eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
742 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خیمه می سوزد و زن حال عجیبی دارد شاهد آن در با خبر از سوخت است شام بازار بدی دارد و گرز سخنش هر کجا حرف کنیز آمده دندان شکن است روضه خوان همه ی مرثیه ها شد مثلا روضه ی چوب میان آمده،حرف از دهن است محسن ناصحی
کوچکتری و در پناه خواهرت هستی هر لحظه در پیش نگاه خواهرت هستی بار بلا بر دوش زینب هست اما تو هرچه نباشد تکیه گاه خواهرت هستی از معنی ام المصائب کم نداری تو وقتی شریک سوز و آه خواهرت هستی با این کبودی های دست و صورت و بازو آیینه دار روی ماه خواهرت هستی دنبال اطفال برادر در دل صحراه همراه خواهر در سپاه خواهرت هستی ای یادگار آخرین خانه‌ی زهرا آیا رفیق نیمه راه خواهرت هستی برگرد نفس مطمئنه با تنی مجروح فردای محشر تو گواه خواهرت هستی سید ابوالفضل مبارز
نه فقط شاهد غارت شدن پیرهنی که تو در کرب و بلا غارت معجر دیدی آسمان تیره شد آندم که به پشت خیمه دست یک مشت حرامی،سر اصغر دیدی محمود اسدی شائق
این سرو پا برجا اگر قدّش کمانی ست میراث‌ دارِ مادری قامت خمیده ست خاکم به سر،زخم زبان از شمر خورده وقتی دم دروازه ی ساعت رسیده ست خاکم به سر،از آفتاب گرم و سوزان هم چادرش پوسیده هم رنگش پریده ست از کعب نی باید بپرسی چند منزل جان یتیمان برادر را خریده ست؟ اینکه رقیّه تشنه جان داد و گرسنه در بینِ ویرانه امانش را بُریده ست محمد قاسمی
خیمه می سوزد و زن حال عجیبی دارد شاهد آن در با خبر از سوخت است شام بازار بدی دارد و گرز سخنش هر کجا حرف کنیز آمده دندان شکن است روضه خوان همه ی مرثیه ها شد مثلا روضه ی چوب میان آمده،حرف از دهن است محسن ناصحی
کوچکتری و در پناه خواهرت هستی هر لحظه در پیش نگاه خواهرت هستی بار بلا بر دوش زینب هست اما تو هرچه نباشد تکیه گاه خواهرت هستی از معنی ام المصائب کم نداری تو وقتی شریک سوز و آه خواهرت هستی با این کبودی های دست و صورت و بازو آیینه دار روی ماه خواهرت هستی دنبال اطفال برادر در دل صحراه همراه خواهر در سپاه خواهرت هستی ای یادگار آخرین خانه‌ی زهرا آیا رفیق نیمه راه خواهرت هستی برگرد نفس مطمئنه با تنی مجروح فردای محشر تو گواه خواهرت هستی سید ابوالفضل مبارز
نه فقط شاهد غارت شدن پیرهنی که تو در کرب و بلا غارت معجر دیدی آسمان تیره شد آندم که به پشت خیمه دست یک مشت حرامی،سر اصغر دیدی محمود اسدی شائق
این سرو پا برجا اگر قدّش کمانی ست میراث‌ دارِ مادری قامت خمیده ست خاکم به سر،زخم زبان از شمر خورده وقتی دم دروازه ی ساعت رسیده ست خاکم به سر،از آفتاب گرم و سوزان هم چادرش پوسیده هم رنگش پریده ست از کعب نی باید بپرسی چند منزل جان یتیمان برادر را خریده ست؟ اینکه رقیّه تشنه جان داد و گرسنه در بینِ ویرانه امانش را بُریده ست محمد قاسمی