eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
729 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️نوحه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام در عزای تو نوحه می خوانم ای حسن‌ جانم ای حسن جانم ای حسن جانم... با دل ما شد داغَت آغشته ((ای تو را یارِ بی وفا کشته)) ای حسن جانم... در غمت بی حد سوز و آه من لخته های خون شد گواه‌ من ای حسن جانم... نالم از جسمِ بر روی خاکَت تیر باران شد پیکر پاکت ای حسن جانم... عشق روی تو سرنوشت ما قبرِ خاکیِ تو بهشت ما ای حسن جانم... داری ای مولا دیدگانِ تر شده ای پیرِ روضه مادر ای حسن جانم... بر دلت روزی غم شده حاکی قاتل تو بود چادر خاکی ای حسن جانم... دیده ای اشک و صورت نیلی کوچه تنگ و ضربه سیلی ای حسن جانم... ✍امیر عباسی
یا امام حسن(ع) رسانده است به لبهای شیعیان، جــان‌ها تنی که دوخته شد بر کــفن، ز پیکان ها گهی ز بارش اشک و گهی ز بـارش تیر سفینه ای است گـــرفتار بین طوفان ها به روی دست عزیزان خـود شود تشییع تنی نجیب تــــر از گل به زیر باران ها به دامـن کفنش گرچه گل ز خون روئید بر او ملائکه گـــل می برد به دامان ها قدح به خون جگر می زند مگر عباس؟ به روی لب بفشارد ز بـس که دندان ها حسین کز غم او جــامه می درد افلاک چــو لاله از غــــم او می درد گریبان ها   مدینه بـــود و فروچیده بود سفره عمر ز چار سوی جهان سفره دار احسان ها به سر سلامتی خـــواهر و بـــرادر او یکــــی نیامد از آن قوم نا مسلمان ها زهی به هـــمت ناخن که بر تسلی دل کشید شانه به گــیسوی آن پریشان ها تأسفی که ز یوسف نصیب یعقوب است نصیب زینب کـــبری بود زهجران ها «یتیم» هـر که بگرید به درد و داغ حسن       شود به روز قیامت قرین خــندان ها مرتضی جام آبادی(یتیم)
یا امام حسن(ع) زبانحال حضرت زینب(س) آنچه آمد به سرت را دیدم اشک های پسرت را دیدم ای حسن جان مگراین زهر چه بود پاره های جگرت را دیدم ابوذر رییس میرزایی
یا امام حسن مجتبی(ع) با آن جگر پاره کشید از دل آه باحسرت و غم به خواهرش کرد نگاه فرمود برادرم دگر گریه مکن لایوم کیومک اباعبدالله ابوذر رییس میرزایی
شهرمدینه‌باز  دارُ العزا شد کریـم‌آل‌الله جانش‌فـدا شد ذکر فاطمه  شد وَاحَسَناه یاصاحب‌َالزّمان آجَرَک‌الله چه‌کرده‌باحسن  این‌زهر کاری! خون‌دل‌از دهان گردیده‌جاری طشت‌پُر ازخون  دهد‌ شهادت نداشته‌این‌امام  یک‌روزِ راحت او که زندگی‌اش مظلومانه‌بود ای‌کاش‌که‌تشییعش‌؛مخفیانه‌بود از‌ جسمش‌حسین؛ با اشک دیده هفتادچوبه‌ی تیر بیرون‌کشیده وصیّت‌هایش‌را آقای‌ما گفت در آخرین نفس ازکربلا گفت در بستر میگفت‌: با‌آه‌ِجانـکاه لایوم‌کیومکْ‌یا اَباعبدِالله در شیب قتلگاه وقتی که افتاد باران‌سنگ و تیر عذابش‌می‌داد سنان بانیزه  زد بر دهانش شمر آمد با خنجر افتاد به‌جانش
برخیز از بستر بیا پیغمبری کن برخیز و زهرا را بجایت بستری کن برخیز از بستر که غم با ما نماند برخیز باباجان علی تنها نماند در بسترت اُفتاده‌ای فریاد کردم بابا مخواه امروز دشمن شاد گردم آهی کشیدم پیشِ تو جبریل اُفتاد نالیدم از حال تو میکائیل اُفتاد دستم به رویت خورد خیلی داغ بودی خیلی برای محسنم مشتقاق بودی کمتر تقلا کن نیفتم در کنارت این چشم را وا کن نیفتم در کنارت جان حُسینت باز هم مهمان ما باش پیشِ علی در شهر سنگربان ما باش کمتر بخوان روضه حسینِ بی کفن را نگذاشتی بردارم از سینه حسن را ما گِرد تو گریان و دلشادند جمعی جمعی دو رو و  در پِیِ بادند جمعی جمعی منافق رأیِ مردم جمع کردند در خانه هیزم روی هیزم جمع کردند بابا وصیت کن به منزل‌های این شهر بعد تو ای وای از ارازل‌های این شهر بابا وصیت کن سفارش کن برایم از کوچه‌های تنگ خواهش کن برایم خیلی سفارش کُن به در بر چوب ، مسمار بابا سفارش کن مرا بر سنگِ دیوار تا مادری در پیش طفلانش نیفتد آتش به جانِ بیت‌الاحزانش نیفتد در را سفارش کن به رویم در نکوبند مسمار را  بر بارِ نیلوفر نکوبند از خانه تا مسجد نگردانند ما را بابا وصیت کن نسوزانند ما را
چگونه نوحه کنیم این عزای سنگین را شهید گشت و  نفهمید امتش این را شهید گشت کسی که به دست عاطفه اش پناه داد فقیر و یتیم و مسکین را شهید گشت امامی که فیض رحمت او گرفته تا به ابد خلقت نخستین را چگونه پیرو قرآن شوند قومی که دهند نسبت هذیان کلام یاسین را مدینه شرم نکردی به پیش دختر او که رو به قبله کنی خاتم النبیین را عجب که داغ تسلا شود به داغ دگر کشد به خنده ی مرگ آن نگاه غمگین را از این سو آتش دل ، آن سو آتش خانه بگو که صبر نماید علی کدامین را علی که غسل تن سید البشر با اوست به دوش خویش کشیده است داغ تدفین را به روی سینه ی او گوشوار عرش افتاد بغل گرفت گل سرخ  ،  برگ نسرین را به گریه گفت حسینم کجا یزید کجا به گریه دید مگر آن غروب خونین را همان غروب که شمر آمد و سنان میرفت که پایمال کنند آن سلاله ی دین را همان غروب که قرآن ورق ورق میشد همان غروب که آتش زدند آیین را که دیده قاری قرآن میان بزم شراب به گریه دید سر و چوب و طشت زرین را
زهرا(س) که از داغ پیمبر(ص) شد عزادار اشکش چکید از چشم و حیدر شد عزادار اسلام از این لحظه در سیلِ غم افتاد آیاتِ قران تا به محشر شد عزادار کعبه به تابوتِ نبی(ص) میداد بوسه زمزم شبیه حوض کوثر شد عزادار غار حرا گم کرد یار و مونسَش را سنگِ صبورش رفت و آخر شد عزادار أم أبیها(س) سوخت از داغِ یتیمی یا أيهاالسادات! مادر شد عزادار بعد پدر غم با أمیرالمؤمنین خورد در کوچه با غصب فدک مادر زمین خورد این داغ، عمری قاتلِ جانِ حسن(ع) بود آن کوچه باریک زندانِ حسن(ع) بود دستی که بالا رفت و سیلی زد به مادر تنها دلیلِ دستِ لرزانِ حسن(ع) بود از همسرش جای محبت زهر نوشید این هم جواب لطف و احسانِ حسن(ع) بود با مهربانی بسکه روی خوش نشان داد مرد جزامی باز مهمان حسن(ع) بود با گریه پا به پایِ سائل ها می آمد هر روز حاتم مرثیه خوانِ حسن(ع) بود!
از ابتدا به گمانم که قسمت این بوده حرم برای حسین و کفن برای حسن شده‌است روضه‌ی سر نیزه‌ها برای حسین شده‌است روضه‌ی دست بزن برای حسن نمی‌شود که بگوید چه دیده در کوچه... نشسته است بگرید حسن برای حسن نرفته از نظرش سیلی و شده کابوس صدای خنده‌ی آن بد دهن برای حسن چه غصه‌ای است کنارِ مغیره لب بستن چه کوچه‌ای است پُر از سوختن برای حسن به قتلگاه حسین آمد از مدینه ولی... شبیه گودی گودال شد وطن برای حسن  چقدر روضه و غمهای مشترک دارند ولی نبود غمِ پیرهن برای حسن ببین کدام یک از روضه‌ها جگر سوز است نزن برای حسین و نزن برای حسن صدای زینبش آمد نزن به دندانش نزن که مادرم اینجاست با یتیمانش