پیامبر اعظم(ص)-بعثت
ای خضر حیات جان، محمّد
با نام خدا بخوان، محمّد
ای مشعل نور تیره گی سوز
ای آیت روشنی بر افروز
روز همه شام تار تا کی
خورشید، درون غار تا کی؟
ای خاتم انبیا محمّد
از غار برون بیا، محمّد
در کلّ وجود رهبری کن
بر عرش کمال محوری کن
ای گمشدۀ تمام خلقت
خورشید بلند بام خلقت
از رخ بفکن حجاب، امشب
بر قلب بشر بتاب، امشب
پایان شب سیه رسیده
خورشید نبوّتت دمیده
بر خیز و بیار بهر هستی
توحید به جای بت پرستی
ای نور خدا ز تو نمایان
بر خیز و بجنگ با خدایان
هنگام قیام تو است بر خیز
بتخانۀ دهر را فرو ریز
تا حشر به جز تو رهبری نیست
بعد از تو دگر پیمبری نیست
ای مکّه ببال، احمد آمد
از غار حرا محمّد آمد
بت ها ز چه رو خموش خفتید
ای لات و هبل به سجده افتید
ای هجر، حَجَر، مقام، زمزم
ای آدم، ای تمام عالم
اعلام کنید شرک و مستی
تبدیل شده به حق پرستی
تا چند صنم، صمد پرستید
آحاد جهان احد پرستید
بت ها همگان خدا پرستید
از جام هوالجلیل مستند
کوه و در و دشت محو هویند
مشغول به ذکر حمد اویند
ما آدمیان چرا خموشیم؟
با آنکه زبان و چشم و گوشیم
ای خفته به خواب جهل، برخیز
در بعثت احمدی برانگیز
برخیز که بت گری سرآمد
از سوی خدا پیمبر آمد
رخشنده تر از هزار خورشید
خورشید محمّدی درخشید
این ساقی گلبن حیات است
این سیّد کلّ کاینات است
این جلوه کبریاست آری
این خاتم انبیاست آری
این است محمّدی که گفتید
وصفش ز پیمبران شنفتند
فتح درِ رحمت آمد امشب
پیغمبر رحمت آمد امشب
اعلام شده سیادت ما
در بعثت او ولادت ما
ای روی تو شمع آفرینش
ای سیّد جمع آفرینش
ای کلّ پیمبران بشریت
روح ملکوتیان اسیرت
مه شیفتۀ شب ظهورت
خورشید گدای بیت نورت
دارد به تو افتخار کعبه
پروانۀ تو هزار کعبه
پوشیده ز حسن خُلق جوشن
لبخند زده به سنگ دشمن
گفتار تو سر بسر کرامت
قرآن تو نور تا قیامت
جنّ و ملکت دو عبد پا بست
خورشید و مهت دو گوی در دست
تو از همه انبیا سر استی
تا هست خدا پیمبر استی
بازآ و به خلق سروری کن
پیغامبرا پیمبری کن
با رایت سرمدی برافروز
اسلام محمّدی بیاموز
بازآ که به طول یک هزاره
اسلام شده هزار پاره
رقص و طرب و قمار و مستی
بگرفته ره خدا پرستی
ای صاحب راستین اسلام
عیسای مسیح دین اسلام
اسلام به تو نیاز دارد
این رشته سر دراز دارد
کن زنده دوباره نهضتت را
دریاب کتاب و عترتت را
تا کی به کتاب تو اهانت
تا چند به عترتت خیانت
خون شهدا دهد گواهی
از غربت مکتب الهی
این پنجۀ دشمنان دین است
کآلوده به خون مسلمین است
ما پیرو خطّ اهلبیتیم
سلمان و ابوذر و کمیلیم
داریم سه پرتو هدایت
تو حیدر و نبوّت و ولایت
با مهر علی خدا پرستیم
عهدی است که در غدیر بستیم
ما زادۀ بعثت و غدیریم
کی خطّ سقیفه می پذیریم
تا چشم به این جهان گشودیم
آهنگ علی علی سرودیم
نا شسته دهان ز شیر مادر
دادند به ما شراب کوثر
ما و علی و محبّت او
سر مست ولایتیم یا هو
ما شیعۀ چارده کتابیم
خاک قدم ابو ترابیم
خطّ نبویست مکتب ما
اسلام علی است مذهب ما
اسلام علی کمال دین است
مجد و شرف و جلال دین است
اسلام علی است عدل گستر
اسلام علی است شیعه پرور
شیعه گل باغ اهلبیت است
نوری زچراغ اهلبیت است
شیعه به کمان عدل تیر است
شیعه به کُنام عشق شیر است
شیعه است که چهره کرده نیلی
گفته است علی و خورده سیلی
شیعه است که داشته به عالم
مقداد و رُشید و حُجر و میثم
شیعه است که آبرو به خون داد
هفتاد و دو ماه لاله گون داد
شیعه است که با درون بی تاب
لب تشنه برون شد از یم آب
شیعه است که غافل از خدا نیست
شیعه است که از علی جدا نیست
شیعه است شهید تیغ در مشت
بوده زرهش همیشه بی پشت
شیعه چو علی امیر دارد
هم بعثت و هم غدیر دارد
«میثم» بنویس هست تا حق
حق با علی و علی است با حق
استادسازگار
پیامبر اعظم(ص)-بعثت
شب است و شور کسی می کشد مرا بالا
ترانه خوان جنونم به خاطر لیلا
شب است و باز اسیر نگاه بی خوابم
نشسته ام به ره لطف دیده ای شهلا
شب است و منتظر پیک رحمت عشقم
بیا نسیم کرامت صدا بزن ما را
شب است و هیچ کسی جز نگاه دلسوزت
خبر ندارد از این سینه ی پر از غوغا
شب است و تاب ندارم به جان چشمانت
مسافر شب قدرم دمی نظر فرما
شب است و باز گرفتار جرأت غزلم
هوای رؤیت رویت بود به سر یارا
شب است و دست به دامان پاکی ات هستم
بریز قطره ی اشکی... به حال این رسوا
به تو... محبّت ما را نمی کند اثبات
مگر نوای قشنگ و خدایی صلوات...
سکوت می کنم امشب به احترام لبت
دوباره تشنه ی نازم کجاست جام لبت
شکر بریز نگارِ عسل دهان دلم
که مرده زنده کند نیمه ی کلام لبت
گناه عاشقی من به گردن چشمت
کشانده ای و نشاندی مرا به بام لبت
مدبّرات اموراست، چرخش چشمت...
فتاده حضرت روح الامین به دام لبت
هوالسّلام که گفته خدا، تویی جانا
به ما نمی رسد آیا شبی سلام لبت
به این نتیجه رسیدم زِ قابِ قوسینت
که... جز خدا نرسیده کسی به کام لبت
به کفر می کشد امشب جنونم ای لیلی
تمام زندگی من فدای نام لبت
تو از تمام ملائک لطیف تر هستی
محمّدی و زعیسی شریف تر هستی
به افتخار جمالت خدا مرا... بخشید
به دلربایی خالت خدا مرا... بخشید
یقین قلبی ام آقا بدل به شک نشود
به قلب پر ز ملالت خدا مرا بخشید
قسم به حال نماز شبانه ات طه
به استغاثه و حالت خدا مرا بخشید
تو فکر شیعه ی بیچاره بودی از اوّل
به اشکهای زلالت خدا مرا بخشید
سر قنوت خدا را ، ز خود رضا کردی
به حقّ سین سوالت خدا مرا بخشید
اگرچه غرق گناهم ولی یقین دارم
به عزّ و جاه و جلالت خدا مرا بخشید
اسیر قافیه شعرم نشد که می گویم
به خاک پای بلالت خدا مرا بخشید
تو ذکر اصلی و اصل نماز من هستی
قسم به ناز نگاهت نیاز من هستی
همیشه لطف به حال فقیر می کردی
نگاه مهر به سوی اسیر می کردی
یتیم عبد مطلّب به مکه و یثرب
یتیمهای عرب را تو سیر می کردی
علی عالی اعلی عبید عشقت بود
به وقت معرکه او را تو شیر می کردی
ز خاک چای علی و دو قطره اشک حسین
تو نسل پاک بشر را خمیر می کردی
چه می شد ای نبی آیه های خلق عظیم
مرا زخُلق خوشت سربه زیر می کردی
برای دفعه ی آخر زدی به عرش خدا
درآن دمی که علی را امیرکردی
مرا چه می شد اگر آخرین سفیرخدا
به ملک بی غم حیدر سفیر می کردی
عطا نمودن کوثر بهانه اش این بود
همیشه حمد خدا را کثیر می کردی
به نام فاطمه امشب نگاه می کنی ام...
انیس نیمه شب و اشک و آه می کنی ام
شبی كه محو جمال جمیل حق بودی
خمار جلوه ی جام جلیل حق بودی
شبی كه روح لطیفت در آسمانها بود
میان ذكر قنوتت دخیل حق بودی
شبی كه یكسره فریاد می زدی یاهو...
غریق سجده ی عشق و ذلیل حق بودی
شبی كه آتش عشق خدا زبانه كشید
درآن میانه نگارا خلیل حق بودی
شبی كه از شب درد یتیمی ات عمری
گذشته بود و تو ابن السّبیل حق بودی
شبی كه قلب سلیمت گرفته بود از غم
مصاحب نفس جبرئیل حق بودی
شبی كه روح امین با ادب خطابت كرد
مخاطب صلوات وكیل حق بودی
ندا رسید... محمّد! زعرش اَو اَدنی
بخوان به نام خداوند عالی اعلی
سلام اشك زلالت ستاره ی آفاق
امیرِمهر، امام مكارم الاخلاق
بخوان به نام خداوند لاشریك له
به نام خالق عشق و عشیره ی عشاق
برای رحمت و لطف و محبت و رأفت
گرفته از تو خداوند مهربان... میثاق
بساز با عرب بی ادب، ادیب خدا
اگرچه طاقت و صبرت شود در این ره طاق
اگرکه صبر نمایی به دیده می بینی...
چگونه نصرِخدا دارد ای نبی مصداق
چه كرده بود غمت با دل بلال كه داشت...
اَحَداَحَد به لبش... زیر ضربه ی شلّاق
جسارت است نگارا، ولی شب عید است
نخی زپای عبایت نمی کنی انفاق؟
قسم به قلب رئوفت شكسته ام... لطفی
كنارِ رهگذرِ تو نشسته ام... لطفی
مجتبی روشن روان
پیامبر اعظم(ص)-بعثت
چه کاری با حرا کردی محمد
حرا را کبریا کردی محمد
فدای تو که با اسلام نابت
جهان را با صفا کردی محمد
*
کتاب عشق را شیرازه کردیم
که اسلامِ تو ، پُر آوازه کردیم
لباسِ فاخرِ پیغمبری را
به قدّ و قامتت اندازه کردیم
*
به کوه نور تابیدی چنان ماه
مخور غصه که پیروزی در این راه
رسول ما خیالت جمع باشد
که همراه تو می گردد یدالله
*
اساس شرک از بنیان شکستند
سران فتنه و طغیان شکستند
زمانی پرچمت افراشتی تو
ابوجهل و ابوسفیان شکستند
*
به حق ، چشم ترت هم یاعلی گفت
خدیجه همسرت هم یا علی گفت
زمانی دین خود ابلاغ کردی
قویّاً حیدرت هم یا علی گفت
*
تو را مُهر نبوت بر جبین خورد
به دردِ تو امیرالمومنین خورد
علی وقتی که با تو کرد بیعت
نظام کفر یکجا بر زمین خورد
*
درِ فیضت همیشه بازِ باز است
همیشه پیرو تو سرفراز است
خدا میخواهد این را تا قیامت
همیشه پرچمت در احتزاز است
مهدی مقیمی
پیامبر اعظم(ص)-بعثت
چنان که خوانده خداوندت بخوان تو نیز خدایت را
چنان که بشنودت تاریخ که آیه آیه صدایت را
اراده کرده برانگیزد خدا صدای تکامل را
در انعکاس خودت ریزد طنین غار حرایت را
و ما محمدٌ الّا تو که گل نکرده مگر با تو
ازل خروش تو را در خود ابد صدای رسایت را
جهان هرآینه می سوزد اگر که سایه نیندازی
بگیر بر سر این عالم تو سایه سارعبایت را
به راه مانده قیامت را سه سال شعب ابیطالب
زمان رسیده که بگذاری درون حادثه پایت را
بنای کفر براندازی به فتح مکه بپردازی
و تا همیشه برافرازی به روی کعبه لوایت را
هزار لات و هبل از رو هزار بولهب از یک سو
نشسته اند چه فرعونها که بشکنند عصایت را
چقدر مثل اباذرها نشسته دور تو سلمانها
بلالها قَرنی هایت رها نکرده ردایت را
الا مدینه ی دانایی ! نشسته پشت دریم امّا
اجازه ای که درون آئیم ، اجازه ای که ولایت را...!
محسن ناصحی
پیامبر اعظم(ص)-بعثت
جلوه ای از رخ معشوق به ما تابیده
نوری از جنس خدا در همه جا تابیده
مکه روشن شده، خورشید حرا تابیده
ای خدیجه پدر فاطمه آمد، صلوات
دست پر آمده امروز محمد صلوات
آمد از سمت حرا، نور نبوت به جبین
آمد از سمت حرا، قاری قرآن مبین
آمد از سمت حرا، مرد پیام آور دین
او که مسرور می آید، شده پیغمبرمان
أشهَدُ أَنَّ محمد شده پیغمبرمان
او که از روز نخستین و ازل احمد شد
او که در غار حرا، منتخب ایزد شد
شد حرا میکده اش، مستِ می سرمد شد
جبرییل آمده و جام نبوت در دست
تا که با خواندن قرآن نبی گردد مست
نزد او چهره ی ابلیس حضیض است چقدر
وحی از غنچه ی لبهاش لذیذ است چقدر
این نبی نزد خداوند عزیز است چقدر
خاص بوده که به او سوره ی کوثر دادند
خوش بحالش، که به او حیدر صفدر دادند
او رسول است و شده حرف حسابش قرآن
هدیه اش بر همه توحید پرستان، ایمان
آمده تا که بسازد ز گِل ما انسان
ما اگر ماه خدا، ماه محرم داریم
از سر سفره ی پیغمبر خاتم داریم
مصطفایی که به جز زجر ز کفار ندید
از یَد بولهب مکه کم آزار ندید
دور خود یار، به جز حیدر کرار ندید
روی غمهاش به جز فاطمه مرهم نگذاشت
سنگ دشمن به لبش خورد، ولی کم نگذاشت
آمده تا که بتی قبله ی مردم نشود
کعبه از لات و هبل، غرق تألم نشود
کعبه خود سنگ نشانیست که ره گم نشود
به خداوند، به قرآن و به جان ثقلین
قبله ی اصلی عشاق جهان است حسین
زینت دوش نبی کیست، أباعبدالله
دین ناب نبوی چیست، أباعبدالله
غیر حق فانی و باقیست، أباعبدالله
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست
امیر عظیمی
اشعار عید مبعث رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم _ استاد سازگار
بانگ تکبیر ز امواج فضا می آید
گوش باشید که آوای خدا می آید
بوی عطر از نفس باد صبا می آید
نفس باد صبا روح فزا می آید
پیک وحی است که در غار حرا می آید
به محمد ز خداوند ندا می آید
ای خلایق همه این طرفه ندا را شنوید
گوش های شنوا حکم خدا را شنوید
بت و بتخانه همه ذکر خدا می گویند
سخن از اقرأ و از غار حرا می گویند
حمد حق، مدح رسول دو سرا می گویند
خلق عالم همه تبریک به ما می گویند
حکم توحید به ما و به شما می گویند
همگی با نفس روح فزا می گویند
بشریت چه نشستی که مسیحت آمد
حکم توحید به آوای فصیحت آمد
این چراغی است که تا شام ابد جلوه گر است
این یتیمی است که بر عالم خلقت پدر است
این نجات همه در دامن موج خطر است
این رسولی است که از کلّ رُسُل خوب تر است
پیشتر از همه بعد از همه پیغامبر است
تا صف حشر طرفدار حقوق بشر است
چشم بد دور ز آیینه ی رخسارش باد
تک و تنهاست خداوند نگهدارش باد
آی انسان ها فرمان پیمبر شنوید
گوش تا از سخن خلق فراتر شنوید
روح گردید و از آن روح مطهر شنوید
همه با هم سخن خالق داور شنوید
بانگ تهلیل شنیدید مکرر شنوید
همه را با هم در عدل برابر شنوید
دوره ی کفر و زر و زور به اتمام آمد
اهل عالم همه آماده که اسلام آمد
عید آزادی زن های اسیر است امروز
عید خلق است و خداوند قدیر ایت امروز
دامن مکه پر از مشک و عبیر است امروز
بشریت را فرمان خطیر است امروز
حق بشیر است بشیر است بشیر است امروز
جاودان باد چراغی که منیر است امروز
ذکر بت ها همه «لا نعبد الا ایاه»
همه گویند «ولا قوه الا با ا…»
تا به کی چهره ی خورشید عدالت مستور
تا به کی سلطه ی بیدادگران با زر و زور
با من امروز بخوانید همگی این منشور
منجی کل جهان آمده با مشعل نور
عید بعثت شده یا عید جهانگیر ظهور
تهنیت باد بر آن دخترک زنده به گور
دور دختر کشی و جهل به پایان آمد
سر تسلیم بیارید که قرآن آمد
مکه آهنگ، به گلواژه ی اقرأ بنواز
کعبه از جا کن و تا غار حرا کن پرواز
یا محمد سخن خویش ز لا کن آغاز
خیز از جا به بت و بتگر و بت خانه بتاز
بشریت را با مکتب توحید بساز
سر این رشته دراز است دراز است دراز
خیز تا عرصه ی بیدادگران تنگ کنی
سینه در حین تبسم سپر سنگ کنی
ای به راه تو تمامی ملل را دیده
ای که جبریل امین دور سرت گردیده
ای به قلب بشر از غار حرا تابیده
ای خدا پیش تر از پیش تو را بگزیده
ای سحاب کرمت بر همگان باریده
خیز از جای خود ای جامه به تن پیچیده
چشم عالم به ره مکتب روشنگر توست
منجی کل بشر دین علی پرور توست
گر چه فوجی پی آزار تن و جان توأند
فکر بشکستن پیشانی و دندان توأند
روزی آید که همه خلق مسلمان توأند
خاک مقداد تو عمار تو، سلمان توأند
سر فرو برده به تسلیم به فرمان توأند
پیرو دین تو و عترت و قرآن توأند
عالم کفر به اسلام تو تبدیل شود
به تولای علی دین تو تکمیل شود
تو و آل تو چراغان هدایید همه
چارده آینه از وجه خدایید همه
چارده صورت توحید نمایید همه
چارده قبله ی ارباب دعایید همه
چارده نوح به طوفان بلایید همه
چارده مهر عیان در همه جایید همه
چارده طور به سینای وسیع دلها
چارده عقده گشا در همه ی مشکل ها
عزت امت تو در گرو وحدت توست
وحدت امت تو پیروی از عترت توست
طاعت عترت تو، طاعت حق، طاعت توست
در رگ قلب حسین بن علی غیرت توست
تا خدایی خداوند به پا دولت توست
شیعه آن است که هر لحظه ی او بعثت توست
شیعه در حکم تو نور ازلی را دیده
شیعه در غار حرا با تو علی را دیده
بعثت شیعه ز آغاز غدیر است و حراست
بعثت سوم او واقعه ی عاشوراست
پدر شیعه علی، مادر شیعه زهراست
شیعه جان و تنش از آب و گل کرببلاست
به خدایی خدایی که جهان را آراست
شیعه بودن شرف و عزت و آزادی ماست
شیعه تا خون به رگش موج زند یار علی است
«میثما» شیعه همان میثم تمار علی است
ای منتهی رحمت والا محمد
ای جلوه ی لطف خدابر ما محمد
ماذره و خورشید بی همتا محمد
مابنده هستیم و فقط آقا، محمد
ذکرتو شد آرامش دلها محمد
جام ولای تو شرابی ناب ناب است
کوی تو درعالم فقط راه ثواب است
آنقدر آقایی که حُسنت بی حساب است
وقتی علمدار سپاهت بوتراب است
عالم شود سرباز تو یکجا محمد
ای عرشیان محو صدای دلنشین ات
درآرزوی وصل روی بی قرین ات
نورخدا می تابد از صحن جبین ات
جبرییل بی تاب است، باشد هم نشین ات
تا پر بگیرد با تو در بالا محمد
عالم اگر ظلمت تو هستی نور عالم
ای روشنی بخش دو چشم کور عالم
از عشق تو جاری شده این شور عالم
شرمنده از لطفت دل معذور عالم
عالم همه یک قطره و دریا محمد
دنیا و هرچه دارد این دنیا برایت
ای جان عالم، عالمی جانش فدایت
خلقت شده وقف شما و بچه هایت
روزی بده ما را، تکانی ده عبایت
ای جایگاهت قرب أو أدنیٰ محمد
امشب که طوفانی است دریای دل ما
باتو ثمرداده است حالا حاصل ما
با حبّ آل تو به بارآمد گِل ما
ای نام تو مشکل گشای مشکل ما
یا احمد و یا مصطفی و یا محمد
حیران احمد می شود یزدان محمد
پیک الهی هم شود مهمان احمد
غار حرا شد روضه رضوان احمد
گوش فلک آماده بر فرمان احمد
بر آن رسول الله، آن مولا، محمد!!
تو آن رسول نور و روح کبریایی
زیباترین حُسن ختام انبیایی
تو محور اصلی نفس هل اتایی
بابای خوب شیعیان مرتضایی
شد مبتلایت هر دل شیدا محمد
هرچند بودی تو رسول مهر و رحمت
هرچند افتادی برای دین به زحمت
هرچه شدی در سالهای سخت اذیت
أجررسالت را سپردی تو به امت
امت چه کرده با تو و زهرا محمد
بر سرخی آلاله دست زرد افتاد
دلگرمی مولا چرا دلسرد افتاد
با ضربه شلاق آن نامرد افتاد
در کوچه ها از فرط پهلو درد افتاد
مهدی قاسمی
#مبعث
امشب ای غار حرا از هر شبی زیباتری
مشرق نورانی خورشید عالمگستری
شبنشینی کرده روی تخته سنگت جبریل
این دل شب رازدار بعثت پیغبمری
گوش تا آوای «اقراء بسم ربک» بشنوی
ناز کن بر مه که غرق نورِ حیِّ داوری
گر چه شب را با محمّد صبح کردی سالها
امشب از او یافتی هر لحظه فیض دیگری
کوه های مکه میگردند دورت تا سحر
گرچه در فرشی ولی از عرش اعلا برتری
چشم شو، روی دلآرای پیمبر را ببین
در کنار او گل لبخند حیدر را ببین
آی انسانها کلام کبریا را بشنوید
وحی نازل شد همه حکم خدا را بشنوید
بانگ جبریل امین پیچیده در غار حرا
گوش تا آوای جانبخش حرا را بشنوید
بانگ «اقراء بسم ربک» با ندای جبرئیل
نغمه ی تهلیل ختمالانبیا را بشنوید
این صدای منجی کل جهان خلقت است
بشنوید ای کل خلقت این صدا را بشنوید
تا به کی افسانه ی بیگانگان در گوشتان
گوش تا امشب صدای آشنا را بشنوید
فرق بتها را به همراه پیمبر بشکنید
با کمان حمزه از بوجهلها سر بشکنید
ای بتان کعبه عمر بتگران سر آمده
بشکنید اینک که ابراهیم دیگر آمده
منجی کل بشر بیرون شد از غار حرا
با کلام روحبخش حی داور آمده
موسی عمران دیگر آمده از کوه طور
یا مسیحا با ندای روحپرور آمده؟
همچنان هارون که با موسیبنعمران یار بود
همره پیغمبر اسلام، حیدر آمده
پای در چشم زمین و آسمان در مشت اوست
پیش رو حکم خداوند است و حیدر پشت اوست
محو شو ای تیرگی نور آمده نور آمده
محفل توحید را شیرینترین شور آمده
دیوها را آید از هر سو نهیبالفرار
دسته دسته بر زمین از آسمان حور آمده
ای تمام کوه های مکه این آوای کیست؟
این محمّد یا همان موساست کز طور آمده
روز روز جشن آزادی زنهای اسیر
یا که عید دختران زنده در گور آمده
با تبر محکم به فرق بتگران باید زدن
این چنین از خالق معبود دستور آمده
باید اینک پشت حمال الحطب را بشکنید
با شجاعت هر دو دست بولهب را بشکنید
ای امین وحی اینک بانگ «اقرأ» ساز کن
یا محمّد از زبان ما سخن آغاز کن
یا محمّد همچو خورشید از حرا بیرون بیا
بر تمام کائنات آغوش خود را باز کن
سنگ اگر از چار سو آید سپر کن سینه را
با تبسم آنچه را میبایدت ابراز کن
پرچم توحید را بر قله ی عالم بزن
خلق را از شرق تا غرب جهان آواز کن
یا محمّد برترین اعجاز تو قرآن توست
هان، بگو، اعجاز کن اعجاز کن اعجاز کن
ما تو را از انبیا اعجاز برتر داده ایم
بعد قرآنت وصیی مثل حیدر داده ایم
ای همه پیغمبران در انتظار بعثتت
وی تمام عالم امکان دیار بعثتت
سنگهای کعبه میگویند تو پیغمبری
کوه های مکه بیصبر و قرار بعثتت
مکه و مصر و حجاز و کوفه و شامات نه،
وسعت ملک خدا باغ و بهار بعثتت
نیست بیم از غزوه های خیبر و احزاب و بدر
تا بوَد در دست حیدر، ذوالفقار بعثتت
تا مکان باقیست، تا چرخ زمان در گردش است
میرسد بر خلق، فیض بیشمار بعثتت
بعد تو دیگر نیاید در جهان پیغمبری
آری آری تا قیامت همچنان پیغمبری
ای فراز قله ی هستی لوای حکمتت
آفرینش تا قیامت غرق بحر رحمتت
سالها و ماه ها و هفته ها و روزها
میدرخشد تا قیامت آفتاب حکمتت
با لب شیرین گشودی روی و خندیدی به سنگ
سنگ هم شرمنده شد از خلق و خوی و خصلتت
بیشتر آزار دیدی از همه پیغمبران
ای همه پیغمبران مبهوت صبر و همّتت
تا زمین و آسمان بر پاست تو پیغمبری
تا جهان باقیاست ماییم و کتاب و عترتت
این دو، تا روز قیامت با همند و با همند
هم نجات عالمند و هم چراغ آدمند
ما مسلمانیم و مهر وحدت ما یا علی است
وحدت آن دارد که او را رهبر و مولا علی است
چیست وحدت؟ چنگ بر«حبلالمتین» حق زدن
ای تمام مسلمین حبلالمتین تنها علی است
تفرقه یعنی جدا از دامن حیدر شدن
متحد باشید ای یاران امام ما علی است
در سپهر وحدت و ایمان و عشق و اتحاد
محور توحید و خورشید جهانآرا علی است
من کیام تا نفس پیغمبر امام ما شود
فاش میگویم امام حضرت زهرا علی است
ما تمام عمر با قرآن و عترت زیستیم
نیستیم آن دم که در خطّ ولایت نیستیم
کیست احمد؟- شهر علم کبریا و در: علی است
باطن و ظاهر علی، اول علی، آخر علی است
دست و شمشیر خدا، چشم خدا، وجه خدا
نص قرآن است آری، نفس پیغمبر علی است
آن دو تن باید که بگریزند از میدان جنگ
تا شود معلوم تنها فاتح خیبر علی است
فتح بدر و فتح خیبر حقِ شیرِ داور است
الفرار ای روبهان از معرکه، حیدر علی است
گر شوی غافل به سوی این و آنت میبرند
ای برادر راه خود را گم نکن، رهبر علی است
«میثما» نه شافعی نه مالکی نه حنبلی
بعد پیغمبر فقط مولا علی مولا علی
#غلامرضاسازگار
بسمالله الرحمن الرحیم
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
#ناصر_شهریاری
▶️
نفسی تازه شد از عطر خدایی آری
شد عطا باز به ما فیض گدایی آری
شد نصیب دل غمدیده صفایی آری
شد غزلخوان همه عالم به نوایی آری
شعر ، الهام ز سر چشمه ی سرمد دارد
تا که بر دل همه دم نور محمد دارد
باز ماه رجب از نور منور گشته
به شمیم قدم دوست معطر گشته
چشم در راه نبی دیده ی حیدر گشته
گو خدیجه ، که عزیز تو پیمبر گشته
شد پیمبر به همه آنکه خدای کرم است
شد پدر بر همه آنکس که یتیم حرم است
آمد از غار پیمبر نفسش قرآن شد
قبله ی کعبه شد و بر تن کعبه جان شد
جان جانان شد و جانش به ره جانان شد
بعد از آن عشق به احمد محک ایمان شد
اولین مرد علی بود مسلمانش شد
و خدیجه که زن اول میدانش شد
شب مبعث شده احوال خوشی دارم من
همچو مجنون پی هر کوچه و بازارم من
گاه مجنون شده ی احمد مختارم من
گاه در تاب و تب حیدر کرارم من
فاش گویم که به دل هست دو صد شور و شعف
می پرد مرغ دل از مکه به ایوان نجف
گرچه امشب همه جا نور خدای ازلی ست
گرچه احمد همه آیات خداوند جلیست
نکته ای هست که در گفتن آن شکی نیست
نمک سفره احمد همه دم نام علیست
همه جا یار نبی حضرت حیدر بوده
و علی بود که دلدار پیمبر بوده
و علی بود که در جای پیمبر خوابید
و علی بود که جز روی خدا هیچ ندید
و علی بود که دل از همه ی خلق برید
و علی بود که انگشتریش را بخشید
نیست بالای دو دستان علی دیگر دست
مدح حیدر چه کنم تا که خدا مداح است
مدح حیدر بشنو روی خدا دارد او
فاطمه محور اصحاب کسا دارد او
چو حسن شیر جمل شاه عطا دارد او
چو حسین پادشه کرببلا دارد او
زینبی مردتر از از هر چه پسر دارد او
شیر مردی چو ابوالفضل قمر دارد او
متن مولودی مبعث
ای آفتاب دو سرا یا رسول الله بیرون شو از غار حرا یا رسول الله
از ابر تیرگی درآ یا رسول الله تنهای تنهایی چرا یا رسول الله
اقرأ یا رسول الله اقرأ یا رسول الله
تو شهریار عالمی یا رسول الله بر زخم جانها مرهمی یا رسول الله
هم اوّلی هم خاتمی یا رسول الله پیغمبر مکرَّمی یا رسول الله
اقرأ یا رسول الله اقرأ یا رسول الله
تو جان جان عالمی جانفزایی کن تو رهبر ملک دلی دلربایی کن
گم گشتگان را تا ابد رهنمایی کن روشنگری با جلوه ی کبریایی کن
اقرأ یا رسول الله اقرأ یا رسول الله
تو ماهی و جا در دل انجمن داری تو شرح صدر از خالق ذوالمنن داری
هر لحظه اعجاز مسیح در سخن داری مثل امیرالمؤمنین بت شکن داری
اقرأ یا رسول الله اقرأ یا رسول الله
تو تا قیامت رهبری یا اباالزهرا تو آخرین پیغمبری یا اباالزهرا
از انبیا بالاتری یا اباالزهرا جسم نبوّت را سری یا رسول الله
اقرأ یا رسول الله اقرأ یا رسول الله
خلق خوشت مروّج مکتب دین است تلخی برای حفظ دین بر تو شیرین است
در مکتب عدلت یکی شاه و مسکین است سنگ و گلِ لبخند تو حکم ما این است
اقرأ یا رسول الله اقرأ یا رسول الله
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
متن مولودی مبعث
تو بزرگ انبیایی یا محمد تو بشر را رهنمایی یا محمّد
از چه در غار حرایی یا محمّد
تو سراجی تو مُنیری تو بشیری تو نظیری
یا محمّد یا محمّد (4)
یا محمّد بر خلایق رهبری کن از حرا بیرون بیا پیغمبری کن
آفتابا تا ابد روشنگری کن
تیرگی آمد به پایان نور قرآن شد نمایان
یا محمّد یا محمّد
ای تمام انبیا چشم انتظارت قلب مظلومان عالم بیقرارت
این بود فرموده پروردگارت
یا محمّد «قم فأنذِر» ذات یکتا را «فَکَبِّر»
یا محمّد یا محمّد
مکتبت در پرتو انوار داور پرورد مقداد و سلمان و ابوذر
تربیت کن حیدر و زهرا بپرور
تو به جان و دل حیاتی تا ابد فُلک نجاتی
یا محمّد یا محمّد
مکّه از تو پرتو ایمان گرفته دست حق روی سرت قرآن گرفته
دوره ظلم و ستم پایان گرفته
ای دمت روح عدالت بر تو زیبد این رسالت
یا محمّد یا محمّد
تو به کل آفرینش رهبر استی اولین نور، آخرین پیغمبر استی
از تمام انبیا بالاتر استی
درد جانها را دوایی ختم کلِّ انبیایی
یا محمّد یا محمّد
آفتابا جلوه کن بر کلّ هستی طی شده دور غرور و کبر و مستی
تا به کی انسان اسیر بت پرستی؟
ای جهان زیر لوایت پاسخ نفرین، دعایت
یا محمّد یا محمّد
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
#پیامبر_اکرم_(ص)
#مبعث
ای از خدا لبزیز اقرأ یا محمّد (ص)
یا مصطفی برخیز اقرأ یا محمّد (ص)
تا کی بشر را ذلّت و پستی محمّد (ص)
برخیز ای گم گشته هستی محمّد (ص)
بر خیز و بر کَن ریشه نا اهل ها را
فریاد زن بشکن سر بوجهل ها را
تبّت یدا اعلام کن بر بولهب ها
بشکن نفس در نای حمّال الحطب ها
ای آفتاب ملک جان روشنگری کن
ای پیر پیغام آوران پیغمبری کن
این نیش ها در راه ما نوش تو اقرأ
این آیه وحی است در گوش تو اقرأ
بر خیز و دل را با نگه زیر و زبر کن
بر خیز با انگشت خود شقّ القمر کن
ما بر تو مجد و سروری را حتم کردیم
ما بر تو پیغام آوری را ختم کردیم
پیش خطاب تو خطایی نیست دیگر
بعد از کتاب تو کتابی نیست دیگر
ما حکم قطعی را به فرقان تو گفتیم
ما حرف آخر را به قرآن تو گفتیم
تا دامن محشر درخشان کوکب تو است
خطّ نبّوت منتهی بر مکتب تو است
پیغمبران جان و تو جانانی محمّد (ص)
پیغمبر آغاز و پایانی محمّد(ص)
پیش از همه روشنگر عالم تو بودی
روزی که آدم را نبودی دم، تو بودی
سرّی است گر ما را رسول آخر استی
تا ما خداوندیم تو پیغمبر استی
ما داده ایم از صبح خلقت شامِ قدرت
طبع بلند و حسن خُلق و شرح صدرت
ما بر تو یاری حیدر خَلق کردیم
سلمان و مقداد و ابوذر خلق کردیم
در مکتب تو زنده گردد عفّت زن
تقوا و ایمان و حجاب و عصمت زن
بر خیز و قانون صنم بشکن محمّد (ص)
بت های چوبین را به هم بشکن محمّد (ص)
فریاد زن جز راه حق راهی دگر نیست
بر گو به جز الله، الاّهی دگر نیست
از حق ندا آمد ز جا خیزید یاران
پیک خدا آمد به پا خیزید یاران
چونان که موسای کلیم از طور آید
اینک محمّد (صلی الله علیه و آله) با پیام نور آید
ذرّات هستی جمله در ذکر خدایند
کوه و بیابان با محمّد (ص)هم صدایند
ای خفته گان خیزید هنگام قیام است
ای خامشان فریاد، خاموشی حرام است
حق را رسد بانگ درآ بر خیز بر خیز
عالم شده کوه حرا بر خیز بر خیز
بر قلّه این کوه احمد را ببینید
بگشوده چشم اینک محمّد (ص)را ببینید
آوای قرآن بشنوید از سینه خویش
روی خدا بینید در آیینه خویش
هان بشنوید اینک صدای جبرئیل است
عالم پر از اِنّا هدیناه السبّیل است
در احتزاز آمد به گیتی پرچم حق
چنگی بزن بر ریسمان محکم حق
وقت آمده تا کار دشمن را بسازیم
لبیک گو، تا مسجدالاقصی بتازیم
از رگ رگ ارباب باطل خون در آریم
هم قدس را از سلطه صهیون در آریم
بر خیز تا گردیم بهر یکدگر پشت
سازیم مشتی آهنین از پنج انگشت
ما حامی مظلوم و پشتیبان دینیم
ما شیعه مولا امیرالمؤمنینیم
ما را محمّد (ص)از ازل توصیف کرده
در آیه قرآن خدا تعریف کرده
مادریم خون مکتب توحید داریم
در سینه خود چارده خورشید داریم
اسلام ناب ما ولای اهلبیت است
در قلب ما تیر بلای اهلبیت است
اسلام ناب ما ولای اهلبیت است
در قلب ما تیر بلای اهلبیت است
اسلام یعنی از سقیفه دست شستن
اسلام یعنی دل به اهل البیت بستن
اسلام یعنی راه زهرا بر گزیدن
در یاری مولای خود آزار دیدن
اسلام یعنی همچو گل در خون شکفتن
مدح علی را بر فراز دار گفتن
اسلام یعنی جان فدای یار کردن
با کام عطشان دست و سر ایثار کردن
اسلام یعنی با شهادت حال کردن
با بال خونین مرگ را دنبال کردن
اسلام یعنی سر به راه دین نهادن
در زیر ضرب تازیانه ایستادن
پیشانی تاریخ مُهرش نام شیعه است
هیهات منّ الذلّة، این اسلام شیعه است
بنیانگذار مکتب شیعه رسول است
قربانی آغاز این مکتب بتول است
ما بیشتر از ریگ صحرا کُشته دادیم
تا روی پای خود مقاوم ایستادیم
ما از بهشت وحی، گل در سینه داریم
ما چارده خورشید در آیینه داریم
توحید ما آلوده با لات و هبل نیست
قرآن ما قرآن صفّین و جمل نیست
نا بخردان تا اختراع کیش کردند
تفسیر قرآن را به رأی خویش کردند
این چارده تن جان قرآنند آری
تا حشر قرآن را نگهبانند آری
ما از علی و آل یاد داریم
این درس را از چارده استاد داریم
این چارده تن چارده دریای نورند
از تیره گی ها تا ابد دورند دورند
این چارده تن مخزن علم خدایند
مالنند پیغمبر به قرآن آشنایند
این چارده تن خاندان مصطفایند
اعضای قرآنند و جان مصطفایند
این چارده تن نورشان از یک جمال است
قول خطا، یا لغزش از اینان محال است
ما سرو فرو بر پای این و آن نیاریم
کز خاندان وحی داریم آنچه داریم
میثم» کلام خاندان وحی نور است
هر کس جدا گردید از این نور کور است
غلامرضا سازگار