eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
719 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کمال عشق در اندوه غوطه‌ور شدن است ز هر چه در دو جهان است بی خبر شدن است جماعتم به فرادا رسید و فهمیدم که زحمتم همه در حالت هدر شدن است ببین که سیلی اول به صورت من خورد ولی چه باک که این رسم نامه بر شدن است تو را به سوی بیابان کشانده نامه‌ی‌ من سزای مسلمت ای یار در به در شدن است به خون نشسته لبم رسم عاشقی این است لبم شبیه تو در گیر و دار تر شدن است خوشم که خورد به من سنگ و نیزه و شمشیر که در بلای تو روزی من سپر شدن است میان داغی بازار کوفیان دیدم که مقصد تو در این راه خون جگر‌ شدن است سلام من به تو از بام مسجد پدرت میا که آخر این  راه بی پسر شدن است به دختران علی رحم کن میاورشان که آخرش همه با شمر همسفر شدن است
غیر از ستم ندیدم غیر از جفا ندیدم در مردمان کوفه هرگز وفا ندیدم مسلم غریب مانده تنها حبیب مانده در بین این اهالی جز ادعا ندیدم روح و روان مسلم! دردت به جان مسلم سوگند میخورم جز درد و بلا ندیدم چوب از غریبه خوردم عیبی نداشت اما افسوس هیچ خیری از آشنا ندیدم هرجا محل ندادند رفتم از آن محله من اعتنا نکردم چون اعتنا ندیدم از کوفیان بریدم دست از همه کشیدم وقتی صداقتی در " آقا بیا" ندیدم در امتحان مردم روی لبان مردم نذر سلامتی ات حتی دعا ندیدم من کوچه گرد بودم دنبال مرد بودم بسیار گشتم اما جز طوعه را ندیدم شرمنده ام از اینکه گفتم بیا به کوفه این حجم دشمنی را قبلا چرا ندیدم؟ آهنگران کوفه سرنیزه می فروشند دکّان خلوتی در بازارها ندیدم قول و قرار دارند قصد شکار دارند من خولی و سنان را از هم جدا ندیدم در رزم کهنه کار اند تیر سه شعبه دارند چیزی که دیدم اینجا در هیچ جا ندیدم ترسم به دخترانت یک ناسزا بگویند در بین بددهان ها شرم و حیا ندیدم بهتر همان که رفتم بهتر که من نبودم هجده سر بریده بر نیزه ها ندیدم بهتر همان که رفتم بهتر که من نبودم روی تن شریف ات جای عصا ندیدم حداقل می آیی با خود کفن بیاور در خانه های این ها جز بوریا ندیدم
با ذکر یاحسین دمادم گریستم یک سال در فراقِ محرّم ‌گریستم هنگام‌ آب خوردن و هنگام تشنگی من هر زمان‌ که یاد تو کردم گریستم با گریه بر تو، توبه آدم قبول شد آری شبیه حضرت آدم گریستم از داغ توست عالم و آدم به اشک‌ و آه من‌ هم شبیه آدم و عالم گریستم شکر خدا که چشم و سرم وقف روضه شد هم بر سرم ‌زدم ز غمت، هم گریستم هم در میان سینه زنی گریه‌ کردم و هم بین روضه های تو نم نم گریستم مُردم به پای خط به خط مقتلت حسین از بس که با "لُهوف" و "مُقَرّم" گریستم افتاد پادشاه دو عالم به قتلگاه از داغ این مصیبت اعظم گریستم تعداد زخم هات کجا؟! اشکِ من کجا؟! شرمنده در مصیبت تو کم گریستم
كاش از آمدن كوفه حذر می كردی از پی دفع خطر ترك سفر می كردی زير شمشيرم و از پرده دل می گويم كاش آهنگ سفر جای دگر مي كردی چاك می كرد به تن پيرهن صبر ايوب گر از اين شهر پر از فتنه گذر ميكردی آب در دست من آغشته به خون می گردد كاش می ديدی و احساس خطر می كردی روز پيش نظرت تيره تر از شب می شد گر بر احوال من خسته نظر می كردی پاره پاره بدنم گر ز ستم می ديدی جاري از ديده خود خون جگر مي كردی قبل از آنی كه شود كشته جوانت اي كاش ديده را محو تماشای پسر مي كردی كاش از واقعه حرمله و تير و گلو مادر غمزده اش را تو خبر مي كردی ذكر روز و شب ((ژوليده)) بود بهر تو اين كاش از آمدن كوفه حذر ميكردی مرحوم
کی می شود سحر، شب تنهاییم حسین کس نیست آگه از دل شیداییم حسین ‏پایم ز راه مانده و دستم به ریسمان درکوچه­های کوفه تماشاییم حسین ‏من را نشان دهند به انگشت کوفیان عشقت کشیده است به سوداییم حسین ‏از بسکه خون گریسته­ام از فراق تو از دیده رفته قدرت بیناییم حسین ‏غم نیست گر بود به تن من هزار زخم زخم زبان ربوده شکیباییم حسین ‏در زیر تیغ عشق چوگل خنده می­کنم بالای دار گرم دل آراییم حسین اینجا سخن ز نیزه و از جسم اکبر است دلخون بیاد آن گل لیلاییم حسین اینجا سخن زکودک و از گاهواره است از دور من به نغمه لالاییم حسین اینجا سخن ز سیلی و طفل سه ساله است من هم بیاد صورت زهراییم حسین
هوا هوای غم است و هوای خونجگری به هر طرف که نظر می کنم تو در نظری ز عشق گفتم و این شهر در به رویم بست همیشه عاقبت عاشقی است دربدری به مسجدی که امام جماعتش بودم نماز مغرب من شد اقامه یک نفری دوباره نامه نوشتم برای تو اما به غیر آه ندامت نبود نامه بری تو احتیاج نداری به نامه مسلم که بهتر از همه از حال کوفه با خبری به هر طریق تو آخر به کوفه می آیی در این مسیر به جز عشق را نمی نگری بیاور اکبر خود را که کوفیان بینند در این مسیر کنار خودِ پیامبری بیاور اصغر خود را که با شهادت او ز کوفیان ریاکار آبرو ببری جمل به پاکن و همراه خویش قاسم را به سوی رزم بیاور برای جلوه گری ولی فدای تو گردم میار زینب را که شهر پر شده از مردمان خیره سری کسی به خواهرت اینجا محل نخواهد داد اگرچه می گذرد از محله پدری از این مسیر گذر می کند، عجب گذری به سوی شام سفر می کند، عجب سفری
ترسم این نیست سفیر تو سر دار رود! ترسم این است رقیه سر بازار رود کوهی از سنگ، سر بام ببینی چه کنم !؟ دخترت را ملأ عام ببینی چه کنم !؟ ترسم این است به دل کینه تلنبار کنند خواهرت را دم دروازه گرفتار کنند راضی‌ام از تن من جامه به غارت ببرند راضی‌ام دختر من را به اسارت ببرند راضی‌ام طعنه به من عالم و آدم بزند راضی‌ام حرمله با تیر به چشمم بزند در عوض، مجلس اغیار نیاید زینب بین انظار به اجبار نیاید زینب من خجالت زده‌ام بابت فردا، ای داد جگرم سوخت! جگر گوشه‌ی زهرا ، ای داد جگرم سوخت جگر گوشه‌ی زهرا! برگرد بابت کشتن تو آمده فتوا، برگرد چه بلاها که سر نامه‌برت آوردند ! یادم آمد چه به روز پدرت آوردند من نوشتم که بیایی، همه تقصیر من است تشنگی پسر فاطمه تقصیر من است مادرت فاطمه گیرم که مرا هم بخشید من خودم را سر آن نامه نخواهم بخشید   چه بگویم! که در این بُغض سخن می‌ماند تن عریان تو بی غسل و کفن می‌ماند..
به تماشای من خسته همه می مانند نَفَس آخر من شد ، همگی می دانند ای به قربان سرت ، از همه سرگشته ترم در و دیوار به سرگشتگی ام حیرانند سنگ دلها همه در دامنشان سنگ بود میزبانان به خدا منتظر مهمانند گر بیاری تو به همراه ، عزیزانت را با عزیزان ، حرمت را ، همه می سوزانند امشب ای کعبه ی من! سوی مدینه برگرد برنگردی ته گودال ، برت گردانند تا به حالا، سر بازار ، نرفته زینب سر بازار ، همه خارجی اش می خوانند با رقیه تو میا ، جانِ رقیه برگرد همه آماده ی سیلی زدن طفلانند ترسم آن است ز سیلی ، سر او برگردد او اگر تار ببیند ، همه در می مانند حرمله خنده کنان تیر سه شعبه برداشت همگی منتظر کودک نیمه جانند ترسم آن است که شش ماهه ، دو شش ماهه شود به جدا کردنش از هم ، همه هم پیمانند
بند اول: سلام یابن فاطمه سلام یابن مرتضا سلام صاحب الزمان سلام صاحب عزا ماه غم  رسیده و ماه عزاداری صبح و شب خون دل از چشمای تو  جاری این شبا برا حسین روضه کجا داری؟ تو صاحب این عزایی تو شاهد روضه هایی خیمه به خیمه میخونم مهدی زهرا کجایی؟ بند دوم: کجا گریه میکنی کجا سینه می زنی کجا روضه خون برا شهید بی کفنی تو حرم نشستی با چشمای بارونی پای شیش گوشه داری ناحیه میخونی یا کنار قتلگاهی و پریشونی تو صحن صاحب لوایی یا اینکه پایینه پایی ای زائر دل شکسته مهدی زهرا کجایی بند سوم: بیا ختم الاوصیا بیا جان انبیاء میگه عمه زینبت بیا  منتقم بیا انتقام لاله ی پرپرو میگیری انتقام حنجر اصغرو میگیری انتقام اون تن بی سرو میگیری تو شاهد ماجرایی گریون مصیبتایی جدت میگه بین مقتل مهدی زهرا کجایی؟
آه ، زیر نور ماه میگم صلی الله علی اباعبدالله لعنت به دنیایی که کارمو به جایی انداخت…! گریه میکنم از اینک بین ما جدایی انداخت من دلم برات تنگه پسرعمو کوفه شهر نیرنگه پسر عمو اینجا صحبت مهمونی دیگه نیست اینجا صحبت جنگه پسرعمو  از حال میبرن مهمون و اینا ته گودال میبرن خیرات میکنن روخاکا مقطع الاعضات میکنن برگرد یاحسین… آه ، روی این پرتگاه وصیت کردم نیا اباعبدالله روی دارالعماره گریه میکنم به حالت من نگرانم از اینک میای با اهل و عیالت کوفه شهر آزاره پسر عمو شمر و حرمله داره پسر عمو چهارهزارتا تیرانداز آماده ی قامت علمداره پسر عمو پیرت میکنن با داغ جوون زمین گیرت میکنن راحت میزنن سه شعبه به گلوی شش ماهت میزنن برگرد یاحسین… آه ، مشکله این راه رقیه جان و نیار اباعبدالله کاش جای تو عزیزم پیرهنم بره به غارت جای دختر سه سالت دخترم بره اسارت کارم آه و افسوسه پسرعمو بدتر از یه کابوسه پسر عمو از غروب عاشورا دیگه به بعد روضه های ناموسه پسر عمو دشوار میبرن مخدرات و کوچه و بازار میبرن بی یار میبرن عقیله رو به مجلس اغیار میبرن برگرد یاحسین…