#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی
دل كنده ام ولی زتنت با چه زحمتی
ميخواستم به پات سرم را فدا كنم
اما به خواهر تو ندادند مهلتی
كی گفته قطعه قطعه شدن درد آور است؟
مُردن به عشق تو كه ندارد مشقتی
بهتر نبود جای تو من كشته ميشدم؟
بی تو چگونه صبر كنم.... با چه طاقتی؟
از بس برای زخم لبت گريه كردهايم
چشمی نديدهام كه نديده جراحتی
تو رفتی و غرور حريمت شكسته شد
هنگام غارت حرم آن هم چه غارتی
آتش زدند خيمه ما را و بعد از آن
دزديده شد تمامی اشياء قيمتی
اين بچه ها تماميشان لطمه خوردهاند
با من ولی به شكوه نكردند صحبتی
كم مانده بود خم بشوم كم بياورم
از دست تازيانه بی رحم لعنتی
غصه نخور حقير نشد خواهرت حسين
از فتح شام آمدهام با چه هيبتی
شرمندهام رقيه تو در خرابه ماند
لطفی كن و سراغ نگير از امانتی
عباس اگر نبود اسارت چه سخت بود
ممنونم از حمايت آن چشم غيرتی
#مصطفی متولی
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی
دل كنده ام ولی زتنت با چه زحمتی
ميخواستم به پات سرم را فدا كنم
اما به خواهر تو ندادند مهلتی
كی گفته قطعه قطعه شدن درد آور است؟
مُردن به عشق تو كه ندارد مشقتی
بهتر نبود جای تو من كشته ميشدم؟
بی تو چگونه صبر كنم.... با چه طاقتی؟
از بس برای زخم لبت گريه كردهايم
چشمی نديدهام كه نديده جراحتی
تو رفتی و غرور حريمت شكسته شد
هنگام غارت حرم آن هم چه غارتی
آتش زدند خيمه ما را و بعد از آن
دزديده شد تمامی اشياء قيمتی
اين بچه ها تماميشان لطمه خوردهاند
با من ولی به شكوه نكردند صحبتی
كم مانده بود خم بشوم كم بياورم
از دست تازيانه بی رحم لعنتی
غصه نخور حقير نشد خواهرت حسين
از فتح شام آمدهام با چه هيبتی
شرمندهام رقيه تو در خرابه ماند
لطفی كن و سراغ نگير از امانتی
عباس اگر نبود اسارت چه سخت بود
ممنونم از حمايت آن چشم غيرتی
#مصطفی متولی