(السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ)
#یاس_کبود
میخواهم از خیرالنسا زهرا بگویم
از نور چشم مصطفا زهرا بگویم
از همسر شیر خدا زهرا بگویم
از شافع روز جزا زهرا بگویم
آن که نبی، « اُمّ ابیها » خوانْد او را
مظلومهاش مولا به دنیا خواند او را
اُمّ الائمه، حضرت زهرای اطهر (س)
او را که در قرآن خدایش خواند کوثر
کوثر، همان خار دوچشم خصم ابتر
یاس کبودِ باغ و بستان پیمبر (ص)
زهرا که نور چشم خیرالمرسلین است
هم همسر مولا امیرالمؤمنین است
آن بانویی که نیست همتایش به عالم
آنکه کند خم، سر به پیش پاش، مریم
نزد خدا و عرشیان باشد مکرّم
اما ندیده در جهان جز رنج و ماتم
در خردسالی داد از کف مادرش را
یعنی خدیجه، مادر غمپرورش را
او بود و بابا بود و غمهای فراوان
در کوچه و پسکوچهها آن ماهِ تابان
از خشم و توهینهای قوم نامسلمان
میدید بر بابا ، جفا ، بی هیچ بُرهان
ای وای...! از نامردمان بی مروّت
پرتاب سنگ و خاک، بر روی نبوّت
در کودکی تنها پرستار پدر بود
همدرد و هم همراه و هم یار پدر بود
چون شاهد غمهای بسیار پدر بود
آرامبخش روح و غمخوار پدر بود
تنها نه دختر بود بلکه بود مادر
هرگاه که میگشت با بابا برابر
چندی گذشت و داغ بابا شد مضاعف
شد فتنهای دیگر ز ایوان مُسقف
خود را خبیثان با حِیَل خواندند اشرف
شادیکنان، بربطزنان، در دستشان دف
بر جانشینی نبی، خود را نشاندند
بر عهد و پیمان غدیریشان نماندند
شرم از خدا هرگز نکردند آن پلیدان
ظلم و جفا کردند با خلق مسلمان
هرچند که دم میزدند از شرع و قرآن
با ظلمشان بر کفر خود کردند اذعان
غصب فدک کردند از دخت پیمبر
هم غصب کردند از دنائت، تخت حیدر...
خانهنشین کردند مولا را، به تزویر
روباهِ پیری را عوض کردند با شیر
تختِ ولایت شد به حکم زور تسخیر
آهن نمیگردد طلا هرگز به اکسیر
کِشتند بذر خودسری را در سقیفه
تا که شوند از شهوت قدرت خلیفه
شیر خدا هرگز نشد تسلیم کفتار
چون بود بر امر ولایت، خود سزاوار
میخواستند از او وقیحانه به اجبار
گیرند بیعت، لاجرم در بین انظار ـ
بر خانهی شیر خدا آتش کشیدند
هرچند خواری را برای خود خریدند
در خانهی شیر خدا محشر به پا شد
توهین به مولا و عزیز مصطفیٰ شد
زهرا به پشت در؛ که در با ضربه وا شد
شد محسنش سقط و علی بیهمنوا شد
کُشتند از کین دخت ختمالمرسلین را
صاحب_عزا کردند امیرالمؤمنین را
وقتی رها گردید زهرا از غم و درد
مولا شبانه پیکر او را ، کفن کرد
وآنگاه آن گل را به دور از خلق نامرد
بسپرد در خاک سیه، با کوهی از درد
گویی وداع مهر و ماه آن شب رقم خورد
روح علی را خاک، آن شب با خودش برد
زهرا برفت و ماند غمهای عظیمش
(ساقی) کوثر ماند و اطفال یتیمش
غیر از خدا که بود همواره کلیمش
شد چاه، همراز غم و رنج و ندیمش
خاموش اگرچه شد چراغ عمر زهرا
داغ غمش آلاله سان مانده به دلها
سید محمدرضا شمس (ساقی)
شعله های دل
« عجب گلی روزگار » ز دست حیدر گرفت
از علی مرتضی دخت پیمبر گرفت
دید علی ناگهان در دل آتش عدو
همره آلاله اش غنچه ی پرپر گرفت
بس که شرر خیز بود آتش و آن ماجرا
دست به پهلوی خود بانوی اطهر گرفت
در غم او مرتضی ناله مکرّر زند
داغ غمش از علی اشک مکرّر گرفت
فاطمه و شعله ها آه کزین ماجرا
در دل شیر خدا آتش غم در گرفت
کوثر قرآن که رفت از برِ حیدر ولی
زانوی غم در بغل ساقی کوثر گرفت
دست نبی ناگهان گشت برون از لَحَد
آه پدر آمد و پیکر دختر گرفت
لحظه ی آخر نبی پیش دو چشم علی
یاس خزان دیده را آمد و در بر گرفت
ناله ی طفلان او در غم مادر بلند
خانه ی بی فاطمه جلوه ی محشر گرفت
مثل حسین و حسن زینب او یک طرف
ناله ی واویلتا از غم مادر گرفت
سوخت درِ خانه و سوخت دل کودکان
دامن این خانه را شعله ی آذر گرفت
«یاسر» ازین ماجرا غرق عزا شد دلش
وز صدف چشم خود دانه ی گوهر گرفت
**
محمود تاری «یاسر»
وصیت حضرت زهرا(س)
رباعی
دستی به سر یتیم بی تاب گذار
یک بوسه به دیده های بی خواب گذار
هرشب حسنم را که نوازش کردی
بالای سر حسین هم آب گذار
ابوذر رییس میرزایی
از زبان...
*یاسی که تاب بوسهی یک شاپرک نداشت
اذن طواف خانهی او را ملک نداشت
دریای بیریای گهربار...مادرم
کوهی که هیچ کس به بلنداش شک نداشت
مادر...زنِ همیشهدعاگو که دستهاش
حتی توانِ ظلم به یک قاصدک نداشت
قلبش شکسته است نگاهش شکسته است
یادش بخیر آینههایش ترک نداشت
هی شاخهشاخه سایه شد و هی تبر شدند
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
در کوچه ارغوان شد و در کوچه لاله شد
ای کاش این مدینه از اول فدک نداشت
دیوار از او گرفت مرا.. یاریش نکرد
در هم سریع آمد و قصد کمک نداشت
آنروز تازیانه به گوش غلاف گفت
ما که زدیم آه...ولی او کتک نداشت
پرپر شد از مصیبت من فضّه شاهد است
یاسی که تاب بوسهی یک شاپرک نداشت...
#علی_فرزانه_موحد
تنها نه فقط گل بهارم رفته
آرامش قلب بی قرارم رفته
زهرا همه دار و ندار من بود
امشب همه ی دار و ندارم رفته
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#سید_مجتبی_شجاع
#حضرت_زهرا_نوحه
#فاطمیه_شام_غریبان
#غسل
اشک حیدر اشک اسما
گشته آب غسل زهرا
شوید آهسته آهسته حیدر
زخم پهلو و بازوی کوثر
الوداع الوداع فاطمه جان
دست محنت زد روی دست
شیون مولا بلند است
لرزه افتاده بر زانوی او
دست حیدر رسیده به بازو
الوداع الوداع فاطمه جان
نیمه ی شب مخفیانه
میرود مادر ز خانه
پیش چشم یتیمان مضطر
رفته بر شانه تابوت مادر
الوداع الوداع فاطمه جان
ای کبودی در کبودی
یاور حیدر تو بودی
شستن یاس پرپر چه سخت است
نیمه شب دفن مادر چه سخت است
الوداع الوداع فاطمه جان
#میثم_مومنی_نژاد
هر کسی باشد صدای حق، صدای فاطمهست
آیه «ثُمَّ اسْتَقامُوا» ماجرای فاطمهست...
«مادرم مظلومه بود و یاور مظلومها»
اولین مظلوم عالم مرتضای فاطمهست...
#یوسف_رحیمی
🔹بسمالله الرحمن الرحيم🔹
ای فاطمه را شمیم! کی میآیی؟
جانبخشتر از نسیم! کی میآیی؟
«یَابنَ الشُّهُبِ الثاقِبَه» کی میتابی؟
«یَابنَ النَّبَإِ العَظیم» کی میآیی؟
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
شورای مرکزی مداحان و شعرای استان قم
زمان جمعه ها:
شروع جلسه راس ساعت 15 بعد از ظهر تا 15 دقیقه به اذان مغرب و عشاء
موضوع : غزليات ناب
توسل به امام زمان (عج)
اشعار صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
آدرس : قم خیابان چهارمردان . چهارراه سجادیه مسجد امام زین العابدین (ع)
لینک عضویت در کانال شورای مرکزی مداحان و شاعران استان قم
https://eitaa.com/madhanshora
#زمزمه_وداع
#دامنکشان_رفتی
زمزمه وداع به سبک دامنکشان رفتی دلم زیرو رو شد
وقت جدایی شد
علی کن حلالم علی کن حلالم علی کن حلالم
زهرافدایی شد
علی کن حلالم علی کن حلالم علی کن حلالم
خداحافظ ای آقای غریب من
حلالم می کنی حیدر دم رفتن
دم رفتن دم رفتن
نشد که یاری ات کنم
علی جان ببخش علی جان ببخش
حرف وصیت بزنم
علی جان ببخش علی جان ببخش
با یک زن تنها علی جان چه کردتد
علی جان چه کردند علی جان چه کردند
پیش تو در کوچه
مرا دوره کردند مرا دوره کردند مرا دوره کردند
به. روی بازویم رد قلاف افتاد
به زیر هر ضربه محسنم جان داد
بی پسر شدم اگر
فدای سرت فدای سرت
خورد سرم به چوب در
فدای سرت فدای سرت
پیراهنی دادم
امانت به زینب ۳
کردم به یک بوسه
وصیت به زینب ۳
قرار ما مغرب گوشه گودال
کنار جسمی که می شود پامال
ناله زنم از جگرم
بنی حسین بنی حسین
مانده ای عریان پسرم
بنی حسین بنی حسین
ای پسر با ادبم
بنی حسین بنی حسین
شهید خشکیده لبم
بنی حسین بنی حسین
گیسوی تو دست سنان
بنی حسین بنی حسین
بازی دست این و آن
بنی حسین بنی حسین
#قاسم_نعمتى
باز هم دارد صدای گریه بالا می رود
امشب از بیت علی آرایه بالا می رود
در میان گریه ها «الجارُ ثُمَّ الدّارُ» گفت
در جوابش دادِ هر همسایه بالا می رود!
عاملان شرع و قرآن کور و کر بودند چون
پشت در دارد صدای آیه بالا می رود
هر شبانه روز ماهی بود و زهرا آب شد
پس چرا هِی طول هر ثانیه بالا می رود؟!
حرف پیغمبر به یاد حیدر افتاد و چه دید؟
لحظه لحظه ارزش این هدیه بالا می رود
وقت غسل فاطمه لرزید دست حیدر و
آه ، دیگر شدت مرثیه بالا می رود
#فرید_افشاری
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س