#حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
#شعر
معنای ادب مادرِ سردارِ زمین است
بانوی علی،کامله ی خُلد برین است
او فاطمه اما زِ ادب در بر محبوب
در خانه ی اولاد علی اُمِّ بنین است
فرمود علی جان تو نگو فاطمه بر من
دیدم حسنت از دم این اسم غمین است
صد هاجر و مریم نرسد بر وجناتش
محبوبه ی اولاد علی حبلِ متین است
گفتا که کنیزم به خدا ، مادرتان نه
معنای بزرگی و وفا، نور مبین است
در هر نفسش عشق علی بوده و زهرا
مجذوب شدن در ره محبوب همین است
عباس هم از مادر خود ارثیه دارد
در علقمه با دست قلم حامی دین است
در مذهب ما دین و یقین،عشق اباالفضل
عباس گلِ سر سبدِ اُمِّ بنین است
#شعر امام محمدباقر علیه السلام
جلوه میبارد از جمالِ علی
جذبه میجوشد از جلالِ علی
همه خیراتِ آسمان و زمین
نوشِ جانِ علی و آلِ علی
هرچه دارد خدا به خاطر اوست
هرچه دارد خدا حلالِ علی
مرتضی را چه کار با عالم
هست عالم فقط وَبالِ علی
ای نفسهات در خِصالِ صدوق
ای بزرگیت از خِصالِ علی
همهی حرف توست قالَ نبی
همهی حالِ توست حالِ علی
آمدی تا که با تو ما برسیم
ما همه میوههایِ کالِ علی
لطف زهرا تو را به ما دادند
از کَرَمخانهی عیالِ علی
شب شب عشق آفرین ، علی است
شب لبخندِ پنجمین علی است
ای نمازِ مطهرِ زهرا
سجدههای معطرِ زهرا
خیرهای خیره بر مقاماتش
مثلِ قابی برابرِ زهرا
میوزد در هوای گیسویت
عطرِ گلهایِ قمصرِ زهرا
آسمانی و مژدهات را داد
به زمینها پیمبرِ زهرا
بیخودی نیست فاطمی هستی
پُری از نورِ کوثرِ زهرا
میزند موج در احادیثت
جلوههای مُکررِ زهرا
با شما جبرئیل نامِ مرا
میرساند به محضرِ زهرا
فاطمه عاشق همین علی است
شبِ لبخندِ پنجمین علی است
ای طلوعِ علیالدوامِ حسن
آفتابِ بلندِ بامِ حسن
جابر آوردهات سلامِ رسول
مادرت گفتهات سلامِ حسن
میرسند از تبارِ مادریات
هفت معصوم بر امام حسن
حسنی زادهای از آلِ حسین
ای حسینی ترین کلامِ حسن
دست تو دست مجتبای کریم
به تو زیبنده است نامِ حسن
به عمویت ارادتت پیداست
در بقیعی به احترامِ حسن
چارتا مجتبی کنارِ همید
ای تمامِ شما تمامِ حسن
هم حسن هم حسین این علی است
شبِ لبخندِ پنجمین علی است
ای محمد ترین دعایِ حسین
دومین احمدِ حرایِ حسین
آمدی تا به انتها برسد
امتدادی از ابتدایِ حسین
از پدر ارث بُردهای ، داری
به سرِ شانهات رَدایِ حسین
آنکه روزی "حسینُ مِنی "گفت
گفت مثلَش تویی برایِ حسین
ای علی اکبرِ امام شده
اکبرِ بعدِ کربلایِ حسین
تو حسینیهی خدا هستی
با تو ماندیم در هجایِ حسین
عشق دنبالِ آخرین علی است
شبِ لبخندِ پنجمین علی است
شاعر# حسن لطفی
#شعر حضرت زینب سلام الله علیها
«اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین
ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین»
راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید
کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین
سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت
دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین
ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی
آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین
بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد
بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین
ته بازار یکی نام محلّی را گفت
مردک مست عجب فتنه گری بود حسین
آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط
کاش این شام بلا را سحری بود حسین
حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم
بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین
سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر
نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین
چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی
بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین
ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم
بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین
🔸شاعر: سید حسین میرعمادی
حرف دل مردم
حالا که مردم آمدند، باری شما کاری کنید
از انسجام و همت مردم هواداری کنید
ای حامیان دین ما، ای کل مسئولین ما
احرار ایران را رها، از خفّت و خواری کنید
هان ای امامان جماعتها و استان دارها
چشمان خواب آلود را دعوت به بیداری کنید
یار نهادی لازم است، کار جهادی لازم است
ای حکمرانان نظام، آری فداکاری کنید
ای صاحبان ادّعا یعنی سران سه قوا
پشت سرِ آقایمان، ایستاده ایثاری کنید
حالا که مردم آمدند، سیلی بر آمریکا زدند
حکم نفوذی های ناهنجار را جاری کنید
پاینده باد این انقلاب، آبین قرآن و حجاب
پای اصول و ارزش اسلام ستواری کنید
در هیئت دولت اگر باشد وزیری سست عهد
با احترام از حضرتش تودیع اجباری کنید
کام شهیدان و امام، تلخ است از نامحرمان
دور حرم را خالی از عُمّال اغیاری کنید
هر جا که انبار طلاست، در انحصار مافیاست
زنهار! تدبیری بر این آشفته بازاری کنید
زندانیان را رهبرم عفو عمومی داد و گفت
با نادمان خوش روئی و همزادپنداری کنید
اصلاح مجلس پس چه شد؟ درس مدرّس پس چه شد؟
ما را ز شفافیّت آرا مدد کاری کنید
ای حوزه مصباحت کجاست؟ آیات آگاهت کجاست؟
طلّاب غیرتمند را از معرفت یاری کنید
حالا که مردم آمدند، چون قطره ها دریا شدند
با لایروبی بحر را پاک از نجس کاری کنید
خصم برون مرزی زده امنیّت ما را به هم
برخورد قاطع بی امان با قوم اشراری کنید
آنانکه یار رهبرند، در پادگان حیدرند
اعطا به سربازانِ دین سردوشِ سرداری کنید
ما را غرض تضعیف نیست، از لطف حق ایران قویست
وقت قضاوت بی غرض از غیض خودداری کنید
هر دولتی را معضلی مانده ز دولتهای قبل
راهی میانبر یافته، ختم دل آزاری کنید
از برخی ارگان و ادارات امت ما شاکی اند
کیفر به ظالم داده با مظلوم غمخواری کنید
ای مُنصفان که در صف اول همیشه حاضرید
خود دکتری حاذق شوید، درمانِ بیماری کنید
باید شناسایی شوند، هم خادمان هم خائنان
از کارهای خوب و بد، هان پرده برداری کنید
فریاد وجدان است این حرف شهیدان است این
تغییر شیوه داده و تنویر افکاری کنید
اکنون که صدها حرمله پیکان به رهبر میزنند
بر خلق آگاهی دهید، تبیین عمّاری کنید
احسن به مسئولی که خود بیند اگر نالایق است
مردانه استعفا دهد، گر داد همیاری کنید
من انتقاد از دولت خدمتگزارم میکنم
کای خادمان مملکت، کم خویشتن داری کنید
هستند بین خادمان بس خائنانِ مفت خور
زآن عدّهٔ پیمان شکن اعلام بیزاری کنید
تبعیض امانها را بُرید، رشوه زبانها را بُرید
دولتسرای عشق را ترمیم و معماری کنید
این نصّ قرآن است چون السابقون السابقون
از شوکت رزمندگان تکریم سرشاری کنید
ما ملّت آزادهایم، ما حاج قاسم دادهایم
دست از تجمل شسته چون سردار سالاری کنید
آید «کلامی» بر مشام بوی ظهور از این قیام
یاران مهدی را بگو فکر علمداری کنید
#شعر
#کلامی_زنجانی
▪️ #شعر
در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیم
ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم
ما را خبرها بی خود از خود کرده می دانی
اما تو راحت باش راحت سید ابراهیم
تو شاد از دیدار با ما مردم دلتنگ
ما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم
از ابتدا هم تو شهید زنده ای بودی
شد قسمتت آخر شهادت سید ابراهیم
یاد رجایی، باهنر، را زنده کردی باز
دیدار ما روز قیامت سید ابراهیم
#علیرضا قزوه
#شعر شهادت امام باقر علیه السلام
من امام هدایتم مردم
من مسیر سعادتم مردم
من دلیلم به کل این خلقت
من امام به پاکی و عصمت
دورم از زشتی و پلیدی ها
دورم از هر چه رجسِ این دنیا
حق به ما داده اینچنین عزت
رزق عالم ز ما رسیده فقط
کار و بار جهان به شانه ی ماست
در و دیوار آن نشانه ی ماست
نه خدائیم و با خدا مائیم
ذات آیات انّما مائیم
منم از نسل حیدر و زهرا
از تبار خدیجه ی کبری
منم آن ابنِ زمزمَ و صَفا
منم آن ابنِ مکهَ(تَ) و مِنا
گرچه ما اهل بیت زهرائیم
آه امّا غریب و تنهائیم
زیر این چرخ و گنبد مینا
نیست از ما غریب تر ابدا(آ)
من غریب مدینه ام، باقر
داغ سختی به سینه ام، حاضر
گرچه از داغ زهر تب دارم
روضه ی دیگری به لب دارم
گرچه از دل غمم جدا نشود
هیچ جا مثل کربلا نشود
کربلا بودم و ستم دیدم
من هزاران هزار غم دیدم
به زمین خوردن علم دیدم
دست هایی که شد قلم دیدم
مشک خالی ز آب را دیدم
گریه های رباب را دیدم
بدن پاره پاره را دیدم
گوش بی گوشواره را دیدم
لحظه های غروب یادم هست
نیزه و سنگ و چوب یادم هست
لشکر نیزه دارها بودند
ده نفرها ، سوارها بودند
جد ما را غریب کشتندش
آه مردم ، عجیب کشتندش
روضه های نگفته را دیدم
سر بر نیزه رفته را دیدم
دست بسته من و رقیه و زجر
عمه و التماس و گریه و زجر
روزها گرم بود و قحطی آب
نیمه شب سرد بود و مثل عذاب
مستی نیزه دارها هم بود
کف و رقص سوارها هم بود
دم دروازه ها چه ها دیدیم
ما چهل شهر، کربلا دیدیم
از سر ناقه ها زمین خوردیم
وسط دست و پا زمین خوردیم
شام و بازار شام ما را کشت
آه، بزم حرام ما را کشت
از حسادت، لعینِ بی ادبی
چوب می زد چنان به روی لبی
آن چنان زد که لب پریشان شد
خواهری با نسب، پریشان شد
ماجرای رقیه یادم هست
وضع پای رقیه یادم هست
نه توانی به پا و دستانش
نه رمق مانده بود در جانش
نیمه شب بود عمه ام جان داد
در کنارِ سر پدر افتاد ...
#شاعر: وحید محمدی
#شعر هفدهم ربیع
پیچید تا که نسخهی ما را به جامِ عشق
ما را که برد جاذبهی مستدام عشق
گفتیم یاعلی و علی شد قوامِ عشق
یعنی علی است حضرت قائم مقام عشق
آری تمامِ عشق تمام محمد است
"باور کنیم سکه بنامِ محمد است"
با اولین ظهور ،ظهورِ خداییاش
ای دل رسید نوبتِ کشور گشاییاش
جایی که هست چشمِ خدا هم هواییاش
با آمنه چه میکند این دلرباییاش
سوگند بر علی که قرینِ محمد است
عالم تمام مستّ طنینِ محمد است
لبخند زد که هستیِ دنیا طلوع کند
لبخند زد ستاره شعرا طلوع کند
لبخند زد بهشت همینجا طلوع کند
لبخند زد که حضرتِ زهرا طلوع کند
از بس که گفت اُمِابیهاست فاطمه است
گفتیم آمنه خودِ زهراست- فاطمه است
ای کوثرِ کثیر که تکثیر تو علی است
ای معنیِ غدیر که تقدیر تو علی است
ای وحیِ دلپذیر که تفسیر تو علی است
معراج بی نظیر که تعبیر تو علی است
نیمی زِ توست فاطمه نیمِ دگر علیست
احمد نگو بگو که علی ضربدر علیست
تو آمدی و هیبتِ کسری شکسته شد
تو آمدی طلسمِ یهودا شکسته شد
تا رونق رواق کلیسا شکسته شد
تو آمدی و لات و هُبل تا شکسته شد
تو آمدی که رحمت یکسر بیاوری
در امتدادّ خویش دو حیدر بیاوری
تکثیر شد جمال یکی تا چهارده
حیران این یکیم ، که یک یا چهارده؟
یعنی که جلوه کرد خدا تا چهاره
باید شمرد جمع شما را چهارده
فرمود این چهارده از نور احمد است
اول محمد است و سر آخر محمد است
دلدادهایم گرچه به ختم نبوتش
ما شیعهایم شیعهی ختم ولایتش
تا زندهایم زندهی انفاس عترتش
شُکرِ خدا شبیه خودش از عنایتش
ما را همیشه یک دل عاشق نوشته است
ما را اسیرِ حضرت صادق نوشته است
آنکه قعود آنکه قیامش حسین بود
از ابتدای بحث ، کلامش حسین بود
در انتهای درس ، سلامش حسین بود
حُسنِ شروع و حُسنِ ختامش حسین بود
با چشمهای خون شده بارش چقدر کرد
تا کربلا رویم سفارش چقدر کرد
🔸شاعر: حسن لطفی
#شعر رباعی_صلوات بر پیامبر(ص)
برروی زمین و آسمان ها و کرات
در بین مناجات و تمام کلمات
زیبا تر از این دعا ندیده است کسی
بر خاتم انبیاء محمد صلوات
ای احمدیان به نام احمد صلوات
هر دم به هزار ساعت از دم صلوات
از نور محمدی دلم مسرورست
پیوسته بگو تو بر محمد صلوات
حق داده به ما وعده ی خیر و حسنات
هم وعده ی جنات سراسر نعمات
خواهی که شود نصیب تو این برکات
بر خاتم انبیا محمد صلوات
از ازل بر همه ذرات جهان تا عرصات
رسد از آبروی آل محمد (ص) برکات
وه چه بدبخت و سیه روی هر آن کس که ز جهل
بشنود نام محمد (ص) نفرستد صلوات
بر خلق خوش و خوی محمد (ص) صلوات
بر عطر گل روی محمد (ص) صلوات
در گلشن سر سبز رسالت گویید
بر چهره گل بوی محمد (ص) صلوات
گردیده شعار هر مسلمان صلوات
تاریخچه عترت و قرآن صلوات
بر شیعه بود نشانه حق طلبی
از اول عمر تا به پایان صلوات
شد باز به روی خلق باب برکات
خواهی تو اگر ز درگه دوست برات
بفرست ز جان و دل به آوای جلی
بر خاتم انبیاء محمد (ص) صلوات
بیرون ز عدد بگو و بی حد صلوات
بر آل محمد و محمد صلوات
زانجا که دعااستجابت شده است
بر جمله اذکار سرامد صلوات
به آیه آیه قرآن احمدی صلوات
به بهترین گل گلزار سرمدی صلوات
به اهل بیت رسول گرامی اسلام
به غنچه غنچه باغ محمدی صلوات
ای نام تو جان بخش تراز آب حیات
محتاج تو خلقی به حیات و به ممات
از بعثت انبیا وارسال رسل
مقصود تو بودی به جمالت صلوات
جان راتو صفا ده به صفای صلوات
همراز ملک شو به نوای صلوات
هرکس که صلوات می فرستد یک بار
ده بار خدا بر او فرستد صلوات
آن چشمه ی جوشنده اکسیر حیا ت
انگیزه ی خلقت است و آیینه ی ذات
بشنو که فرشتگان همه می گویند
بر خاتم انبیا محمد صلوات
لولاک اگرنبود ،افلاک نبود
از خاک،امیدباده وتاک نبود
بی نام محمد وطنین صلوات
در عا لم لفظ واژه ی پاک نبود
ای راز شکفته و نهانی ،صلوات
ای عطر زمینی آسمانی ، صلوات
پوشیده نماندهیچ رازی چون تو
در عمق دل و وردزبانی صلوات
ای عشق ،تو آمدی حیاتم دادی
ازظلمت وتیرگی نجاتم دادی
من تشنه ی یک سرود روشن بودم
جامی ز می صلواتم دادی
دل با صلوات محرم راز شود
سیمرغ شود بلند پرواز شود
فرمود پیامبر که با هر صلوات
درها ی اجابت دعا باز شود
بر روح بلند مهربانی صلوات
بر خلق عظیم آسمانی صلوات
بر اشرف کاینات هادی سبل
خورسید سپهر جاودانی صلوات
ای دلبر مه پیکر شیرین حرکات
با ذکر تو پر شده است اجزای حیات
هر کس شنید نام زیبای تو گفت
بر خاتم انبیا محمد صلوات
از جلوه گل نشان سرمد خیزد
وز بوی گلاب نام احمد خیزد
در هر نفسی که می رود بر صلوات
آوای درود بر محمد(ص) خیزد
بر نور جمال پاک احمد صلوات
برعطر وجود حی سر مد صلوات
بر وجه نکوی وخلق نکوی رسول
بر خاتم انبیاء محمد و آل محمد صلوات
آن دم که حق جمله عالم آفرید
صدایی از حق برگوش عرشیان رسید
گفت حق این ذکر را دائم بگوئید
صلوات بر محمد و آل محمد شد پدید
از ازل بر ذرات جهان تا عرصات
رسد از آبروی آل محمد (ص) برکات
چه بدبخت باشد هر کس ز جهل
بشنود نام محمد (ص) نفرستد صلوات
گردیده شعار هر مسلمان صلوات
تاریخچه عترت و قرآن صلوات
بر شیعه بود نشانه مهر علی
ازازل تا به ابد بر محمد و علی صلوات
بیرون ز عدد بگو و بی حد صلوات
بر آل محمد و محمد صلوات
ز انجا که دعا استجابت شده است
بر جمله اذکار سرامد صلوات
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات
گفتم دهنت، گفت زهى حب نبات
گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا
شادى همه لطیفه گویان صلوات
یارب از غیب به ما برگ و براتی بفرست
تلخی ذائقه را شهد و نباتی بفرست
تو هم ای بنده اگر شکر گذاری به خدای
بر خود و آل محمد صلواتی بفرست
برخیز و بیا! شبِ نجات آمده است
از عالم غیب برات امده است
شادی روی محمد، یک باغ گل است
گل خنده به لب، در صلوات امده است
گر فکر رهایی ز غم و راه نجاتی
در روز و شب خواهی ثمراتی
باید به کوری دو چشمان حسودان
بر احمد و آلش بفرستی صلواتی
در وقت اذان صلواتی بفرست
در شروع هر کاری صلواتی بفرست
در وقت نماز و هر کاری
وقت و بی وقت صلواتی بفرست
#حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
#شعر
معنای ادب مادرِ سردارِ زمین است
بانوی علی،کامله ی خُلد برین است
او فاطمه اما زِ ادب در بر محبوب
در خانه ی اولاد علی اُمِّ بنین است
فرمود علی جان تو نگو فاطمه بر من
دیدم حسنت از دم این اسم غمین است
صد هاجر و مریم نرسد بر وجناتش
محبوبه ی اولاد علی حبلِ متین است
گفتا که کنیزم به خدا ، مادرتان نه
معنای بزرگی و وفا، نور مبین است
در هر نفسش عشق علی بوده و زهرا
مجذوب شدن در ره محبوب همین است
عباس هم از مادر خود ارثیه دارد
در علقمه با دست قلم حامی دین است
در مذهب ما دین و یقین،عشق اباالفضل
عباس گلِ سر سبدِ اُمِّ بنین است
#حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
#شعر
معنای ادب مادرِ سردارِ زمین است
بانوی علی،کامله ی خُلد برین است
او فاطمه اما زِ ادب در بر محبوب
در خانه ی اولاد علی اُمِّ بنین است
فرمود علی جان تو نگو فاطمه بر من
دیدم حسنت از دم این اسم غمین است
صد هاجر و مریم نرسد بر وجناتش
محبوبه ی اولاد علی حبلِ متین است
گفتا که کنیزم به خدا ، مادرتان نه
معنای بزرگی و وفا، نور مبین است
در هر نفسش عشق علی بوده و زهرا
مجذوب شدن در ره محبوب همین است
عباس هم از مادر خود ارثیه دارد
در علقمه با دست قلم حامی دین است
در مذهب ما دین و یقین،عشق اباالفضل
عباس گلِ سر سبدِ اُمِّ بنین است
#شعر امام محمدباقر علیه السلام
جلوه میبارد از جمالِ علی
جذبه میجوشد از جلالِ علی
همه خیراتِ آسمان و زمین
نوشِ جانِ علی و آلِ علی
هرچه دارد خدا به خاطر اوست
هرچه دارد خدا حلالِ علی
مرتضی را چه کار با عالم
هست عالم فقط وَبالِ علی
ای نفسهات در خِصالِ صدوق
ای بزرگیت از خِصالِ علی
همهی حرف توست قالَ نبی
همهی حالِ توست حالِ علی
آمدی تا که با تو ما برسیم
ما همه میوههایِ کالِ علی
لطف زهرا تو را به ما دادند
از کَرَمخانهی عیالِ علی
شب شب عشق آفرین ، علی است
شب لبخندِ پنجمین علی است
ای نمازِ مطهرِ زهرا
سجدههای معطرِ زهرا
خیرهای خیره بر مقاماتش
مثلِ قابی برابرِ زهرا
میوزد در هوای گیسویت
عطرِ گلهایِ قمصرِ زهرا
آسمانی و مژدهات را داد
به زمینها پیمبرِ زهرا
بیخودی نیست فاطمی هستی
پُری از نورِ کوثرِ زهرا
میزند موج در احادیثت
جلوههای مُکررِ زهرا
با شما جبرئیل نامِ مرا
میرساند به محضرِ زهرا
فاطمه عاشق همین علی است
شبِ لبخندِ پنجمین علی است
ای طلوعِ علیالدوامِ حسن
آفتابِ بلندِ بامِ حسن
جابر آوردهات سلامِ رسول
مادرت گفتهات سلامِ حسن
میرسند از تبارِ مادریات
هفت معصوم بر امام حسن
حسنی زادهای از آلِ حسین
ای حسینی ترین کلامِ حسن
دست تو دست مجتبای کریم
به تو زیبنده است نامِ حسن
به عمویت ارادتت پیداست
در بقیعی به احترامِ حسن
چارتا مجتبی کنارِ همید
ای تمامِ شما تمامِ حسن
هم حسن هم حسین این علی است
شبِ لبخندِ پنجمین علی است
ای محمد ترین دعایِ حسین
دومین احمدِ حرایِ حسین
آمدی تا به انتها برسد
امتدادی از ابتدایِ حسین
از پدر ارث بُردهای ، داری
به سرِ شانهات رَدایِ حسین
آنکه روزی "حسینُ مِنی "گفت
گفت مثلَش تویی برایِ حسین
ای علی اکبرِ امام شده
اکبرِ بعدِ کربلایِ حسین
تو حسینیهی خدا هستی
با تو ماندیم در هجایِ حسین
عشق دنبالِ آخرین علی است
شبِ لبخندِ پنجمین علی است
شاعر# حسن لطفی
#شعر حضرت زینب سلام الله علیها
«اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین
ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین»
راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید
کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین
سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت
دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین
ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی
آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین
بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد
بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین
ته بازار یکی نام محلّی را گفت
مردک مست عجب فتنه گری بود حسین
آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط
کاش این شام بلا را سحری بود حسین
حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم
بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین
سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر
نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین
چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی
بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین
ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم
بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین
🔸شاعر: سید حسین میرعمادی