eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
739 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زمزمه وداع به سبک دامنکشان رفتی دلم زیرو رو شد وقت جدایی شد علی کن حلالم علی کن حلالم علی کن حلالم زهرافدایی شد علی کن حلالم علی کن حلالم علی کن حلالم خداحافظ ای آقای غریب من حلالم می کنی حیدر دم رفتن دم رفتن دم رفتن نشد که یاری ات کنم علی جان ببخش علی جان ببخش حرف وصیت بزنم علی جان ببخش علی جان ببخش با یک زن تنها علی جان چه کردتد علی جان چه کردند علی جان چه کردند پیش تو در کوچه مرا دوره کردند مرا دوره کردند مرا دوره کردند به. روی بازویم رد قلاف افتاد به زیر هر ضربه محسنم جان داد بی پسر شدم اگر فدای سرت فدای سرت خورد سرم به چوب در فدای سرت فدای سرت پیراهنی دادم امانت به زینب ۳ کردم به یک بوسه وصیت به زینب ۳ قرار ما مغرب گوشه گودال کنار جسمی که می شود پامال ناله زنم از جگرم بنی حسین بنی حسین مانده ای عریان پسرم بنی حسین بنی حسین ای پسر با ادبم بنی حسین بنی حسین شهید خشکیده لبم بنی حسین بنی حسین گیسوی تو دست سنان بنی حسین بنی حسین بازی دست این و آن بنی حسین بنی حسین
باز هم دارد صدای گریه بالا می رود امشب از بیت علی آرایه بالا می رود در میان گریه ها «الجارُ ثُمَّ الدّارُ» گفت در جوابش دادِ هر همسایه بالا می رود! عاملان شرع و قرآن کور و کر بودند چون پشت در دارد صدای آیه بالا می رود هر شبانه روز ماهی بود و زهرا آب شد پس چرا هِی طول هر ثانیه بالا می رود؟! حرف پیغمبر به یاد حیدر افتاد و چه دید؟ لحظه لحظه ارزش این هدیه بالا می رود وقت غسل فاطمه لرزید دست حیدر و آه ، دیگر شدت مرثیه بالا می رود
جایی که دَمِ حسین هم یازهراست غم دردلمان نیست مدد تا زهراست ای آنکه جواز کربلا می‌خواهی امضای جواز کربلا با زهراست
ای یاس؛ میان خانه، چیدند تو را با ضربه ی تازیانه چیدند تو را یادم نرود مقابل دیده ی من با حمله ی وحشیانه، چیدند تو را علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
دلم طاقت ز کف داده خدایا فتاده روی سجّاده خدایا ز داغ فاطمه صبرم شده کم گره در کارم افتاده خدایا
نبی مرآت یاس یاسینی وسرسلسله ی ساداتی بانوی هردوجهان، سیّده ی جنّاتی‌ کوثر وقدر بود جلوه ای ازمنزلتت روح قرآنی وتفسیرگر آیاتی والضحی نورمناجات و نماز شب توست از زمین تا به سماوات برین مشکاتی درمدیحت سخن بضعةُ منّی گویاست نه همین دخترو مادر که نبی مرآتی جلوه ی نور تو درچشم علی رنگین بود پنج نوبت نه ، که مهر همه ی اوقاتی سبب خلقت این عالمی ومی دانم نرسد عقل به درکت، که الهی ذاتی سائلی دست تهی ازدر آن خانه نرفت که کرمخانه ی جود و کرم و خیراتی روح ایثار تو جان بر تن اسلام دمید که در آئینه ی توحید پرستی ماتی نه درامروز که چشم همه درحشر به توست از ازل تا به ابد قبله گه حاجاتی فیض نور نظرت را ز«وفایی» تومگیر تا بگویند که امضاگر این ابیاتی
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها تصویر یک زن روی دست مرتضی بود آه مانند شیشه چند جای او ترک داشت این ها همه درد سر شیر خدا بود هی دست روی دست میزد راه می رفت صدها گره در کار یک مشکل گشا بود یک مرد تنها دو کنیز و این همه زخم غسل و کفن پیش نگاه بچه ها بود هر عضو را بینی که کاری تر شکسته بی شک همانجا بوسه گاه مصطفی بود یادش نرفته حیدر کرار روزی می دید زهرایش به زیر دست و پا بود مادر به هر درد سری آخر کفن شد دلشوره ها بهر شهید کربلا بود پیراهنش را از تنش بیرون کشیدند یوسف اسیر گرگ های بی حیا بود یک پیکر عریان و بی سر روی خاک منزل به منزل راس او بر نیزه ها بود جا دارد از این روضه نوکرها بمیرند تشییع آقا بین تکه بوریا بود اهل القری آقای مارا دفن کردند آن آقایی که در بیبان ها رها بود فرمود فرزندش نشد او را ببوسم چون بند بند پیکرش از هم جدا بود
بهار پشت زمستان بهار پشت بهار دلم گرفت از این گردش و از این تکرار نفس کشیدن وقتی که استخوان به گلو نگاه کردن وقتی که در نگاهت خار اگر به شهر روی طعنه های رهگذران اگر به خانه بمانی غم در و دیوار نمانده است تو را در کنار همراهی که دوستانِ تو را می خرند با دینار نه دوستان؛ صفحاتی ز هم پراکنده که جمع کردنشان در کنار هم دشوار به صبرشان که بخوانی؛ به جنگ مشتاق اند به جنگشان که بخوانی؛ نشسته اند کنار تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا رعیت است که تشویش دارد از دربار کتاب کهنه تاریخ را نخوانده ببند دلم گرفت از این گردش و از این تکرار
قبر تو باشد مروه صفاي من خانه سعي صفا و مروه كنم غريبانه گفتم بمان اما به پيش من نماندي تو ماه شبم ديدي به چه روزم نشاندي تو ای فاطمه جانم شفا گرفتي آخر اي يار بيمارم من بي طرفدارم اي تنها طرفدارم از داغ تو درياي چشمم گشته طوفاني اي واي اگر عمرم شود بعد از تو طولاني اي فاطمه جانم چشم انتظات زينب با چشم تر مانده بيا بسوي خانه اي پشت در مانده همچون پرستو پركشيدي رفتي از لانه خانه خرابم كرده اي اي صاحب خانه ای فاطمه جانم اي شمع خانه از چه افتادي از سوسو بعد از تو مي گيرم من سر بر سر زانو ای يار هجده ساله ام كردي زغم پيرم در خانه آتش زده من بي تو میميرم اي فاطمه جانم
بيا كه گنبد خضراست ديده بر راهت بيا كه حيدر تنهاست ديده بر راهت چقدر منتظران تو بي صدا رفتند نگاه مضطرب ماست ديده بر راهت به هر ديار عزادار مادرند همه بيا كه عترت طاهاست ديده بر راهت قسم به خاك نشسته به چادر مادر سكوتِ غربتِ دنياست ديده بر راهت هنوز نالة مادر به گوش مي آيد ببين كه حضرت زهراست ديده بر راهت ميان كوچه به دنبال گوشواره حسن شهيد سيلي اعداست ديده بر راهت كنار بستر غرق به خون مادرتان هنوز زينب كبراست ديده بر راهت ميانِ گوديِ مقتل حسين افتاده هنوز زير لگدهاست ديده بر راهت به ناله هاي بُنَيَّ كنار آن گودال زني كه غرقِ تماشاست ، ديده بر راهت نشسته بي ادبي رويِ سينة ماهش ببين كه مادرت آنجاست ديده بر راهت زمان كشتن لب تشنه آب مي خوردند لباس هاي تنش را يكي يكي بُردند
دور از تو ای شاه زمن ، بیزارم از باغ و چمن دل شد زهجرت پر محن یابن‌الحسن یابن‌الحسن تا کی بگویم ای خدا این معز الاولیا بازآ عزیز ذوالمنن یابن‌الحسن یابن‌الحسن ای مهدی زهرا بیا آواره صحرا بیا بنگز زمانه پر فتن یابن‌الحسن یابن‌الحسن شاها امان از بی کسی پس کِی به داد ما رسی بادا فدایت جان من یابن‌الحسن یابن‌الحسن درد مرا درمان بده کار مرا سامان بده بگشا گره از کار من یابن‌الحسن یابن‌الحسن شاها نگر در کربلا از ظلم و جور اشقیا جسم حسینِ بی کفن یابن‌الحسن یابن‌الحسن افتاده بر روی زمین نعشِ حسینِ نازنین اشکی فشان بر آن بدن یابن‌الحسن یابن‌الحسن تاجِ سرِ حبل المتین شد از جفا نقش زمین گشته جدا راسش زتن یابن‌الحسن یابن‌الحسن