به مناسبت ماه رجب
مگذار که دلخسته و دلخون باشیم
بگذار که برلطف تو مدیون باشیم
در ماه رجب آرزوی ما این است
ایکاش که ما از رجبیون باشیم
#سید-هاشم-وفائی
اعیاد رجب و شعبان
از غصه رها ببینمت...این شبها
خندان همه جا ببینمت...این شبها
درحق کسی که دوست داریش، بگو:
ایوان طلا ببینمت...این شبها
#سید-مجتبی-شجاع
رجبیون
مگذار که دل خسته و دل خون باشیم
بگذار که برلطف تو مدیون باشیم
در ماه رجب آرزوی ما این است
ای کاش که ما از رجبیون باشیم
#سید-هاشم-وفایی
#ولادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود
روح از پیکرهء کعبه برون آمده بود
روشنا ریخت به افلاک، حلولش آن روز
کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز
عشق او بر دل سنگیِ حرم غالب شد
قبله مایل به علی بن ابی طالب شد
از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت
کعبه در بدرقه اش چند قدم با او رفت
قفس کعبه شکسته است، دم پرواز است
برو از کعبه که آغوش محمد باز است
آینه هستی و با آینه باید باشی
خانه زادِ پسر آمنه باید باشی
همهء غائله ها گشت فراموشِ نبی
کودکی های علی پر شد از آغوش نبی
مستی اهل سماوات دوچندان شده است
عطر گیسوی علی خورده به تن پوش نبی
تا بچیند رطب تازه ای از باغ بهشت
رفته دردانه کعبه به سردوش نبی
که نبی بوده فقط این همه سرمست علی
که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی
چشم در چشم علی، آینه در آیینه
حرف ها می زند اینک لب خاموش نبی
دور از من مشو ای محو تماشای تو من
نگران می شوم از دور شدن ها ی تو من
من به شوق تو سکوتم، تو فقط حرف بزن
وحی می ریزد از آهنگ لبت، حرف بزن
می نشینم به تماشای تو تنها، آری
هر زمان خسته ام از مردم دنیا، آری
بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد
همهء دهر اگر شعب ابی طالب شد
خوب شد آمدی ای معنی بی همتایی
بی تو هر آینه می مردم از این تنهایی
دین اسلام در آن روز که بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش حیدر بود
باعث گرمی بازار شدش حیدر بود
وحی می بارد و من دوخته ام دیده به تو
تو به اسلام؟ نه! اسلام گراییده به تو
در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم
از رسولان دگر با تو اولوالعزم ترم
می رود قصه ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام ...
#سید _حمید_ رضا _برقعی
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
نخ روی نخ آمد که حیا داشته باشد
باتیرگی اش نورخدا داشته باشد
معجر شدو میخواست بها داشته باشد
تابرسر خورشید نما داشته باشد
آمد بشود سایه روی سر زینب
میخواست که نامش بشود معجر زینب
با نور نماز شب او نور گرفته
تا ستر شده رتبه مستور گرفته
درخلوت بی بی شرف طور گرفته
به به به چنین قرب که اینجور گرفته
از عطر نفس های علی تافته باشد
این تافته باید که جدا بافته باشد
هرچند حجاب است به سنگر زده کارش
تا حشر وقارست بدهکار وقارش
تقوا و حیا ریخته در تاربه تارش
از طایفه ی چادر زهراست تبارش
یک پارچه اما زره محکم پیکار
نه اینکه زره،معجره اعظم پیکار
الحق و الانصاف مهیای خطر شد
در بحبوحه ی فاجعه مردانه سپر شد
هرچند که خاکی شد و راهی سفر شد
در کوفه و درشام چو شمشیر دوسر شد
هرگز که به کوهی گذر کاه نیفتاد
یکبار به سویش نظر ماه نیفتاد
سوگند به این کوه گسستی نرسیده
به سوره توحید شکستی نرسیده
سوگند به او پنجه و دستی نرسیده
یا چشم بد مردم پستی نرسیده
باید که خلایق ز رخش دور بمانند
هرجاکه گذر کرد همه کور بمانند
هرچند که عمریست شده همدم زینب
دارد به دلش داغ ز قد خم زینب
گریان شده و سوخته پای غم زینب
انگار که او نیست دگر محرم زینب
امروز بنا کرده که آرام بماند
وقتش شده تا بی بی ما روضه بخواند
یکسال فراغت صد و ده سال گذشته
از زینب تو گفتن از حال گذشته
سخت است بگویم به چه منوال گذشته
با یاد تو و روضه ی گودال گذشته
من صابره ام باز ولی تاب ندارم
باور بکن از روز دهم خواب ندارم
رفتی و کسی خنده به این دیده ی تر کرد
امنیت این قافله احساس خطر کرد
کفر آمد و در شام به توحید نظر کرد
آیات حجاب از سر بازار گذرکرد
تا قرعه بی کس شدن افتاد به زینب
شهر پدری خوب محل داد به زینب
درشام چه داغی بروی قلب حیا خورد
اسلام معاویه به اسلام خدا خورد
سنگینی چشم همه بدجور به ما خورد
زینب وسط شهر کشیده دوسه جا خورد
من بت شکنی کردم و جایش بدنم سوخت
از ضربه ی شلاق تمام بدنم سوخت
حالا شده ام خیره به این در تو بیایی
خوبست که این لحظه ی آخر تو بیایی
خواهر شده ام تا که برادر تو بیایی
ای بی سر من کاش که با سر توبیایی
این پیرهن توست که برسینه فشردم
یک آب خنک بعد تو ولله نخوردم
#سید پوریا هاشمی
#حضرت_زینب
زمین کربلا و ... وای زینب
نوای نینوا و .... وای زینب
سر هجده بنی هاشم ز کینه
به روی نیزه ها و وای زینب
اباالفضل رشید و مشک بی آب
دو دست از تن جدا و وای زینب
رباب از داغ طفل شیر خوارش
شده صاحب عزا و وای زینب
سکینه نوحه خوانِ داغ بابا
رقیه در کجا و وای زینب
به زیر بوته از شدت ترس
دو کودک شد فدا و وای زینب
سر پاک حسینش نور عینش
جدا شد از قفا و وای زینب
تن صد پاره بر روی زمین و
کفن شد بوریا و وای زینب
هجوم دشمنان بی مروت
به سوی خیمه ها و وای زینب
اسیری و غم بی معجری و
عدوی بی حیا و وای زینب
#سید مجتبی شجاع
سرود میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام
بخوان تبارک
دامن هفت آسمان ،ستاره باران شده
روی زمین بهتراز، فصل بهاران شده
به شور وشادی، دراین سپیده
زهاتف غیب، خبر رسیده
یوسف لیلا، رسیده از راه
بخوان تبارک ، بگو ماشالله
تکیه زده به خالش ، شبنم اشک حسین
پدر شده حسین و، گرفته زینت و زین
نشسته شادی، به جان عباس
به خنده گوید ، که ایها الناس
یوسف لیلا، رسیده از راه
بخوان تبارک ، بگو ماشالله
ازنفس قدسیان، عطر خدا می رسد
وان یکاد ازفلک، به گوش ما می رسد
رسیده تا عرش، قدروجلالش
بهشتیانند، محو جمالش
یوسف لیــلا، رسیـده از راه
بخوان تبـارک ، بگو ماشالله
چراغ راه هُـدا، برهمه آورده او
مصحف علم از گل ، فاطمه آورده او
به هرجوانی، عبادت آموخت
درس ادب با، رشادت آموخت
یوسف لیلا، رسیده از راه
بخوان تبارک ، بگو ماشالله
#سید هاشم وفایی
فرازی از یک قصیده امام رضایی
🔶به رسم دعبل🔶
به خاکش سجده کن، روحالامین گسترده بال اینجا
بیا تا عرش بالا بر ملائک هم ببال اینجا
بیا در روضۀ رضوان بخوان یاسین و الرحمان
ببین انوار «یَبقی وجهُ ربِّک ذوالجلال» اینجا
ببین اسماء حسنی را، صفات حقتعالی را
جلیل اینجا، جلال اینجا، جمیل اینجا، جمال اینجا
به هنگام اذان عطر محمد در حرم جاریست
از آن گلدسته دارد شوق گلبانگ بلال اینجا
به طور زادۀ موسی بخوان «ألعزّةُ للّه»
ببین فرعونیان را سرنگون و پایمال اینجا
به شوق مسجدالاقصی به صحن قدس داخل شو
بزن طومار اسرائیل را مهر زوال اینجا
نه شرقی و نه غربی را بخوان از صحن جمهوری
ببین با دین سیاست را به دور از انفعال اینجا
حرم در موزه هم آموزههایی از کرم دارد
بنازم قهرمانی را که میبخشد مدال اینجا
هوای صحن بر مهمان، حیاتی تازه میبخشد
چقدر از این پذیرایی میآید دل به حال اینجا
فرشته مانده روی فرش، اینجا فرش یا عرش است؟
عجب دارد زمین با آسمانها اتصال اینجا
در این آیینههای دلشکسته ذرهای غم نیست
غبارش میبرد از سینهها گرد ملال اینجا
امام مهربانتر از پدر از حالت آگاه است
برای مال دنیا ای دل غافل! منال اینجا
حریم عالِم آل محمد عالَمِ علم است
که هر علّامه میجوید جواب هر سؤال اینجا
عیون حکمت از انوار «اخبارالرضا» جاریست
حدیث اینجا، کلام اینجا، بحار اینجا، خصال اینجا
اشاراتش در این دارالشفا قانون اکسیر است
که با طبالرضا هر طبع یابد اعتدال اینجا
نهتنها با نگاهی کور مادرزاد بینا شد
درست آن لحظه گوش کر شنید آواز لال اینجا
طواف قبلۀ هفتم صفایی فوق حج دارد
خوش آن حاجی که تا معراج مییابد مجال اینجا
بخوان با آسمانها «سَبِّح اسمَ ربِّک الأعلی»
به خاکش سجده کن شکرانۀ فیض وصال اینجا
به رسم دعبل ای دل! دم بزن از اهلبیت وحی
دم روحالقدس میپرورد سِحر حلال اینجا
أقول «اُنظُر إلی ما قال، لا تَنظُر إلی مَن قال»
قبولم کن که با عشق تو دارم قیل و قال اینجا
#سید رضا آل یعقوب
دو آیینه
نبی نشاند دو آیینه را برابر هم
شدند این دو چنین چهرهی مکرر هم
چگونه مرد و زنی نوع غایی از هر دو
علی و فاطمه هستند شکل دیگر هم
علی ز فاطمه آغاز و فاطمه ز علی
مقیدند به هم این دو اند مصدر هم
کدام از این دو شرافت به آن دگر دارد
کدام از این دو نبودند گاه رهبر هم
امام و مرشد و پیر و بزرگ یکدیگر
امیر و راضی و مرضیه اند و حیدر هم
وقوف و طائف و قربانیان هم هستند
منا و کعبهی یکدیگرند و مشعر هم
چه یافت میشود آیا در این دو اقیانوس
در عمق این دو ندیدیم غیر گوهر هم
نجف زیارت زهرا مدینه طوف علی
که عاشقان جهان می زیند در بر هم
#سید محمد حسین حسینی
ولادت امام هادی علیه السلام
امام هُدا
آن شب مدينه غرق تجلاّی نوربود
آيات نوردرهمه جادرظهور بود
گـردون دوباره جلوه ی وادی طوربود
هرسوفرشته ای به فلك درعبوربود
آئينه ای زنورخدا داشت شهرنور
گنجينه ای زصدق وصفاداشت شهرنور
كروبيان به شوق قدومش صلازدند
دم ازفروغ چهره ی شمس الضحی زدند
باهرنفس كه درره صدق وصفازدند
گم كرده گان راه وفاراصدا زدند
گفتند گرنشاط سماوات بی حداست
فصل ظهور هادی آل محمّداست
خيز وببين سُلالة خيرالأنام را
آئينه ای زلال، زحُسن تمام را
دربرگرفته است امامی امام را
دادند بارعام تمام عوام را
دستي برآروعيدی ازآن مقتدا بگير!
ازدرگه جواد جواز جزا بگير!
اوجلوه ی هميشه بهار ولايت است
خورشيد تابناك سپهر هدايت است
چارم علی زآل رسول عنايت است
الطاف اين امام مبين بی نهايت است
ای تشنه كام لب به لب كوثری بزن!
ازچشمه ی كرامت اوساغری بزن!
آئينه ی نجابت گل های نوراوست
فلك نجات وگوهردريای نور اوست
مشعل فروز سينه ی سينای نوراوست
شمس هدايت همه، معنای نور اوست
اين انعكاس نوردر آئينه ی خـداست
معنای نور آيه ی والشمس والضحاست
اوراخدای عزّوُجل برگزيده است
بهربشر امام هُدا آفريده است
وقتی دعای جامعه ازاورسيده است
يعنی زلال وحی ازآن گل چكيده است
اين كوثر هميشه زلالی كه جاری است
هرگز خزان نداردو دائم بهاری است
ايمان شكوفه ای ست به گلزارجان او
تقوا نشانه ايست زحُسن بيان او
اخلاص چشمه ايست ز چشم روان او
ايثار آيتی است درعالم شان او
قدرش اگركه نامتناهی است اين امام
مجموعه ی صفات الهی است اين امام
اين است آن امام كه ازنورباورش
ظلمت شده اسير هميشه به محضرش
عطرحيات می دهد انفاس اطهرش
شيران نشسته اند همه دربرابرش
درپای آن امام مبين سر نهاده اند
سررا به خاكبوسی دلبر نهاده اند
اشكی زشوق درقدم او فشانده ام
خود را به آستانه ی آن گُل کشانده ام
دل را به راه سامره ی اونشانده ام
من هرچه خواستم از او ستانده ام
اين بارهم كرامت اوراطلب كنم
باردگربه درگهش عرض ادب كنم
ای واجب السّلام نثارت سلام من
شيرين شده زجام ولای توكام من
نامت هميشه موج زند دركلام من
تو باخبر زحال منی ای امام من
چشم«وفایی»است به بخشيدن شما
روز حساب دست من و دامن شما
#سید هاشم وفایی
رباعیات ولادت امام هادی علیه السلام
چارم علی
سرچشمةفیض حی سرمدآمد
آئینة نور حسن احمد آمد
تبریک به ثامن الحجج بایدگفت
چارم علی آل محمّد آمد
عطر نفس
گلنغمة شادی ازمنادی آمد
از سوی مدینه بانگ شادی آمد
با آمدن طنین بال جبریل
عطر نفس امام هادی آمد
تبریک
آئینة صبرو استقامت تبریک
گنجینة احسان وکرامت تبریک
با نوربه صفحة فلک حک کردند
میلاد دهم مهر امامت تبریک
غرق توحید
آفـاق پُراز نماد آل علی است
جاوید همیشه یاد آل علی است
بشکفت درآن بهشت غرق توحید
یک غنچه که از جواد آل علی است
#سید هاشم وفایی
الهی ببینمت
ای بهترین پدیده ،الهی ببینمت
خورشید من ،سپیده، الهی ببینمت
این وعده ی خداست که روزی تو می رسی
موعود برگزیده، الهی ببینمت
ای آفتاب صبح تماشایی بهار
روشن تر از سپیده، الهی ببینمت
یا ایهالعزیز، به سجاده ی نیاز
اشکم به ره دویده ، الهی ببینمت
این اشک ها امان دلم را بریده اند
ازپشت ابر دیده ،الهی ببینمت
از بس ندیدمت شب هجران روی تو
خواب از سرم پریده، الهی ببینمت
موی سفید، زمزمه در گوش می کند
عمرم به سر رسیده، الهی ببینمت
ای یادگار و منتقم فاطمه بیا
بر تربت شهیده، الهی ببینمت
چشم انتظار توست «وفایی» و از همه
یک زمزمه شنیده ، الهی ببینمت
#سید هاشم وفایی