eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
719 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کتیبه های حریم تو مصحف نورند کبوتران تو در چشم اهل دل حورند نوشته بر در صحنت حدیث زیبایی که زائرین تو در حشر با تو محشورند نجات، دور سر دوستانتان گردد هلاکت است بر آنان که از شما دورند به زائرین تو نازم که با غم دو جهان به یک نگه که به قبرت کنند مسرورند به راهیان حریم تو می برم حسرت که گرم عمره ی مقبول و سعی مشکورند فرشتگان الهی برای کسب شرف به خاک بوسی این آستانه مأمورند هزار عیسی مریم در این حرم زائر هزار موسی عمران مقیم این طورند سیاه روزی وهابیان ببین که ز تو هزار معجزه دیدند و باز هم کورند گدایی سر کوی تو فوق سلطنت است خوش آن گروه که در این مقام مشهورند ندا دهند در این بقعه روز و شب «میثم» که نارها همه از فیض این حرم نورند
مگو که بی خردم هیچکس نمی خردم کرامت تو به بالای دست می بردم اگر جدا کنی از خود مرا، کم از صفرم و گر کنار تو باشم فزون تر از عددم گدایی درت از خلق، بی نیازم کرد که در سؤال کسی جز تو را صدا نزدم هزار بار شدم غافل از تو دیدم باز فزونی کرمت سوی این حرم کشدم زکثرت کرمت ای رئوف اهل البیت خجالتی که کشیدم هماره می کُشدم زهی کرامت و لطفت که دعوتم کردی بجای آنکه گذاری به سینه دست ردم مرا میان سگان درت پناه بده و گر نه گرگ گنه حمله کرده می دردم بهای یک ثمن بخس هم ندارم لیک به لطف خویش امام رئوف می خردم مرا به گلبن عشقش پناه داد رضا اگر چه نیست به جز مشت خار در سبدم نهاده ام به روی خویش نام «میثم» را بهانه ایست قبولم کند، اگر چه بدم
کعبه ی اهل ولاست صحن و سرای رضا شهر خراسان بُوَد کرب و بلای رضا در صف محشر خدا مشتری اشک اوست  هر که در اینجا کند گریه برای رضا کیست پناه همه جز پسر فاطمه؟  چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟ بر سر دستش برند هدیه برای خدا  ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا زهر جفا ریخت ریخت، شعله به کانون دل خونِ جگر بود بود، قوت و غذای رضا نغمه ی قدّوسیان بود به آمین بلند  حیف که خاموش شد صوت دعای رضا یاد کند گر دَمی ز آن جگرِ چاک چاک  خون جگر جوشد از خشت طلای رضا آر در باب الجواد می شنوم دم به دم  یا ابتای پسر، وا ولدای رضا بوسه به قبرش زدم، تازه زطوس آمدم  باز دلم در وطن کرده هوای رضا گر برود در جنان یا برود در جحیم  بر لبِ میثم بُوَد مدح و ثنای رضا
باید غبار صحن تو را طوطیا کنند « آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق خیل ملائکند رضا یا رضا کنند بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند «هر گز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت او را به درد کرببلا مبتلا کنند دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند از آن حریم قدسی ات آقای مهربان «آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند»
مگو که بی خردم هیچکس نمی خردم کرامت تو به بالای دست می بردم اگر جدا کنی از خود مرا، کم از صفرم و گر کنار تو باشم فزون تر از عددم گدایی درت از خلق، بی نیازم کرد که در سؤال کسی جز تو را صدا نزدم هزار بار شدم غافل از تو دیدم باز فزونی کرمت سوی این حرم کشدم زکثرت کرمت ای رئوف اهل البیت خجالتی که کشیدم هماره می کُشدم زهی کرامت و لطفت که دعوتم کردی بجای آنکه گذاری به سینه دست ردم مرا میان سگان درت پناه بده و گر نه گرگ گنه حمله کرده می دردم بهای یک ثمن بخس هم ندارم لیک به لطف خویش امام رئوف می خردم مرا به گلبن عشقش پناه داد رضا اگر چه نیست به جز مشت خار در سبدم نهاده ام به روی خویش نام «میثم» را بهانه ایست قبولم کند، اگر چه بدم
کتیبه های حریم تو مصحف نورند کبوتران تو در چشم اهل دل حورند نوشته بر در صحنت حدیث زیبایی که زائرین تو در حشر با تو محشورند نجات، دور سر دوستانتان گردد هلاکت است بر آنان که از شما دورند به زائرین تو نازم که با غم دو جهان به یک نگه که به قبرت کنند مسرورند به راهیان حریم تو می برم حسرت که گرم عمره ی مقبول و سعی مشکورند فرشتگان الهی برای کسب شرف به خاک بوسی این آستانه مأمورند هزار عیسی مریم در این حرم زائر هزار موسی عمران مقیم این طورند سیاه روزی وهابیان ببین که ز تو هزار معجزه دیدند و باز هم کورند گدایی سر کوی تو فوق سلطنت است خوش آن گروه که در این مقام مشهورند ندا دهند در این بقعه روز و شب «میثم» که نارها همه از فیض این حرم نورند
عرض ارادت من و هم گریه های من.. بر حضرت رئوف، امام رضای من تنها تویی که حرف مرا گوش میکنی جای دگر که رنگ ندارد حنای من! چیزی نمانده غرق شوم چاره ای بساز کاری بکن بحق جوادت برای من  دیدی که من اسیر هوی و هوس شدم  گفتی بیا به طوس بیا در سرای من.. دستم گدای توست و پایم براه تو جز این شود قلم بشود دست و پای من قبل از خدا خدا به زبانم تو آمدی با تو مبارک است همیشه دعای من من زنده ام به نوکری خانه ی شما! پس نوکری به کار نگیری به جای من! دست مرا بگیر و ببر با خودت بهشت ورنه جهنم است، جهنم سزای من دیشب کنار پنجره فولاد سوختم آقای من چه شد سفر کربلای من ابن شبیب حرف شمارا به ما رساند حالا ز گریه در نمی اید صدای من ** وقتی ضریح پیکر او نیزه نیزه شد لب تشنه بود جد سر از تن جدای من
سلام ای برازنده‌ات کبریایی سلام ای که داری شکوه خدایی سلام ای مقامات‌ تو ماوَرایی تو مافوق اِدراک اَمثال‌ مایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی تو آن نور محضی که سایه ندارد تو دینی و دین بی تو پایه ندارد کتابُ اللهِ بی تو آیه ندارد- -که ما بندگان را کند رهنمایی تو مولاعلیّ بن موسی‌الرضایی به نام تو هرکس توسّل نکرده به ذات الهی توکّل نکرده کسی چون تو مارا تحمّل نکرده تو بالاترین حدّ صبر و رضایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی امام الرّئوف و انیس النّفوسی توخورشیدهشتم؛توشمس‌الشّموسی که خورشید دارد سرِ خاکبوسی دم صبح بر پای ایوان طلایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی امامی‌ به این مهربانی ندیدم نگاری به این دل‌سِتانی ندیدم و چون این حرم آستانی ندیدم که درچشم عالم کند خودنمایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی توعالی‌مقامی‌ توعالی‌جنابی تو هم‌کنیه با حضرت بوترابی توزهرا سرشتی تو زهرا مَآبی تو هم مثل او بضعةُ المُصطفایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی تورا عدّه‌ای گفته شاه‌ خراسان تورا دسته‌ای خوانده سُلطان ایران به‌موسی‌بن‌جعفر‌به‌موسی‌بن‌عمران تو در اصل سُلطان‌ارض‌وسمایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی تو بی‌نسخه درمان‌کُنی‌درد ما را شفا می‌دهی هرچه بی‌دست‌ و پا‌را فَلج‌ها؛کر و لال‌ها؛کور ها را کجا‌هست‌این‌گونه‌دارالشفایی؟ تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی شدم عازم مشهد ای شاه هربار نوشتند در نامه ام حجّ بسیار برایم رقم خورد در وقت دیدار چه‌زیباطوافی؛چه‌سعی‌وصفایی! تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی بهشت‌است‌ محدوده‌ی حائر تو بُوَد زائر ذات حق ؛ زائر تو بواللهِ یک ذرّه هم چاکر تو ندارد کنار تو ترس از بلایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی شبیه تمام گرفتارها ؛ من به پابوسی‌ات آمدم بارها من دلم قُرص باشد چو زوّارها من سه‌جا‌وعده‌دادی‌ و حتماًمی‌آیی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی به‌غیر از تو من تکیه‌گاهی‌ندارم به‌غیر از حرم سرپناهی ندارم به‌جز گریه پیش تو راهی ندارم ببخشا اگر سر زد از من خطایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی ببین فصل کالی مارا ؛کرم کن ببین خسته‌حالی مارا کرم کن ببین دست خالی مارا کرم کن تصدّق‌کن ای‌ذوالکرم؛کربلایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی مدد کن‌که‌پای تو مُحکم بمانم به پای تو تا پای جانم بمانم اجازه بده تا مُحرّم بمانم که از شوق مشّایه هستم هوایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی
شاهی که حق اورا به جز رافت ندادَش شد باب حاجات همه باب المرادش اینجا گناهان را همه بخشوده گیرند دیگر چه فرقی می کند کم یا زیادش از رحمت این شاه هرکس گشته مایوس باید که بنویسند حکم ارتدادش جور دگر اورا پذیرایی نماید وارد شود هرکس که از باب الجوادش با او هم اینکه شیعه آباد است دنیاش هم اینکه تضمین میشود یوم المعادش برگو محبش را امام مهربانش در روز محشر میرسد حتما به دادش از خوف ما بیشتر رجا داریم محشر چون ضامنی همچون رضا داریم محشر
حریم طوس مگر طور وادی سیناست که روی پاک ، جلوه گاه نور خداست چو کعبه ساحت قدسش مطاف اهل یقین رواق صحن نو و کهنه مروه است و صفاست پیمبران به طواف و فرشتگان در سعی یکی به ذکر نماز و دگر به فکر دعاست شرف برد به مقامش مقام ابراهیم غبار او به رخ زمزم آبرو افزاست به خاک او حجر الاسود استلام کند که پاره ی تن پیغمبر خدا این جاست چنان که در عرفاتت گنه ببخشایند نگاه او قلم محو جرم و عفوخطاست غبار خاک قدم های زائر حرمش صبا برد به شفاخانه ها که محض شفاست شعار نور خدا جلوه ی جمال نبی کمال علم علی نور دیده ی زهراست هماره این در رحمت به سوی مردم باز که حج ملّت ایران و کعبه ی فقراست بگوبه موسی عمران ب کوه طور مرو وگرنه با(ارنی)(لن ترانتیت)اولی است زکوه طوربیاخدمت رضا درطوس که درجمال خدایی اوخداپیداست چه اختلاف لطیفی ب موقع اعجاز میان موسی عمران و زاده ی موساست برای خلقت آن اژدهای هوا انگیز همیشه تکیه ی موسا برآن بلند عصاست ولی امام. نگاهی به نقش پرده فکند زهیبت نظرش شیرزنده شد برخاست یکی به فیض عصاو یکی به نور نگاه ببین تفاوت ره ازکجای تا به کجاست زمین ببوس «ریاضی» که این فضای بهشت حریم حرمت سلطان دین، امام رضاست
کعبه ی اهل ولاست صحن و سرای رضا شهر خراسان بُوَد کرب و بلای رضا در صف محشر خدا مشتری اشک اوست  هر که در اینجا کند گریه برای رضا کیست پناه همه جز پسر فاطمه؟  چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟ بر سر دستش برند هدیه برای خدا  ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا زهر جفا ریخت ریخت، شعله به کانون دل خونِ جگر بود بود، قوت و غذای رضا نغمه ی قدّوسیان بود به آمین بلند  حیف که خاموش شد صوت دعای رضا یاد کند گر دَمی ز آن جگرِ چاک چاک  خون جگر جوشد از خشت طلای رضا آر در باب الجواد می شنوم دم به دم  یا ابتای پسر، وا ولدای رضا بوسه به قبرش زدم، تازه زطوس آمدم  باز دلم در وطن کرده هوای رضا گر برود در جنان یا برود در جحیم  بر لبِ میثم بُوَد مدح و ثنای رضا
سلام ای برازنده‌ات کبریایی سلام ای که داری شکوه خدایی سلام ای مقامات‌ تو ماوَرایی تو مافوق اِدراک اَمثال‌ مایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی تو آن نور محضی که سایه ندارد تو دینی و دین بی تو پایه ندارد کتابُ اللهِ بی تو آیه ندارد- -که ما بندگان را کند رهنمایی تو مولاعلیّ بن موسی‌الرضایی به نام تو هرکس توسّل نکرده به ذات الهی توکّل نکرده کسی چون تو مارا تحمّل نکرده تو بالاترین حدّ صبر و رضایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی امام الرّئوف و انیس النّفوسی توخورشیدهشتم؛توشمس‌الشّموسی که خورشید دارد سرِ خاکبوسی دم صبح بر پای ایوان طلایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی امامی‌ به این مهربانی ندیدم نگاری به این دل‌سِتانی ندیدم و چون این حرم آستانی ندیدم که درچشم عالم کند خودنمایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی توعالی‌مقامی‌ توعالی‌جنابی تو هم‌کنیه با حضرت بوترابی توزهرا سرشتی تو زهرا مَآبی تو هم مثل او بضعةُ المُصطفایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی تورا عدّه‌ای گفته شاه‌ خراسان تورا دسته‌ای خوانده سُلطان ایران به‌موسی‌بن‌جعفر‌به‌موسی‌بن‌عمران تو در اصل سُلطان‌ارض‌وسمایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی تو بی‌نسخه درمان‌کُنی‌درد ما را شفا می‌دهی هرچه بی‌دست‌ و پا‌را فَلج‌ها؛کر و لال‌ها؛کور ها را کجا‌هست‌این‌گونه‌دارالشفایی؟ تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی شدم عازم مشهد ای شاه هربار نوشتند در نامه ام حجّ بسیار برایم رقم خورد در وقت دیدار چه‌زیباطوافی؛چه‌سعی‌وصفایی! تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی بهشت‌است‌ محدوده‌ی حائر تو بُوَد زائر ذات حق ؛ زائر تو بواللهِ یک ذرّه هم چاکر تو ندارد کنار تو ترس از بلایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی شبیه تمام گرفتارها ؛ من به پابوسی‌ات آمدم بارها من دلم قُرص باشد چو زوّارها من سه‌جا‌وعده‌دادی‌ و حتماًمی‌آیی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی به‌غیر از تو من تکیه‌گاهی‌ندارم به‌غیر از حرم سرپناهی ندارم به‌جز گریه پیش تو راهی ندارم ببخشا اگر سر زد از من خطایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی ببین فصل کالی مارا ؛کرم کن ببین خسته‌حالی مارا کرم کن ببین دست خالی مارا کرم کن تصدّق‌کن ای‌ذوالکرم؛کربلایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی مدد کن‌که‌پای تو مُحکم بمانم به پای تو تا پای جانم بمانم اجازه بده تا مُحرّم بمانم که از شوق مشّایه هستم هوایی تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی