#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
شايسـته بودي با اميرالمؤمنين باشي
زيـرا لياقت داشــتي مرد آفـرين باشي
وقتي علي فــرقي ندارد با رســـول الله
مثلِ خديجه بي شك أمّ المؤمنين باشي
در تو علي ديده ست ظرفيّت به حدّي كه
قـبل از پسر آوردنت "امّ البنين" باشي
تو خانه دار حضرت حبل المتين هستی
بايد براي بانوان ، حبـل المتين باشي
تو آب از سرچشمه ي عِينُ اليقين خُوردي
تا خـانه دارِ حضرتِ حَـقّ اليقـين باشي
در سايه ي قُـرآنِ ناطِـق ، جا گرفتي تا
مُحكم، چونان آياتِ قُــرآن مُبين باشي
با ساكنان عرش داري اُنس ، جوري كه
اصلاً نمي آيد به تو، اهل زمين باشي
قصدِ كنيزي داشتي در خانه ي زهــرا
تا چند سالي دخترش را همنشين باشي
عبّاس تو وقتي شـكـوهش آنچنان باشد
بايد تو در وقت جلالت اينچنين باشي
تو كهكشان عشق و اقيانوسِ احساسي
زيباست بامولا هم آن باشي هم اين باشي
چون جانشين خوب او بودي سزاوار است
در خـدمـت زهـرا به فردوس برين باشي
مروان زمين گير است از آهِ تو آنجا كه
پــامـنـبريِ اشـكِ زيـنُ العابــدين باشي
از سهم عـبّاسِ خودت هم چشم پوشيدي
تا وقـت گريه وقفِ مَقطوعُ الوَتين* باشي
"وَيلي عَليٰ شِبْلي"*بگو ، آري كه حق داري
دل گـير از دسـتِ عـمــودِ آهــنين باشي
تشييع تو چون فاطمه خيلي غريبانه ست
وقتي خودت مي خواستي كه بي بنين باشي
#محمد_قاسمی
*أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ،
سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد-زيارت ناحيه مقدّسه
*أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ
وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
خبردار شده ام كه به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالى كه بريده دست بود
واى بر من بر شير بچه ام كه ضربت عمود سرش را خميده كرد
اين بيت نقل است كه از مرثيه هاي حضرت
امّ البنين عليهاسلام است
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
روضه ی کربلاست تقدیرش
مثل زینب شکسته تصویرش
داغ شرمندگیِ عباس است
علت قد و قامت پیرش
کربلا را ندید، اما ماند
روی قلبش همیشه تأثیرش
داغ عباس ها نه، داغ حسین
کرد با موج غم زمین گیرش
آب می شد رباب را می دید
آتش شرم کرده تبخیرش
از لبِ تشنه ی علی می گفت
اشک هر روز و آه دلگیرش:
حرمله در نبودِ عباسم
با سه شعبه گرفته از شیرش
روزگارش تمام روضه شده
کار او صبح و شام روضه شده
اشک و خون نقش چشم هایش بود
کربلای بقیع جایش بود
گرچه ام البنینِ تنها شد
داغدار غم پسرها شد
گرچه قطع الیمین شد عباسش
روی نیزه نگین شد عباسش
چار فرزند او شدند شهید
نخل او را تبر اگر چه برید
کم نشد از محبتش به حسین
بیشتر شد ارادتش به حسین
همه فکرش حسین بود حسین
فکر و ذکرش حسین بود حسین
#حسن_کردی
#امام_زمان_مناجات
#حضرت_ام_البنین
#حضرت_اباالفضل
دعای بِینِ طلوعِین مستجاب شود
اگر زمان مناجات،"گریه" باب شود
عُروج اهل سحر را دو قطره هم کافی است
چرا که دیده ی تر،بال و پر حساب شود
دلیل تَزکیه ی نَفس،حُسنِ تاثیر است
که گر به سنگ بگویی ببار،آب شود
چِقَدر سوخت دل ات از گناهکاری من
چِقَدر سوخت دل تو..،دلم کباب شود
تو را به حضرت زهرا بیا دُرُستم کن
بیا اجازه مده نوکرت خراب شود
به برده های سرِ این گذر نگاهی کن
یکی شبیه به من شاید انتخاب شود
چِقَدر ندبه بخوانیم و اَینَ اَینَ کنیم
چِقَدر پرسش عُشّاق بی جواب شود
سوار مرکب اُمّید می رسی از راه
به شرط آن که دل شیعه پارِکاب شود
تو را قسم به علمدار کربلا برگرد
بیا که روضه به اذن تو فتح باب شود
بنا نبود که آبی به خیمه ها نبرد
بنا نبود که سقا ز غصه آب شود
قرار بود به شش ماهه دست کم برسد
بنا نبود که شرمنده ی رباب شود
پس از پسر بخدا حق دهیم اگر همه عُمر
برای اُمِّ بنین آبها،سراب شود
#بردیا_محمدی
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
زبانحال نهر علقمه با بی بی
تشنه بود و با چه شوقی پا بر این دریا گذاشت
گریه کردم تا که عباس ِ تو پا اینجا
گذاشت
میزدم موج و نگاهم کرد و یادِ کودکان
جرعه ای لب تر نکرد و داغ بر دلها گذاشت
گفتم ای تیرِ بلا بر چشم هایش زل نزن
التماسم را رها کرد و به چشمش پا گذاشت
آنچنان محکم اصابت کرد خون جاری شد و
جای سالم بر دلت أم البنین آیا گذاشت؟!
با دو زانو تیر را از چشم خود بیرون کشید
تیرِ نامردی که حسرت بر دلِ سقا گذاشت
دست از عشقِ حسین ِ بی پناهت برنداشت
دستِ خود را یادگاری بر تنِ صحرا گذاشت
آبرویم ریخت بر روی زمین أم البنین
مشکِ پاره بر وجودم ماتمی عظمی گذاشت
میزدم بر سر! شدم گردابِ غم وقتی حسین
آمد و گریان به روی سینه اش سر را گذاشت
علقمه بودن نمی آید به من ٱم البنین
بر لبِ سقا، عطش چندین ترَک بر جا گذاشت
روی دستم تشنه جان داد و حلالم کن اگر
داغِ سنگینی به قلبت روزِ عاشورا گذاشت
راستی عباس وقتِ جان سپردن بود که
سر به روی چادرِ پاخوردهٔ زهرا گذاشت!
#م_عاطفی
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
محرمانِ این حرم هستیم با اُمالبنین
معنیِ یافاطمه یعنی که یا اُمالبنین
عقل از درک مقامات بلندش عاجز است
عشق میگوید سلامالله علی اُمالبنین
زائزِ زهرا فقط این راز را فهمیده است
مصطفی بالاسر و پایینِ پا اُمالبنین
مرقد این فاطمه پایینِ پای فاطمه است
نیست از آن قبرِ پنهان راه تا اُمالبنین
زندگیات شد علی و بندگیات شد علی
آمدی تا قرب تا حق تا خدا اُمالبنین
با تو باید دید زهرایی شدن زینب شدن
با تو باید خواند ما اَدراک ما اُمالبنین
در نجف نقشِ ضریح مرتضی یافاطمه است
در حرم دیدم به ایوانِ طلا اُمالبنین
ابتدای این غزل از بیت زهرا شد شروع
ابتدایی که ندارد انتها اُمالبنین
آمدی گفتی به اذن الله عشق آغاز شد
نامِ تو شد مادرِ آیینهها اُمالبنین
از همان روزی که زینب گفت مادرجان به تو
از همان روزی که دختر شد تو را اُمالبنین
مادری کردی برای تشنگیهای حسین
مادری کردی برای مجتبی اُمالبنین
با کنیزان مینشستی و کنیزی کردهای
از خودت حتی زِ نام خود رها اُمالبنین
"ای تمام مادران قربان این نامادری"
ای پس از سوءُ القضا حُسن القضا اُمالبنین
چهار فرزندت فدای چهار فرزند علی
زندگی را ساختی با هشت تا اُمالبنین
آه از روزی که آمد بین آغوشت حرم
تکیه میدادی پس از آن بر عصا اُمالبنین
در میان کاروانِ بچههایت رفتی و...
یک نفر اما ندیدی آشنا اُمالبنین
تا که گفتی پیرزن دنبال زینب آمدم
گفت حق داری که نشناسی مرا اُمالبنین
جانِ من داغ کجا اینقدر پیرت کرده است
گفت رفتم قتلگاهِ کربلا اُمالبنین
ای بلا دیده کدامش در کجایش سخت بود
گفت وای از شام از شام بلا اُمالبنین
کربلا بود و هجومِ نیزها در نیزها
شام بود و ضربههایی بی هوا اُمالبنین
کربلا و خندها بر رو زدنهای حسین
شام بود و ناسزا در ناسزا اُمالبنین
خواندهای ویلی علی شبلی علیک یاحسین
خواندهای لاتدعونی ویک یا ام البنین
#حسن_لطفی
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
زنی مانند او باید هم عباس آفرین باشد
کنیز خانه مولا امیرالمومنین باشد
خودش بوده کنیز زینب و عباس هم نوکر
اگر مادر چنان باشد پسر هم اینچنین باشد
فقط محض کنیزی آمده در خانه حیدر
نمیخواهد که زهرای علی را جانشین باشد
چگونه گریه باید کرد در این مجلس روضه
اگر که روضه خوان ما خود ام البنین باشد
شنیدم که شکسته فرق او باور نکردم من
مگر اینکه اباالفضل علی قطع الیمین باشد
شنیدم بوسه بر دستش زده شرمنده ام کرده
همانی که خودش دست خدا در آستین باشد
حسین آمد کنار علقمه بالین عباسم
ولی گریان، که میداند وداع آخرین باشد
همیشه ایستاده با ادب در محضر ارباب
خجالت میکشد افتاده بر روی زمین باشد
نمیرد هرگز آنکس که دل او زنده از عشق است
بلی ام البنین تا حشر هم ام البنین باشد
#محمد_معارفوند
#حضرت_امالبنین_زمینه
از غم کرب و بلا
یه عمره که در محنم
مادر خون جگر
شهید لب تشنه منم
کشتن عباس منو
برای یک جرعه آب
روضه ی کرب و بلا
داره منو میده عذاب
شنیدم از مخدرات؛میون نهر علقمه
سر عزیز من شده ؛ فدا عزیز فاطمه
(شدم یه عمره دل غمین
نگید به من ام البنین)
تا شنیدم که شده
جدا دو دست پسرم
کار من گریه شده
داره میسوزه جگرم
روضه ی مشک و علم
دلیل اشکای منه
روضه ی دست قلم
شروع غمهای منه
غم غریبیه حسین ؛ رسونده جونمو به لب
دمای آخری تنم ؛ داره میسوزه بین تب
(شدم یه عمره دل غمین
نگید به من ام البنین)
بین اون نهر فرات
کشیدن عباس منو
سر عباس منو
به روی نیزه زدنو
غصه شد همدم من
کشته منو این همه غم
بعد داغ پسرم
قد حسینم شده خم
شنیدم از سکینه که ؛ میون اون شلوغیا
می خندیدن به غربت ؛ حسین یه عده بی حیا
(شدم یه عمره دل غمین
نگید به من ام البنین)
#عباس_قلعه
#حضرت_امالبنین_شور
زهرا نوشت اسم شمارو تا...
یار امیـــرالمـــــؤمنین باشی
تنها ابالفضـــل تو کافی بود
تا که شمــا ام البنیــن باشی
زهرا را جانِ جانی و ، حیدر را یار و یاوری
برحسنین و زینبین ، کردی جانانه مادری
جانم فدای تو عجب ، پسری داری....
بهتـــرین یار فرزند زهـرایی
باعلی یعنی در عرش اعلایی
مادر نورالله فی السماوات و
همســر آیت الله العظمــــایی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتی کنیـــز حضـــرت زهـــرام
از بسکه بی بی جان ادب داری
وقتی که حیـــدر انتخابت کرد
معلــومه که اصل و نسب داری
تو انگار آسمانی و ، رو دامن داری قرص ماه
بر لبخنـــد تو می کنـد زهــرای مرضیــه نگاه
وقتــی امــام حسن بـه تــو ، میگــــه یا اُمّاه
خدا میخواد باعشق ، آشنا باشی
به غم آلُ الله ، مبتلا باشی
مگه فخری بالاتر ازاینم هست؟
خادم سیدُالشهدا باشی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خورشیدی داری روی دامن که...
ماه بنی هاشـــــــــــــم لقب دارد
از دامن مثــــل شمـــــــــــا اصلا
کمتـــــــــر ازاین آید عجب دارد
بی بی قسم به نام تو،این اصل اعتقاد ماس
نبض تمــام کائنــــات ، دست سلطان کربلاس
عالم رو احیا می کنه ، بِیَدِ العباس
رابط من با ربّ جلیلــــــــــــــــم باش
گم شده م بی بی جان ، تو دلیلم باش
میشه از قــــــول من بگی به پســرت
یا کفیـلَ الــزینب ، تو کفیـــــــــلم باش
#محمدعلی_قاسمی_خادم
#حضرت_امالبنین_زمینه
ای ماه علقمه
دیده بر راهم ای شاه علقمه
میسوزم واست همراه علقمه ، ای ماه علقمه
دلگیره مادرت
از غم کربلا پیره مادرت
داره از غصه میمیره مادرت ، دلگیره مادرت
خیلی دلتنگتم
ای جان ام البنین
ماه شکسته جبین
حال و روزم رو ببین
داره قلبم برات
لحظه لحظه میزنه
جون رو لبهای منه
دیگه وقت رفتنه
ای یل کربلا ، یا عباس بن علی...
یا حامل اللوا
شنیدم دستت شد از پیکر جدا
بمیرم شد با عمود فرقت دو تا ، یا حامل اللوا
تیر از هر سو زدن
وای من دستت رو از بازو زدن
سر تو رو نیزه از پهلو زدن ، تیر از هر سو زدن
شنیدم بعد تو
سر زینب داد زدن
دستا شد آزاد زدن
رباب و زیاد زدن
بعد تو شد بلند
از خیمه آتیش و دود
روی زنها شد کبود
رقیه پیر شد چه زود
ای یل کربلا ، یا عباس بن علی...
آه مظلوم یا حسین
شنیدم بعد از تو شد تنها حسین
کشته شد تشنه پیش دریا حسین ، آه مظلوم یاحسین
آه من یوم الطفوف
آیه های قرآن شد مثل حروف
قطعوه اربا اربا باالسیوف
شنیدم دست و پا
زیر دست و پا زده
زهرا رو صدا زده
شرر بر دلها زده
من بمیرم براش
مظلوم گیر آوردنش
غارت شد پیراهنش
زیر مرکب رفت تنش
ای یل کربلا ، یا عباس بن علی...
#علی_سلطانی
#حضرت_امالبنین_زمینه
عبّاس من
کجایی اشکامو پاک کنی
رو گونَه م اشکِ غمِ حسین
ببین دیگه عزادار شدم
ای صاحب علمِ حسین
نیستی ببینی
که بقیع کربلا شده
نیستی ببینی
مادرت بی نوا شده
نیستی ببینی
آسمون بی قمر شده
نیستی ببینی
خواهرت خون جگر شده
نگفتی بودی قرار نبود
که دستت از تن جدا بشه
تو علقمه غرقِ خون بشی
قدِ حسینم دو تا بشه
ساقی تشنه لبِ حرم
عباسِ من
کجایی منو کفن کنی
بیای مدینه از کربلا
برای تربتِ مادرت
بیار یه قطعه از بوریا
نیستی ببینی
برای شاهِ بی کفن
روضه میخونم
پیش قبرِ امام حسن
فرقِ شکسته ات
به فدای سرِ حسین
چشمات شد آخر
زائرِ مادرِ حسین
نگفته بودی قرار نبود
ببینم این مشکِ پاره تو
سرت روی نیزه باشه وُ
ببینه زینب اسارتو
ساقی تشنه لبِ حرم
عباسِ من
فدای قدِ رشیدِ تو
که زیرِ تیرِ کین آب شده
رفتی و قسمتِ مادرت
شرمندگی از رباب شده
رفتی،سه شعبه
گلوی اصغرو برید
پای حرامی
به خیامِ حسین رسید
مثل حسینت
کمرِ مادرت شکست
رفتی سه شعبه
روی قلبِ حسین نشست
نگفته بودی قرار نبود
برادرِت تشنه جون بده
شمر بیاد بینِ گودی و
عرشِ خدا رو تکون بده
نگفته بودی قرار نبود
جسمِ سکینه کبود بشه
طفلِ سه ساله بترسه وُ
اسیرِ آتیش و دود بشه
ساقی تشنه لبِ حرم
#محمدجوادخلیلی