eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
662 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در و دیوار قم گرفته عزا بر بِنتُ  الفاطمه ،  بر اُختُ الرضا سرت سلامت   بقیه الله یا صاحب الزمان آجرک الله ....... ای شهر قم امروز ، داری دو مهمان یکی از مد‌ینه ، یکی خراسان دوصاحب عزا  میرسند از راه یا صاحب الزمان آجرک الله ...... تابوتش می‌رود ، بر شانه ی قم قم شد قدمگاهِ ، امام هشتم هنگام تدفین می‌آید آن ماه یا صاحب الزمان آجرک الله
ای غریب خراسان یا ابالحسن خواهرت در شهر غربت شده کفن واویلا   واویلا   واویلا   واویلا رضا رضا بر لبش از نفس افتاد روی برادر را ندیده و جان داد واویلا این مصیبت این غم این خبر آسان نیست سرت سلامت داغ خواهر آسان نيست واویلا مادری ندارد و پدر ندارد محرمی به غیر از برادر ندارد واویلا خواهرتان اگرچه هجران کشیده شکر خدا داغِ برادر ندید واویلا یا ابالحسن بخوان این روضه امشب که دست و پا زد حسین در پیش زینب واویلا یابن الشبیبِ دیگری بخوان مولا بِین نامحرم مانده عمه ات تنها واویلا
من که مظلومه ام ، دختر پیغمبرم عصمت اللّهم و فاطمه ی دیگرم می‌شود جسم من در جوانی کفن اُختُ الرضایم ....... کودکی بوده ام شد پدر من شهید داغ هجر رضا   شعله به جانم کشید رفته اند از برم سایه های سرم اخت الرضایم ....... تربت اطهرم قبله ی مردم شده چادر خاکی ام آبروی قم شده عمر من شد تمام در صراطِ امام اخت الرضایم ...... داغِ رویِ دل من شده داغ بهشت مرقد من بود دری به باغ بهشت جان دهم خونجگر در عزای پدر اخت الرضایم
مشهد بُوَد برادر و قم هست خواهرش اما چه خواهری که جدا از برادرش دردانه خواهری که به دریایِ معرفت شد غرقِ در مقام رضا پای تا سرش در وصف آن سلاله ی عصمت همین بس است خوانند پاره ی تن موسی بن جعفرش دارالسلام خانه ی آن خانمی است که محضِ سلام آمده جبریل محضرش بانوی قم که با سخن "اِشفَعی لَنا" خواندند آب و آینه خاتون محشرش حوا به وصف پاکی او خواند مریمش هاجر به شرح عصمت او خواند کوثرش گفتم به دل زیارت زهرا کجا کنم ؟ گفتا برو به جنّت قم نزد دخترش ای اهل قم ستاره بچینید از آسمان تا لحظه ی ورود بریزید بر سرش ای کاروان که محمل آیینه میبری ای وای اگر غبار نشیند به معجرش خون جای اشک می‌چکد از چشم کائنات سخت است این مصیبت و سخت است باورش زندانِ غم بود دلش از ماتمِ پدر زنجیر غم به پا بود از مرگِ مادرش داغ جدایی از پدر او را شهید کرد شد ماجرای هجر رضا داغ دیگرش این داغ دیده خواهر والا مقام را بُردند دو امام به قبر مطهرش بسیار ناله کرد و فراوان گریست او دیگر ندید آتش و خون  دیده ی ترش       گریم به خواهری که روی خاکهای گرم می دید بی کفن تن پاک برادرش گریم به خواهری که ملائک گریستند وقتی ز بی کسی زده بر سینه و سرش خواهر به روی تَلّ و برادر به زیر پا زد  دست و پا  برادر و  خواهر برابرش می دید مادر آمده بوسد گلوی او می دید خون چکد ، ز کف شمرو خنجرش
. این جمعه هم گذشت و    مولای ما نیامد آن آفتاب روز        آدینه ها نیامد       یابن الحسن کجایی         داداز غم جدایی این جمعه هم گذشت و    ما مانده ایم و تقدیر با ناله از دل تنگ     با یک غروب دلگیر یابن الحسن کجایی... این جمعه هم گذشت و    دلها چه بی قرار است معنای آن دوباره    یک هفته انتظار است یابن الحسن کجایی... این جمعه هم گذشت و  تازه شده مصائب از کربلا بلند است   فریاد( این طالب) یابن الحسن کجایی... ای آرزوی هر دل     دل گشته نخل طورت ای کاش زنده باشیم   تا جمعه ی ظهورت یابن الحسن کجایی....
رب صل علی محمد ، محمد و آل محمد فاطمه خندد چو بیند خنده ی ابالحسن را هر که دختر داره داند  لذت بابا شدن را بگو شکر خدا     بگو بی واهمه مبارک یا علی     بشارت فاطمه مدد زینب مدد زاده ی قدر است و  قدرش مانده پنهان همچو زهرا عمه ی صاحب زمان زینب سلام الله علیها شده او زینت   امیرالمومنین نخی از چادرش    بود حبل المتین مدد زینب مدد در زمین و آسمان ها گشته ام بین خلایق مکتب عشق حسینی ها ندارد چون تو عاشق قسم بر گریه و      گلاب هر دو عین بود لبخند تو      ز دیدار حسین
بر زِینِ اَب و برادرانش صلوات بر قلب صبور و مهربانش صلوات او زائر هفت حجت معصوم است تقدیم به هفت آسمانش صلوات
حرمت قرآن شکست آیات کوثر را زدند روح مابین دو پهلوی پیمبر را زدند وا مصیبت وا محن العجل یابن الحسن بقیه الله  آجرک الله یا امام العصر زهرا مادرت در شعله ها بین دیوار و در خانه صدا میزد تو را الامان از میخ در العجل ای منتَظَر بقیه الله آجرک الله خانه ای را که پیمبر زائر آن خانه بود کافری بی اذن آن را با لگد در می‌گشود فاطمه در پشت در کشته گشته با پسر بقیه الله    آجرک الله
زبانحال امیرالمؤمنین به سبک خمیده خمیده رسیدم به تو خدایا خدایا  چی اومد سرم صداشو بلند کرد سرِ همسرم با چشمای گریون کشیدم خودم عبامو روی پیکرِ همسرم عبامو کشیدم رو جسمی کبود که افتاده بود بین آتیش و دود الهی بمیرم که زهرای من توی خونه ی من لگد خورده بود پشت در صداشو شنیدم نفس نفس هاشو شنیدم ناله ی یا فضه بیا شو شنیدم میون مدینه پیچید این سخن که افتاده لرزه به زانوی من نمیشه کسی باورش این خبر جلو چشم من همسرم رو زدن چرا تازیانه به کوثر زدن تویِ خونه سیلی به مادر زدن به رخسار زهرا جسارت یعنی که سیلی به روی پیمبر زدن کوه غیرت بودم شکستم همه دیدن شد بسته دستم فاتح خیبر بودم  از پا نشستم
تقدیم به امام حسین با گریز به مصیبت های امیرالمؤمنین السلام ای زاده ی زهرا حسین ای شهید عصر عاشورا حسین ای عزیز کوثر ای خشکیده لب وای از آن لحظه که ابن وهب * نیزه زد بر پهلویت پرپر شدی گوشه ای از روضه ی مادر شدی چهره رویِ خاک بنهادی حسین از زمین بر عرش افتادی حسین با تن مجروح و جسم چاک چاک میزدی تو دست و پا در خون و خاک خون تو  فواره زد از حنجرت خاک گرم کربلا شد بسترت هر نفس از سینه ات برخواست آه چشم تو مضطر به سمت خیمه گاه چشم خونین را که بگشودی حسین فکر ناموس و حرم بودی حسین غیرت الله از دلت دارد خبر آنکه دیده همسرش را پشت در تو ندیدی آنچه حیدر دیده است بر زمین آیات کوثر دیده است باب مظلوم تو در  پیش همه با عبا پوشاند جسم فاطمه دید حیدر جان طاها را زدند با غلاف تیغ زهرا را زدند آه ای مظلوم در خون غوطه ور هست بابایت ز تو مظلوم تر * صالح بن وهب نیزه‌ای به پهلوی آن‌حضرت زد و در نتیجه ایشان با گونه راست خود از اسب به زمین افتاد. صالح بن وهب، از جمله ده نفری است که به دستور عمر بن سعد با اسب بر بدن امام حسین تاختند.
نوحه حرمت قرآن شکست آیات کوثر را زدند روح مابین دو پهلوی پیمبر را زدند وا مصیبت وا محن العجل یابن الحسن بقیه الله  آجرک الله یا امام العصر زهرا مادرت در شعله ها بین دیوار و در خانه صدا میزد تو را الامان از میخ در العجل ای منتَظَر بقیه الله آجرک الله خانه ای را که پیمبر زائر آن خانه بود کافری بی اذن آن را با لگد در می‌گشود فاطمه در پشت در کشته گشته با پسر بقیه الله    آجرک الله
کَلِمینی که دارم من از سکوت تو میمیرم کَلِمینی که با حرفای تو من آروم میگیرم ای صدای تو تسلای دل من کلمینی ای نگاه تو چراغ منزل من کلمینی قسم میدم فقط یبار این چشماتو وا کن حال و روز من و تماشا کن رفتن تو از خونه زوده بمون با من ای یک تنه لشکر من زهرا ببین چی اومد سر من زهرا گوشه ی چشم تو کبوده خبر داری  شدم تنها مرو زهرا  مرو زهرا حال و روز خونمون بعد تو تعریفی نداره باورت میشه که حیدر دست رویِ زانو بزاره میری و با رفتنت داغ پیمبر میشه تکرار حالا من راه میرم و دستامو میگیرم به دیوار جوون من تو این سه ماه از غمِ تو پیرم دیگه  از این مدینه دلگیرم عزیزمن خدانگدار ببین هر روز میسوزم و تو آتیشم زهرا میمیرم و زنده میشم زهرا از ماجرای در و یوار به همراهت  ببر من را مرو زهرا  مرو زهرا
آتش و دود  آتش و دود فاطمه در پشت در بود بر عزیز پیمبر جفا شد با لگد درب آن خانه وا شد فاطمه  فاطمه   فاطمه جان شعله تا عرش خدا رفت دست بسته مرتضی رفت فضه کو که علی بی پسر شد هر چه شد بین دیوار و در شد فاطمه   فاطمه   فاطمه جان اجر ذی القربی ادا شد غنچه از شاخه جدا شد ای خدا کوه غیرت چه دیده که عبا روی زهرا کشیده فاطمه   فاطمه   فاطمه جان وامصیبت وامصیبت گشته بر قرآن جسارت از چه در بیت امن االهی کشته شد مادر بی گناهی فاطمه    فاطمه   فاطمه جان
پیش من تازیونه میزد دشمن تو رو (داره دنیا میگیره کم کم از من تو رو) میخونم با خودم هی روضه های غلاف دست من بسته بود و وا شد پای غلاف در پیش من زدند یاسم رو بین گلشن زدند با بغض جنگ بدر اومدن یک خانم رو چهل تن زدند در بین راه میزد سیلی به عصمت الله میزد حق بده فاطمه دق کنم تو رو یه غلام سیاه میزد الوداع فاطمه الوداع الوداع فاطمه گریه کمتر کن ای قربون اشک چشات آروم آروم دارم آب میشم من پا به پات مگه تا روز محشر کوچه یادم میره روزی صد بار علی از این غصه میمیره از داغت میمیرم دیگه از دنیا من دلگیرم من یل خیبرم فاطمه اما دست به زانو میگیرم لرزید زانوی من زدن تو رو روبروی من بغض بازویِ بشکسته شد استخوانی تو گلوی من الوداع فاطمه الوداع الوداع فاطمه
یا علی بنشین کنارم من وصیت با تو دارم آمد ای جان من وقت هجران گریه کن بر من و بر یتیمان الوداع   الوداع   ای علی جان اولین مظلوم عالم کن حلالم کن حلالم گر چه از خانه ات پر کشیدم از تو جز  خیر و خوبی ندیدم الوداع   الوداع   ای علی جان دیده ام خواب پدر را میروم امشب ز دنیا بعد از این نشنوی تو صدایم می‌سپارم تو را بر خدایم الوداع   الوداع   ای علی جان
از نشونِ  کبودی های رویِ تنت معلومه فاطمه جان خیلی بد کشتنت یاورم بودی ای زهرا در هر خیر و شر سپرم بودی حالا هستم من بی سپر ای یارم فاطمه خورده گره کارم فاطمه دست از غسل تو بر داشتم و زخماتو میشمارم فاطمه دلخونم فاطمه از غم نیمه جونم فاطمه جون دادی تو برای علی من از تو ممنونم فاطمه الوداع فاطمه الوداع الوداع فاطمه نمیشه باورم در پیش چشمای من که با دست خودم میبندم بند کفن چه خداحافظی تلخی ، سخته برام حالا باید بگیرم تابوت رو شونه هام تابوتِ یاورم تابوتِ لاله ی پرپرم رویِ دوشمه انگار که من یه تابوت خالی میبرم چی آوردن سرت شکسته شده بال و پرت مثل شمعی کم کم آب شدی چیزی نمونده از پیکرت الوداع فاطمه الوداع الوداع فاطمه
اشک حیدر اشک اسما گشته آب غسل زهرا شوید آهسته آهسته حیدر زخم پهلو و بازوی کوثر الوداع   الوداع    فاطمه جان دست محنت زد روی دست شیون مولا بلند است لرزه افتاده بر زانوی او دست حیدر رسیده به بازو الوداع  الوداع  فاطمه جان نیمه ی شب مخفیانه می‌رود مادر ز خانه پیش چشم یتیمان مضطر رفته بر شانه تابوت مادر الوداع  الوداع  فاطمه جان ای کبودی در کبودی یاور حیدر تو بودی شستن یاس پرپر چه سخت است نیمه شب دفن مادر چه سخت است الوداع الوداع فاطمه جان
سکوت و اشک و احیا و  علی بود کبودی ها  و   غم ها  و  علی بود به روی دوش یک تابوت ، اما شب تشییعِ  زهرا  و  علی بود
در آسمان خود   قمر ندارم ام البنینم و     پسر ندارم وای از دل من      وای از کربلا واویلا  واویلا     آه و واویلا ......... خبر رسیده بر   من دلغمین  بِأَنَّ عَبَّاسا    قَطِيعُ الْيَمِينِ افتاد از مرکب   با دست جدا واویلا  واویلا     آه و واویلا ....... همچون عباس خود   با چشم گریان هستم شرمنده از    طفلان عطشان با لب تشنه    جان داده سقا واویلا  واویلا  آه و واویلا
کنج بقیع دلغمین    نشسته روی زمین مرثیه خوانی کند    بهر "قطیع الیمین" ( سیدتی فاطمه   حضرت ام البنین ) ...... جام و سبو گریه کرد     لاله بر او گریه کرد ز گریه ی مادری   چشم عدو گریه کرد سیدتی فاطمه...... نمی شود باورش    چه آمده بر سرش دست علمدار عشق   جدا شد از پیکرش سیدتی فاطمه..... دو چشم او شد زغم    چشمه ی اشک و الم یکی به یاد حسین    یکی به یاد حرم سیدتی فاطمه...... گریه کند بی حساب    مادر سقای آب خجل شد از تشنگان   خجل بود از رباب سیدتی فاطمه...... بر غم آن پاره تن    سر جدا از بدن به جای زهرا کند    گریه بر آن بی کفن سیدتی فاطمه...
در آسمان خود   قمر ندارم ام البنینم و     پسر ندارم وای از دل من      وای از کربلا واویلا  واویلا     آه و واویلا ......... خبر رسیده بر   من دلغمین  بِأَنَّ عَبَّاسا    قَطِيعُ الْيَمِينِ افتاد از مرکب   با دست جدا واویلا  واویلا     آه و واویلا ....... همچون عباس خود   با چشم گریان هستم شرمنده از    طفلان عطشان با لب تشنه    جان داده سقا واویلا  واویلا  آه و واویلا
کنج بقیع دلغمین    نشسته روی زمین مرثیه خوانی کند    بهر "قطیع الیمین" ( سیدتی فاطمه   حضرت ام البنین ) ...... جام و سبو گریه کرد     لاله بر او گریه کرد ز گریه ی مادری   چشم عدو گریه کرد سیدتی فاطمه...... نمی شود باورش    چه آمده بر سرش دست علمدار عشق   جدا شد از پیکرش سیدتی فاطمه..... دو چشم او شد زغم    چشمه ی اشک و الم یکی به یاد حسین    یکی به یاد حرم سیدتی فاطمه...... گریه کند بی حساب    مادر سقای آب خجل شد از تشنگان   خجل بود از رباب سیدتی فاطمه...... بر غم آن پاره تن    سر جدا از بدن به جای زهرا کند    گریه بر آن بی کفن سیدتی فاطمه...
تا قیامت محاله این غم یادم بره از چاهار تا پسر مونده چند تا خاطره یکی یکی شدن قطعه قطعه سر جدا همه هستیِ من پرپر شد توو کربلا ای وای از کربلا ای وای از آتیش و خیمه ها گلهای تشنه ی فاطمه پرپر شدن زیر دست و پا ای وای از این محن ای وای از جسم حسین من روی رمل گرم کربلا افتاده بی غسل و بی کفن آه و واویلتا واویلا  آه و واویلتا ای صبا گو به آن بی دستِ در علقمه سر بلندم نمودی در پیش فاطمه بفدای دو چشمت گردم ای نازنین ای عزیزم حلالت شیر ام البنین ای وای از این خبر در خاک و خون شدی غوطه ور از بالای مرکب رو زمین افتادی بی دست و بی سپر سرنگون شد علم مشک و دستت جدا شد ز هم فرق تو شد دو تا از عمود چشم تو خورده تیر ستم
کنج بقیع   روضه خونم پریشونم   پریشونم رفت از دلم   قرار  و  صبر رو به چاهار    صورتِ قبر روضه ی من  امام حسین گلگون بدن   امام حسین پیراهن بردن از تنت ای بی کفن  امام حسین سیدی یا   امام حسین غارت شده   پیراهنش کهنه حصیر    شد کفنش بقیع با من   گریه میکرد حتی دشمن   گریه میکرد ای دنیا با من گریه کن گریه کن با غم هایی چون داغ   فَسَقَطَ الحُسَین داغ   الشِمرُ جالِسُن سیدی یا    امام حسین روی زمین    تشنه لبی یَومُ عَلی     صَدرِ النَبی ای بدنت   جدا جدا یَومُ عَلی   وَجهِ الثَری ای مانده زیر دست و پا خورشید روی نیزه ها ای فانی در خدا شده نفسی روحی لک الفدا یا سیدی  امام حسین
رب صل علی محمد  محمد و آل محمد از جنان کلثوم و مریم ، آسیه با ساره آمد مژده ای بیچارگان بر درد عالم چاره آمد تجلی ی خدا    به مکه سرزده تسلای دل      خدیجه آمده مدد یا فاطمه دختری آمد که عالم آبرو گیرد ز نامش جز نبی و جز علی ، خلقی نمیداند مقامش تمام هستی است   به ظل هست او خدا خواهد نبی     ببوسد دست او مدد یا فاطمه سوره ی کوثر بخوانید سوره ی قدر و تبارک یا محمد یا خدیجه  مقدم زهرا مبارک مدینه پر شد از     بوی عطر جنان به طوف مهد اوست    زمین و آسمان مدد یا فاطمه
ماه اومده نورِ دلِ فاطمه از راه اومده آینه دار رسول الله اومده حق اومده بر آیه های علم ، رونق اومده معنیِ زیبایی مطلق اومده ای آینه ی دو نسل طاهر یا حضرت باقر از تو شده ظاهر نورِ کردگارِ  حیِ قیوم شد از رخ تو مدینه گلشن چشم همه روشن ای وارث پنج تن معصومی و از تبار معصوم ای آمال و آرزوم ادرکنی مولا باقر العلوم ادرکنی رمزِ حیات اومده همنام سلام و صلوات اومده یادگار کشتیِ نجات نور جلی اومده نور چشم دومین علی مژده که اومده ولی ابن ولی اومد کسی که بی قرینه خورشید زمینه آقای مدینه آقای تموم عالمینِ اومد کسی که از ولادت تا صبح قیامت در صبر و شجاعت مصداق حسن هست و حسینِ ای آمال و آرزوم ادرکنی مولا باقر العلوم ادرکنی
ناله ی سامرا    به فلک می رسید الوداع الوداع    ای امام  شهید (یا علی النقی )  یا  (آه و واویلتا) زهر دشمن شرر    زد به جان و تنش مثل زهرا شده     خانه اش مدفنش یا علی النقی ارث حیدر بود    غربت و صبر او پیش چشم ترش    کنده اند قبر او یا علی النقی نفس آخرش     بوده در پیچ و تاب گریه ها کرده از      یاد بزم شراب یا علی النقی
نام تو حلاوت است مثل صلوات جود است و اجابت است مثل صلوات ریزد گل نور ، از آسمان هشتم میلاد تو برکت است مثل صلوات
رب صل علی محمد ، محمد و آل محمد از تبار کوثر امشب نور دیگر جلوه گر شد پاره ی جسم پیمبر ، ضامن آهو پدر شد جهان گلشن شده       زلبخند رضا چه پر برکت شده      ز فرزند رضا رب صل ....... جواد ابن الرضا.......  ....... از قدومش در جنان نهر رجب  شیرو شکر شد رو سپید از این قمر ، شیرین زنام این پسر شد کتاب حسن او     بهشت مردم است که این نور دل    امام هشتم است رب صل...... جواد ابن الرضا....  ...... هر سحر کوبم درت را، دست خالی،چون نسیمی من گدای کاظمین و تو کریم ابن کریمی دلم پر میزند     سوی باب المراد شب عید کریم     شب جشن جواد رب صل....... جواد ابن الرضا..... ....
نام تو حلاوت است   مثل  صلوات جود است و اجابت است  مثل صلوات ریزد گل نور ، از آسمان هشتم میلاد تو برکت است مثل صلوات