی برد از لذّت شهد ولایش آمد به دنیا اسوه ی یکتا پرستی بعد از رضا آئینه دار ملک هستی او اختر تابان چرخ آبنوس است مرآت حقّ و زاده ی شمس الشموس است از جانب او گر حدیثی قال گردد یحیی بن اکثم در جوابش لال گردد حاتم اگر جود و سخایش را ببیند بهر گدایی بر سر راهش نشیند گوی سبق از روضه ی مینو بگیرد گر کشتی اش در ساحلی پهلو بگیرد بود و نبود عالم از بود جواد است شعر من «ژولیده» از جود جواد است ژولیده نیشابوری..........
امام جواد(ع)-ولادت ای آمد و رفت دل ما سمت تو رایج ما حاجت محضیم و شما باب حوائج ما آمده ایم از کرمت بال بگیریم این قصه ی دل را همه دنبال بگیریم تا در طمع و بخل و حسد گیر نیفتیم روزی بنما آن چه که گفتیم و نگفتیم بخشیدی و دستم تو بهانه که ندادی هر کار کنی آخرش آقا تو جوادی حالا تو و این دست دل ما که دراز است درب حرم از لطف به روی همه باز است از فقر نشستیم که باران برسانی بر سفره ی این بی سر و پا نان برسانی باید ز در خانه ی تو رزق بگیریم خوشحال از آنیم که ما قشر فقیریم افتاده به پایت دل و بر فیض تو بند است هرگز نخورد آب زمینی که بلند است ای کاش که در ساحلتان موج بگیریم یک جرعه بنوشیم و فقط اوج بگیریم تا حال و هوای حرمت باز بیاییم با پا که نشد، با پر پرواز بیاییم این شعر لبالب همه اش شرح فراق است این ماه رجب یکسره صحبت ز عراق است حالا که دو دستم به ضریحت نرسیده میلم طرف پنجره فولاد کشیده پابوس رضا زائر و پابوس تو هم هست در طوس رضا جلوه ی ملموس تو هم هست باید در آن خانه نفس چاق نماییم در باب جواد حرم اطراق نماییم یک شعبه در ایران زده ای جود بگیریم تا اذن دخولی، ز شما زود بگیریم ظرفی بدهی تا پدرت پر کند آن را اندیشه ی ما خوب تفکّر کند آن را ما نذر شما روضه ی ماهانه گرفتیم از لطف و عنایات شما خانه گرفتیم ای کاش به بالا برسم، کج نروم من حیف است تو آقای منی، حج نروم من شاید بشود گفت که شاهانه گداییم بیمه شده ی حرز جواد بن رضاییم بیتی بده از گریه معطّر شود آقا این طبع برایم نکند شرّ شود آقا این طبع مرا سمت مدینه بکشانید ابیات مرا محضر زهرا برسانید در انس عمیق تو به مادر سخنی نیست یک جلوه، حدیثی ز روایات بزنطی ست از کودکیت گریه کن فاطمه بودی در کوچه ای از شهر که در زمزمه بودی دستت به دل خاک چونان تیشه فرو رفت چشمان ملیح تو در اندیشه فرو رفت وقتی پدرت آمد و این گونه تو را دید از علّت اندیشه ی پُر حزن تو پرسید ... گفتید: مراعات زن و کوچه نکردند! با مادر ما، حضرت زهرا چه نکردند!؟ ما اشک ز چشمان پر از فیض تو داریم ای کاش که تا آخر این عمر بباریم مجتبی کرمی.........
امام جواد(ع)-ولادت ای آمد و رفت دل ما سمت تو رایج ما حاجت محضیم و شما باب حوائج ما آمده ایم از کرمت بال بگیریم این قصه ی دل را همه دنبال بگیریم تا در طمع و بخل و حسد گیر نیفتیم روزی بنما آن چه که گفتیم و نگفتیم بخشیدی و دستم تو بهانه که ندادی هر کار کنی آخرش آقا تو جوادی حالا تو و این دست دل ما که دراز است درب حرم از لطف به روی همه باز است از فقر نشستیم که باران برسانی بر سفره ی این بی سر و پا نان برسانی باید ز در خانه ی تو رزق بگیریم خوشحال از آنیم که ما قشر فقیریم افتاده به پایت دل و بر فیض تو بند است هرگز نخورد آب زمینی که بلند است ای کاش که در ساحلتان موج بگیریم یک جرعه بنوشیم و فقط اوج بگیریم تا حال و هوای حرمت باز بیاییم با پا که نشد، با پر پرواز بیاییم این شعر لبالب همه اش شرح فراق است این ماه رجب یکسره صحبت ز عراق است حالا که دو دستم به ضریحت نرسیده میلم طرف پنجره فولاد کشیده پابوس رضا زائر و پابوس تو هم هست در طوس رضا جلوه ی ملموس تو هم هست باید در آن خانه نفس چاق نماییم در باب جواد حرم اطراق نماییم یک شعبه در ایران زده ای جود بگیریم تا اذن دخولی، ز شما زود بگیریم ظرفی بدهی تا پدرت پر کند آن را اندیشه ی ما خوب تفکّر کند آن را ما نذر شما روضه ی ماهانه گرفتیم از لطف و عنایات شما خانه گرفتیم ای کاش به بالا برسم، کج نروم من حیف است تو آقای منی، حج نروم من شاید بشود گفت که شاهانه گداییم بیمه شده ی حرز جواد بن رضاییم بیتی بده از گریه معطّر شود آقا این طبع برایم نکند شرّ شود آقا این طبع مرا سمت مدینه بکشانید ابیات مرا محضر زهرا برسانید در انس عمیق تو به مادر سخنی نیست یک جلوه، حدیثی ز روایات بزنطی ست از کودکیت گریه کن فاطمه بودی در کوچه ای از شهر که در زمزمه بودی دستت به دل خاک چونان تیشه فرو رفت چشمان ملیح تو در اندیشه فرو رفت وقتی پدرت آمد و این گونه تو را دید از علّت اندیشه ی پُر حزن تو پرسید ... گفتید: مراعات زن و کوچه نکردند! با مادر ما، حضرت زهرا چه نکردند!؟ ما اشک ز چشمان پر از فیض تو داریم ای کاش که تا آخر این عمر بباریم مجتبی کرمی.........
مام جواد(ع)-ولادت یکبار دگر غنچه دل وا شده امشب باغ دل ما باز مصفا شده امشب گلزار پُر از نور ولا، رشک بهشت است چون آینه ها غرق تماشا شده امشب در گلشن نورانی و جاوید ولایت یک غنچه گل یاس شکوفا شده امشب در موسم بشکفتن این گل به سماوات جشن طرب و عشق مهیا شده امشب آمد خبر از عرش که میلاد جواد است این زمزمه در عالم بالا شده امشب او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است جمعند ملائک همه در کوی مدینه گشتند تماشاگر مینوی مدینه از فیض قدوم گل گلزار امامت پیچید در آفاق هیاهوی مدینه همراه نسیم سحری ای دل عاشق! آید به مشام دل ما بوی مدینه تا شاد شود شمس شموس از قدم او از عرش نظر کرد خدا سوی مدینه با عرش نشینان خدا زمزمه سر کن گر شد دل تو باز پرستوی مدینه او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است بر قبله گه عشق خدا کرد عنایت حق کوثر خود را به رضا کرد عنایت این کوثر جوشان و صفا بخش امامت بر گلشن اسلام صفا کرد عنایت این ساقی توحید ز صهبای ولایت بر تشنه لبان آب بقا کرد عنایت در سن طفولیت خود با دم جان بخش بر کور به گهواره شفا کرد عنایت این چشمۀ جوشان کرامت گهر ناب تنها نه به شاه و به گدا کرد عنایت او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است او جلوه ای از آینه ی غیب و شهود است او پرتوی از مهر دل آرای وجود است هم ساحل امید بود ای دل مسکین! هم بحر عطا و کرم و گوهر جود است نامش همه جا مایه ی تسکین دل ماست مهرش به خدا تا به خدا بال صعود است کارش همه شب تا به سحرگاه تجلی در گلشن سجاده قیام است و سجود است در موکب این گل همۀ عرش "وفائی" ذکر لب شان نغمه سرائی و سرود است او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است سید هاشم وفایی.......
مام جواد(ع)-ولادت یکبار دگر غنچه دل وا شده امشب باغ دل ما باز مصفا شده امشب گلزار پُر از نور ولا، رشک بهشت است چون آینه ها غرق تماشا شده امشب در گلشن نورانی و جاوید ولایت یک غنچه گل یاس شکوفا شده امشب در موسم بشکفتن این گل به سماوات جشن طرب و عشق مهیا شده امشب آمد خبر از عرش که میلاد جواد است این زمزمه در عالم بالا شده امشب او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است جمعند ملائک همه در کوی مدینه گشتند تماشاگر مینوی مدینه از فیض قدوم گل گلزار امامت پیچید در آفاق هیاهوی مدینه همراه نسیم سحری ای دل عاشق! آید به مشام دل ما بوی مدینه تا شاد شود شمس شموس از قدم او از عرش نظر کرد خدا سوی مدینه با عرش نشینان خدا زمزمه سر کن گر شد دل تو باز پرستوی مدینه او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است بر قبله گه عشق خدا کرد عنایت حق کوثر خود را به رضا کرد عنایت این کوثر جوشان و صفا بخش امامت بر گلشن اسلام صفا کرد عنایت این ساقی توحید ز صهبای ولایت بر تشنه لبان آب بقا کرد عنایت در سن طفولیت خود با دم جان بخش بر کور به گهواره شفا کرد عنایت این چشمۀ جوشان کرامت گهر ناب تنها نه به شاه و به گدا کرد عنایت او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است او جلوه ای از آینه ی غیب و شهود است او پرتوی از مهر دل آرای وجود است هم ساحل امید بود ای دل مسکین! هم بحر عطا و کرم و گوهر جود است نامش همه جا مایه ی تسکین دل ماست مهرش به خدا تا به خدا بال صعود است کارش همه شب تا به سحرگاه تجلی در گلشن سجاده قیام است و سجود است در موکب این گل همۀ عرش "وفائی" ذکر لب شان نغمه سرائی و سرود است او آینه ی روشنی از صبر و ثبات است در مقــدم او ذکر لب ما صلوات است سید هاشم وفایی.......
امام جواد(ع)-ولادت هر کس در این دیار به جایی رسیده است از نعمت شریف گدایی رسیده است چشمم به چشم یار فتاد و جوان شدم ققنوس عشق قله ی هفت آسمان شدم در چشم های یار، خدا دیده می شود الله می کشیم، شما دیده می شود از بس که جود می کنی و ذره پروری اثبات شد ز مادرمان مهربان تری ما در مسیر چشم شما صف کشیده ایم تا بلکه لطف کرده کریمانه بگذری از هر دری که در زدم از جود پر شدم مانده هنوز فرصت درهای دیگری *** ای مبتدا بِهِ همه ی هست و بودها ای منتها الیه تمام صعودها هستی گرفته رنگ و لعابی ز لعل تو تصویر اشک توست زلالیِ رودها با نبض پلک هات هم آهنگ می شود آواز بلبلان به فراز و فرودها وقتی نسیم می وزد از لطف دلبریت سرمست می شوند ز عطر تو عودها در هر پگاه و ظهر و غروب و سحرگهی سمت شماست میل رکوع و سجودها حرفی بزن کلام تو از شهد خوشتر است ما تشنه ایم، تشنه ی گفت و شنودها ××× چشمی مسیر راه تماشا گرفته است قنداقه ای قرار رضا را گرفته است پنجاه سالِ منتظر و ... اضطراب را وقتش رسیده پس بزند این نقاب را هر کس در این طریق به جایی رسیده است آری؛ قسم به یُمن گدایی رسیده است ای دست جود و لطف و عطای خدا جواد دست مرا بگیر رضای خدا جواد افتاده کارم از کرم دوست با جواد ختم به خیر می شوم از ختم "یا جواد" یاسر حوتی..........
امام جواد(ع)-ولادت هر کس در این دیار به جایی رسیده است از نعمت شریف گدایی رسیده است چشمم به چشم یار فتاد و جوان شدم ققنوس عشق قله ی هفت آسمان شدم در چشم های یار، خدا دیده می شود الله می کشیم، شما دیده می شود از بس که جود می کنی و ذره پروری اثبات شد ز مادرمان مهربان تری ما در مسیر چشم شما صف کشیده ایم تا بلکه لطف کرده کریمانه بگذری از هر دری که در زدم از جود پر شدم مانده هنوز فرصت درهای دیگری *** ای مبتدا بِهِ همه ی هست و بودها ای منتها الیه تمام صعودها هستی گرفته رنگ و لعابی ز لعل تو تصویر اشک توست زلالیِ رودها با نبض پلک هات هم آهنگ می شود آواز بلبلان به فراز و فرودها وقتی نسیم می وزد از لطف دلبریت سرمست می شوند ز عطر تو عودها در هر پگاه و ظهر و غروب و سحرگهی سمت شماست میل رکوع و سجودها حرفی بزن کلام تو از شهد خوشتر است ما تشنه ایم، تشنه ی گفت و شنودها ××× چشمی مسیر راه تماشا گرفته است قنداقه ای قرار رضا را گرفته است پنجاه سالِ منتظر و ... اضطراب را وقتش رسیده پس بزند این نقاب را هر کس در این طریق به جایی رسیده است آری؛ قسم به یُمن گدایی رسیده است ای دست جود و لطف و عطای خدا جواد دست مرا بگیر رضای خدا جواد افتاده کارم از کرم دوست با جواد ختم به خیر می شوم از ختم "یا جواد" یاسر حوتی..........
مام جواد(ع)-ولادت السلام ای امیر مُلک قضا    السلام علیک یابن رضا السلام ای نماد سرّ الله    السلام ای رُخت ضیاء الله ای به معشوق آیة العظمی وی به مخلوق حجة الکبری ای مبارک ترین ولیِّ خدا وی تبارک ترین وصیِّ خدا ای امام محمدی رفتار وی تو تکرار حیدر کرار من به کویت پناه آوردم التماسِ نگاه آوردم ای همه اعتقادِ فطرت من وی همه اعتماد نیّت من شیعه را نَیِّرُ الفؤادی تو کوثر دومین، جوادی تو تو خطا بخش و ما خطا کاریم سربلندیم تا تو را داریم اُمّتَت ذَنبُه علی ذَنبِه "و صبرتَ عَلَی الاذی جنبه"1 تو جواد بن مرتضا هستی یکی یکدانۀ رضا هستی اَلرّضی و الزّکی، ابا جعفر التقی و الوفی بَنِ الحیدر امتداد عناصر الابرار یادگار دعائم الاخیار اشهدُ انّکَ ولیُ الله الامام عَلی عیالُ الله بَدرِ طالع، ضیاء ماه منیر نورِ ساطع، به آستان کبیر این تویی نور مشرق و مغرب حَبّذا طیّبٌ مِنَ الطّیب رکن ایمان و معنی قرآن عَلَم دین، حقیقت عرفان حضرت واجب الاطاعه تویی به خدا خالص العباده تویی  "عَجِزَ الواصِفون عن صِفَتِک" "ما عرفناک حقَ معرفتک" اشهد اَنَک اَقَمتَ صَلوه اشهد انّک اتَیتَ زکوه ای خدا را ولی به هر دو جهان نَهیت از منکر آشکار و نهان همه عمرت مجاهدت کردی حقِ دین را به جای آوردی مِثل ابنُ الرضا به داور کیست؟ چون جواد الائمه کوثر کیست؟ چه بیان تبارکی داری! چه لبان مبارکی داری! چون تلاوت کنی کتاب رسول پرده برداری از حجابِ عقول ای دَمَت سوره های قرآنی نَفَست آیه های رحمانی در عبادات مثل زهرایی در مناجات عِدلِ مولایی در شجاعت به مصطفی بُردی در اطاعت به مرتضی بُردی هر زمان که به کف عَلَم گیری چون علی در حماسه ها شیری صبر و حلم تو نقل هر دهن است جود و احسان تو چنان حسن است خطبه چون بهر خلق می خوانی مثل جدّت حسین می مانی ای بنازم تو را اباالهادی بِینِ سجّاده عین سجادی در علوم ای مُطهّر و طاهر تو شکافنده ای چنان باقر کعبه ای زمزمی صفایی تو صادقی کاظمی رضایی تو عَلَم علمی اَت عجب والاست پرچمت یابن فاطمه! بالاست ای عجب از مناظرات شما! اسوۀ ما مبارزات شما ! حکمت از سیرۀ تو ریزان است سنّت تو به شیعه میزان است از ولادت کریم و بخشنده تا شهادت به جُود، زیبنده این تو هستی که سروری دانی شیوۀ ذرّه پروری دانی من ز تو دیدۀ کَرم دارم مِیلِ مهمانیِ حرم دارم خِیرِ ما دست تُست می دانم شیعه پا بستِ تست می دانم خیرخواه همه تویی آقا! یوسف فاطمه تویی آقا! همنشین با شما که می گردم... از تو گیرد شفا همه دردم تا که با تو قرابتی دارم چه صفا و اُخوّتی دارم با تو اعمال بندگان زیباست با تو رفتار شیعیان شیواست با تو صبحی سپید می جویم وز نگاهت امید می جویم سعی دارم تو را به رفتارم بازیابم، به صدق گفتارم افتخار تو بندگیِ خداست زندگیِ تو زندگیِ خداست ای به قربان قدّ رعنایت قَسَمت می دهم به بابایت شیعه را جان مادرت دریاب رهبرم را به کشورت دریاب ای ز نورت بصیرتم روشن! فتنه و انحراف را دشمن! باز دست دعا شبی بردار از میان مکر سامری بردار از تو موسی به آن یَدِ بیضاست وز تو فرعون غرق در دریاست چاره ای بهر سحر و جادو کن دست کفر و نفاق را رو کن روز روز بصیرت افزایی ست با فرج کربلا تماشایی ست تو دعا کن که یار باز آید صبح فجر و فرج فراز آید محمود ژولیده........
امام جواد(ع)-ولادت با حضورت ستاره ها گفتند نور در خانه ی امام رضاست کهکشان ها شبیه تسبیحی دستِ دُردانه ی امام رضاست   مثل باران همیشه دستانت رزق و روزی برای مردم داشت برکت در مدینه بود از بس چهره ات رنگ و بوی گندم داشت   زیر پایت همیشه جاری بود موج در موج دشتی از دریا به خدا با خداتر از موسی بی عصا می گذشتی از دریا   با خداوند هم کلام شدی علت بُهت خاص و عام شدی "کودکی هایتان بزرگی بود" در همان کودکی امام شدی رزق و روزی شعر دست شماست تا نفس هست زیر دِیْن توایم تا جهان هست و تا نفس باقی است ما فقط محو کاظمین توایم   من به لطف نگاهت ای باران سوی مشهد زیاد می آیم دست بر روی سینه هر بار از سمت باب الجواد می آیم سید حمید رضا برقعی.........
امام جواد(ع)‌ و علی اصغر(ع)-ولادت   روشن تر از روز است خیلی بامرامند وقتی کریمان با گدایان هم کلامند الحق که آقازاده ها یک یک امیرند الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم وقتی گدای این درم، مردم گدامند عین عدم هستیم و با آنان وجودیم پس ما همان هاییم که آن ها بنامند سنّ زیاد و سنّ کم، فرقی ندارد این خانواده از طفولیت امامند چیزی ندارم جز «سلام الله علیهم» فرزندهای فاطمه با احترامند هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند این چهارده تا روشنی صبح و شامند این چهارده آیینه از بس که شبیه اند وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند ××× و الله این پروانگی ما می ارزد هر چند خاکستر شدیم اما می ارزد معشوق عالم می شود یک روز، عاشق مجنون ما اندازه لیلا می ارزد قلاده ما را همین گوشه ببندید سگ هم کنار خانه این ها می ارزد سر می نهم بر پای تو قیمت بگیرم هر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد یک جان ناقابل به پایت ذبح کردیم حالا که شد مال تو از حالا می ارزد این گریه ها را آیه تطهیر گفتند یک قطرهٔ آن بیش از دریا می ارزد با کاظمین تو بهشتی دارم این جا پس زندگی در عالمِ دنیا می ارزد پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً وقتی عصای حضرت موسی می ارزد! دستی بکش بینا کنی این چشم ها را با معجزات تو چه نابینا می ارزد! کافی ست ما را این که بابای تو خندید لبخند بابای تو یک دنیا می ارزد ××× آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت دارد زیادش می کند لطف زیادت آقا منم... آن رختْ پاره... پا برهنه... آن شب –شب جمعه- مرا که هست یادت! تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم من کیستم؟ من از گدایان بلادت من از در این خانه ات جایی نرفتم پس رو مگردان از گدای خانه زادت آن که مرا حالا مُرید تو نوشته حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید عرض ارادت می کند بر بامدادت بابای تو با دیدن تو گریه می کرد با گریه لطف دیگری دارد عبادت آباء و اجدادت همه یک یک جوادند پس می نویسیمت جواد بن الجوادت ××× بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم جبریل حتی می گذارد بال و پر هم به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً وقتی دوا می سازم از این خاک در هم تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت بال و پر ما سوخته حتی جگر هم با آبروی تو تهجّد آبرو یافت فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم با این جمالی که تو را دادند، باید... بین خریداران تو باشد پدر هم نام مرا هم بین این عشاق بنویس بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز! این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم هستند یک یک شیرها دنبال دامت چشمان آهوی خراسانِ پدر هم فهم من از لطف جوادی تو این است: که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم ما را ببر تا کاظمین این بار با هم ما را بخر در کاظمین این بار درهم ××× جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد ما را برای در زدن معطل نکردند اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است نام علی که اصغر و اکبر ندارد طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد بین مقامات رباب این شان کافی ست که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد * وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت میدان علمداری ازین بهتر ندارد وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت آخر گمان کردند که لشگر ندارد طفل است و بابای بلاتکلیف مانده حیرانی است و کودکی که سر ندارد * گیرم که از فردا دوباره آب وا شد چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد علی اکبر لطیفیان........
امام جواد(ع)-مدح و ولادت شادی كل عباد است عباد است عباد فتح ابواب مراد است مراد است مراد شادی و شور، جهاد است جهاد است جهاد عید میلاد جواد است جواد است جواد مظهر عفو رحیم است رحیم است رحیم كه كریم ابن كریم است كریم است كریم حبّذا شمس ولایت قمرت بخشیدند بصر نوری و نور بصرت بخشیدند قرص خورشید به وقت سحرت بخشیدند خود جوادی و جواد دگرت بخشیدند گشته از فیض گلت بیت ولایت گلشن دیده‌ات باد به دیدار محمد روشن این پسر مظهر حسن احد دادگر است این پسر خلق زمین را و زمان را پدر است این پسر همچو پدر بضعة خیرالبشر است این پسر از همه خوبان جهان خوب‌تر است این  پسر هستِ رضا هستِ رضا هستِ رضاست همچو قرآنِ محمد به سر دستِ رضاست این جواد است كه جود آمده جود از كرمش خواهد ار جود كند ظرف وجود است كمش جود آرد همه شب سجده به خاك قدمش ماه و خورشید بود گرم طواف حرمش هر طرف روی كند باز مه محفل ماست حرمش كعبه جانها به حجاز دل ماست حامد خالق و دردانۀ محمود است این به جمال ازلی شاهد و مشهود است این کنز مخفی ابد را در مقصود است این گوهر هشت سپهر كرم و جود است این صاحبان كرم و جود جوادش گویند كعبۀ اهل دل و باب مرادش گویند ای به هر لحظه دو صد جان و سرم قربانت نیست چیزیم که گویم، هنرم قربانت جان چه قابل كه ز جان خوب‌ترم قربانت پدرت گفت كه جان پدرم قربانت تو به تن روح و به سر شور و به دل آرامی رضوی روی، علی خوی و محمد نامی كل هستی چو كف دست به پیش نظرت دو مطیعند و غلامند، قضا و قدرت هر كجا پای نهی علم بود پشت سرت پور اكثم زده زانوی تلمّذ به برت به خدایی كه تو را داده چنین جاه و مقام تو ولی نعمت مایی و امام ابن امام پور هارون ستمگر چو مقام تو شناخت رنگ از چهره، قرار از دل و هوش از سر باخت آتشی بود كه در شعلۀ نور تو گداخت گوئیا قلب ورا نطق تو از كار انداخت خبری تازه ز اسرار الهی گفتی از هوا و مه و ابر و یم و ماهی گفتی ای وجود تو همه شاهد یكتایی تو قلم صنع كند فخر به زیبایی تو ماه حیرت زدۀ حسن تماشایی تو زنده هر مرده دل از فیض مسیحایی تو رضوی ماه رضا جلوۀ تو در دل ماست دست ما خالی و جود تو همه حاصل ماست كیست تا چون تو به یك قطره دو دریا بدهد به گدا بیشتر از ثروت دنیا بدهد با كلامش همه را شهد مصفا بدهد حرز مادر را بر قاتل بابا بدهد ای هماره كرم و جود و عطا زندۀ تو جود كن جود كه جود است برازندۀ تو من كیم خاك گدایان سر كوی توام خالی ام از همه و پر ز هیاهوی توام تشنه‌ام تشنه ولی تشنه لب جوی توام میثم بی سر و پایم كه ثنا گوی توام گر چه قابل نبود دم زدنم وقف شماست قلم و طبع و زبان و سخنم وقف شماست استاد سازگار.......