#حضرت_زینب_شهادت
روز وشب از غم تو اشک فشانم چه کنم
روح من پر زده ،ای روح و روانم چه کنم
کوه صبرم ولی از غصه تو آب شدم
کربلا برده همه تاب و توانم چه کنم
من گل گلشن زهرا و علی بودم لیک
دست بیداد چنین کرده خزانم چه کنم
داغ عباس و علی اکبر و قاسم یک سو
از غم کودک شش ماهه ندانم چه کنم
از همان لحظه که گفتی جگرم می سوزد
گشته پیوسته دگر آه و فغانم چه کنم
تا قیامت خجل از مادر خود فاطمه ام
نشد آخر به لبت آب رسانم چه کنم
کاش می شد که به یاد بدن عریانت
زیر این تابش خورشید بمانم چه کنم
نگهت از ته گودال مرا کشت حسین
از نگاه تو هنوزم نگرانم چه کنم
کاش می شد به سر خاک تو مانند رباب
بهر تو روضه گودال بخوانم چه کنم
بین غمهای دلم هیچ کجا شام نشد
رقص پای سر تو برده امانم چه کنم
داغ زهرای سه ساله به خدا پیرم کرد
شاهدم گشته همین قد کمانم چه کنم
سر تو ، طشت طلا، چوب جفا، بزم شراب
این همه داغ نشسته است به جانم چه کنم
یک زن و این همه غم، چشم فلک حیران است
چه کنم مادر غمهای جهانم چه کنم
بهرم آماده کن امشب کفن ، ای بی کفنم
که دگر رهسپر باغ جنانم چه کنم
#علی_سلطانی
به سر رسید دگر داستان غربت من
کجایی ای سبب خنده ولادت من
عزیز مادر من ، یار با محبت من
همیشه دیدن روی تو بوده عادت من
مریض درد فراقم بیا عیادت من
چقدر بار مصیبت به شانه بردم من
خدا گواست که یکسال و نیم مردم من
چه غصه ها که برای تنت نخوردم من
تو روی خاک و به بادها سپردم من
مرتبت کند ای نخل سرو قامت من
تو رفتی و غم داغ تو بر جبین افتاد
چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد
به ضرب تیر گلوی تو از طنین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
دم شهادت تو شد دم شهادت من
ز خاطرم نبرم چشمهای گریان را
نگاه حسرت و سوز دل یتیمان را
به کوفه طرز پذیرایی ز مهمان را
سرت به نیزه تلاوت نمود قرآن را
شکست رأس تو ، از دست رفت طاقت من
شدیم وارد شام خراب یادت هست؟
به بازوی من خسته طناب یادت هست؟
به آستین که گرفتم حجاب یادت هست؟
تو را زدند به قصد ثواب یادت هست؟
زدند لطمه به روی تو و به عزت من
من و غم و من و ناله ، امان از این غربت
کفن نداشت سه ساله ، امان از این غربت
فدک نبود و قباله ، امان از این غربت
رخش کبود چو لاله ، امان از این غربت
گذاشت داغ روی داغ بی نهایت من
غروب و خیمه و غارت خدانگهدارت
فراق یار و اسارت خدانگهدارت
عزای شام و جسارت خدانگهدارت
غم نگاه حقارت خدانگهدارت
هزار شکر که آخر روا شد حاجت من
#علی_سلطانی
#حضرت_زینب_زمینه
#زمینه
یه سال و نیمه که ، دلم پریشونه
برای من هر شب ، شام غریبونه
یادم نمیره اشک آسمون و
غارت انگشتر و ساربون و
یادم نمیره تو دل بیابون
فرار بچه های نیمه جون و
واویلا واویلا واویلا
گریه شده قوت ، هر شب و هر روزم
هنوز دارم یاد ، تن تو میسوزم
برات بمیرم که کفن نداشتی
حتی یه کهنه پیرهن نداشتی
به حنجر تو بوسه دادم آخه
یه جای سالم تو بدن نداشتی
واویلا واویلا واویلا
نرفته از یادم ، ای پسر زهرا
میگفتی اسقونی ، شربة من الماء
مرهمی بر دل کباب ندادن
به بی کسی تو جواب ندادن
فرات مهریه مادرت بود
ولی بهت یه قطره آب ندادن
واویلا واویلا واویلا
از کربلا تا شام ، با دل پر دردم
چقدر من یاد ، مادرمون کردم
کربلا وقتی پیکرت زمین خورد
وقتی ز ناقه دخترت زمین خورد
وقتی تو شام پیرزن یهودی
سنگ زد از نیزه سرت زمین خورد
واویلا واویلا واویلا
بعد تو خاک غم ، ریخت سر زینب
شمر ستمگر شد ، همسفر زینب
کوفه و شام شد بلای زینب
می خندیدن به گریه های زینب
عقیلة العرب به روی ناقه
می رقصیدن جلو چشای زینب
واویلا واویلا واویلا
#علی_سلطانی
#حضرت_زینب_زمینه
#شور #زمینه
وای از فراق و امان از اسیری
واسم نمونده کسی وقت پیری
ای نور چشمم بیا چشم به راتم
تا زیر تابوت من رو بگیری
آه ، شده موقع احتضارم
آه ، بیا با ابالفضل کنارم
آه ، حسینم حسینم حسینم
عاشق ز معشوق داره یک نشونی
حالا که دارم میشم آسمونی
گفتم تنم رو تو آفتاب بزارن
آخه تن تو نداشت سایه بونی
آه ، غمت بر دلم آتش افروخت
آه ، تو آفتاب همه پیکرت سوخت
آه حسینم حسینم حسینم
یکسال و نیمه شده گریه کارم
جز آه حسرت تو سینه ندارم
یاد همون سینه ای که شکستن
پیراهنت رو ، رو سینه م میزارم
آه ، به خون پیکرت شستشو شد
آه ، بمیرم تنت زیر و رو شد
آه ، حسین حسینم حسینم
سایه ت از اون روز که از رو سرم رفت
انگار که روح من از پیکرم رفت
آهسته میگم نگو با اباالفضل
دست حرومی سوی معجرم رفت
آه ، مثه مادرم تو مدینه
آه ، زدن من رو پیش سکینه
آه حسین حسینم حسینم
وای از عزا و فراق رقیه
برده امونم رو داغ رقیه
یادم نمیره خرابه دل شب
با سر گرفتی سراغ رقیه
آه ، دلش پر ز درد و محن بود
آه ، شبیه خودت بی کفن بود
آه ، حسینم حسینم حسینم
دیدم از اون روز که بزم شراب و
چشمام ندیده دیگه رنگ خواب و
رأس تو و رأس شير خواره درطشت
یادم نمیره نگاه رباب و
آه ، تا می کرد به ماهش نظاره
آه ، می ریخت از دو چشمش ستاره
آه حسینم حسینم حسینم
#علی_سلطانی
#حضرت_زینب_زمزمه
#زمزمه
#زمینه
اخاالمظلوم ، رسیده لحظه دیدار
بیا امشب ، سرم رو از زمین بردار
دیگه امشب ، هوای پر زدن دارم
روی سینه م ، یه کهنه پیرهن دارم
خزانی شد ، پس از تو گلشن زینب
بیا امشب ، کفن کن بر تن زینب
حسین من حسین من حسین من
..............
یه سال و نیم ، پر از غصه پر از دردم
یه سال و نیم ، با غمهات زندگی کردم
یه سال و نیم ، کارم شد گریه و ناله
خودم اینجام ، ولی قلبم تو گوداله
یه سال و نیم ، رو شونه کوه غم دارم
یه سال و نیم ، دارم زخمات و میشمارم
..............
می یاد یادم ، گلای آل هاشم رو
می یاد یادت ، تن پامال قاسم رو
می یاد یادم ، کنارم لاله و یاس و
می یاد یادت ، رو خاکا دست عباس و
می یاد یادم ، سایه ت بود بر سر زینب
می یاد یادت ، که رفتی از بر زینب
..............
لب تشنه ت ، ببین برده امونم رو
تن زخمیت ، به لب آورده جونم رو
خودم دیدم ، چجور جسم تو غارت شد
خودت دیدی ، که سهم من اسارت شد
خودت دیدی ، چجور از کربلا رفتم
خودت دیدی ، به روی ناقه ها رفتم
..............
خبر داری ، خمیده قامت زینب
خبر داری ، شکسته حرمت زینب
خبر دارم ، سرت کنج تنور رفته
تنت داداش ، زیر سم ستور رفته
خبر داری ، راهم تو بزم می افتاد
خبر دارم ، که رأست از رو نی افتاد
#علی_سلطانی
#حضرت_زینب_زمینه
#زمزمه
یه سال نیمه توو دلم حسرت دیدن توئه
یه سال و نیمه خواهرت سینه زن تن توئه
یه سال و نیم ، جلو چشام تن بی پیرهن توئه
یه سال و نیمه تنمه سیاهی عزای تو
یه سال و نیمه که دلم مونده توو کربلای تو
یه سال و نیم کشته منو ترک رو لبای تو
دق کردم آخرش برات حسین
تشنه لب فرات حسین
میگفتی تشنمه هنوز
تو گوشمه صدات حسین
یاحسین یا أخاالمظلوم
شب غمم بی سحره ، گریه من ناتمومه
با تو موندن از خدامه ، بی تو رفتن آرزومه
میبندم هر وقت چشامو ، سرت انگار روبرومه
شاهد غصه های من نمازای شکستمه
رد طناب هنوزم که هنوزه روی دستمه
عزادار سر تو این ، پیشونی شکستمه
رو نیزه خون حنجرت حسین
با سنگ شکست سرت حسین
داشت جون میداد رو ناقه ها
بیچاره دخترت حسین
یاحسین یا أخاالمظلوم
کبودی روی تنم یادگار شام بلاس
موی سفید و قد خم همه کار شام بلاس
یکی نگفت جای حرم تو بازار شام بلاس
از روی نی دیدی خودت ، ما رو دم ورود زدن
زن و مرد و پیر و جوون ، ما رو با هر چی بود زدن
بچه هاتو خیلی توی محله یهود زدن
تیره شد روزگار زینبت
شمر بود کنار زینبت
رو میگرفت توو کوچه با
آستین پاره زینبت
یاحسین یاأخاالمظلوم
#علی_سلطانی
#حضرت_زینب_زمینه
میبینی حال من و یامظلوم
این گریه و شیون و یامظلوم
خون میباره چشام تا میبینم
خون روی پیرهن و یامظلوم
از دوری تو سوختم و ساختم
من که عمریه دل به تو باختم
تو چند ساعت سرت چی اومد که
دیدم جمست رو اما نشناختم
یا مظلوم یاحسین حسین مظلوم
الهی من بشم فدات داداش
خیلی دلم تنگه برات داداش
روی تنت نبود جای سالم
کاش منو میزدن به جات داداش
بی تو دریاس برام کم از قطره
بی تو دنیا برام چه بی قدره
یک سال و نیمه این شده روضه م
والشمر جالس علی صدره
یا مظلوم یاحسین حسین مظلوم
اگر چه از جفای اهل شام
خیلی شکسته دل سرگشته م
دلم توی مدینه بود اما
به خاطر رقیه برگشتم
یادت هست نیمه شب پرید از خواب
هی میگفت خواب بابامو دیدم
یادم نمیره توی ویرونه
خاکش کردم براش لحد چیدم
یا مظلوم یاحسین حسین مظلوم
#علی_سلطانی
#حضرت_رباب_زمزمه
توی حیا بی مثلی رباب
محرم اسرار ولی رباب
توو خونه ای که باشی دوست داره
خیلی حسین بن علی رباب
مادر ، نوه یل بدر و حنینی
همسر ، با نجابت آقام حسینی
عروس زهرا ، نور دو عینی
لالایی طفلمه یاحسین
سوختم توی آفتاب ، فدا حسین
صدتا علی خدا بهم بده
صدتاشونم میدم برا حسین
چشم من ، شده وقف عزای حسینم
هست من ، همه اش به فدای حسینم
فدای خاک ، پای حسینم
شیرخوارمه رو نی برابرم
قد کشیده نمیشه باورم
دستام شده شبیه گهواره
خورده نگیرید آخه مادرم
دست من ، بین این حلقه های طنابه
نیزه دار ، بدجوری مست جام شرابه
بچم رو نیزه ، چجور بخوابه
#علی_سلطانی
#حضرت_علی_اصغر_زمزمه
#حضرت_رباب_زمزمه
مادر اگر بچه ش ازش جداشه سخته
شیر داشته باشه شیرخواره ش نباشه سخته
رباب دیگه بیچاره شد ای وای ای وای
گلوی طفلم پاره شد ای وای ای وای
نیزه براش گهواره شد ای وای ای وای
......
سرت رو نی ، تنت رو خاکه ، نمیدونم
برا کدومش دیگه لالایی بخونم
حالا که دوری از رباب لالا لالا
با صدای نیزه بخواب لالا لالا
بخواب ببینی خواب آب لالا لالا
#علی_سلطانی
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
غمت غوغای محشر بود عزیزم
رخت مهتاب مادر بود عزیزم
سرت دیدم به نی با خویش گفتم
برایت تیر بهتر بود عزیزم
#علی_سلطانی
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
افسوس کبوترم دگر پر نگرفت
هر قدر دعا نمودم آخر نگرفت
نفرین به تو ای حرمله که طفلی را
با تیر ز شیر هیچ کافر نگرفت
#علی_سلطانی
#امام_سجاد_ولادت
#حضرت_شهربانو
#دوبیتی
تو قطره نه ، رودخانه نه ، دریایی
انسان هستی ، فرشته یا حورایی؟ا
این جمله به وصف و قدر و شأنت کافی است
این که تو عروس حضرت زهرایی
#علی_سلطانی