eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
660 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای یاور قرآن و عترت یا خدیجه ای مادر آیات اَعطینا ، خدیجه هم مَحرم بیت رسول الله هستی هم راز دارِ  آیتِ عظما خدیجه لعنت به آن نامحرم بیت پیمبر که طعنه زد شأن و مقامت را خدیجه آسیّه و حوا و هاجر دست بوست خدمتـگذارت مریم عذرا خدیجه دار و ندار خویش را ایثار کردی در راه دین سید البطحا خدیجه در پاس ایثارت عوض داده خدایت نعمَ البدل «صدیقه‌ی کبری» خدیجه کی جز شما دارد لیاقت که بیاید از دامنش انسیة الحورا ، خدیجه السابقون السابقون معنا ندارد الا امیرالمؤمنین ، الا خدیجه کوری چشم آن زن ملعونه‌ی پست تنها تو ام المؤمنینی یاخدیجه هنگام تجهیزت روی بال ملائک آمد کفن از عالم بالا خدیجه مادر قسم دادم خدا را زنده باشی بر اشگ چشم حضرت زهرا خدیجه تو می روی  تا که نبینی در مدینه دربین آتش دختر خود را خدیجه تو می روی مادر نبینی که چه کرده ضرب لگد با پهلوی زهرا خدیجه ـــــــــــ یا اینکه بالا می رود دست حرامی یا تازیانه  می رود بالا خدیجه حالا خبر داری چه کرده ضرب مسمار با استخوان سینه‌ی حورا خدیجه حالا خبر داری که ثانی  دخترت را می زد لگد بابغض بی پروا ، خدیجه حالا خبر داری که با پای حرامی سقط جنین شد آه و واویلا...خدیجه ــــــــــــــ حالا خبر داری حسینت بین گودال می زد به زیر تیغ دست و پا، خدیجه حالا خبر داری تنش را نرم کردند یک لشگری با سمّ مرکبها ، خدیجه حالا خبر داری به شام و کوفه بردند بهر اسیری دخترانت را ، خدیجه
کریم آل فاطمه جلوه حی سرمدی سید و مولای جوانان بهشت خوش آمدی جگر گوشه ی حضرت خیرالانام جمالت زده طعنه به ماهِ تمام بپذیر سلامِ منو از راهِ دور عزیزِ دل زهرا علیکِ السلام سلام عزیز فاطمه سلام قرار مصطفی سلام کریم اهلبیت سلام امام مجتبی سلام امام مجتبی... بند دوم: خُلق حسن خوی حسن مَشی حسن مرام حسن تو صاحبِ منی و من عبدِ علی الدوام حسن سلام آقا، فدای خُلقِ عظیمت سلام آقا، فدای دستِ کریمت سلام آقا،مبارکه میلادتون سلام آقا، منم گدای قدیمت سلام آقای باصفا سلام محبت و وفا سلام کریم اهلبیت سلام امام مجتبی سلام امام مجتبی... بند سوم: هیچ کسی مثل شما ناز گدا نمیخرد هیچکسی ز درگهت دستِ تهی نمیرود سلام آقا، قلب منو حرم کن سلام آقا، پاک و مطهرم کن سلام آقا،ببین دست من خالیه به اندازه ی آقائیتون کرم کن سلام سفره دار خدا سلام اجابت دعا سلام کریم اهلبیت سلام امام مجتبی سلام امام مجتبی .... بند چهارم: خدا کنه چنین شبی از کرم امام حسن جشن ولادت بگیریم تو حرم امام حسن سلام علیکَ ایها الحق الیقین سلام علیکَ یا شفیع المذنبین سلام علیک، یا حسن بن علی سلام علیکَ یا مُعزَ المومنین سلام عزت انبیا سلام آبروی خدا سلام کریم اهلبیت سلام امام مجتبی سلام امام مجتبی...
آه حسرت از زمین خیزد از سر حیدر خون دل ریزد میرسد از بین محراب/ ناله و زمزمه از جنان آید صدای/گریه فاطمه شده غرق خون ز جفا علی علی یاعلی  علی یاعلی بند دوم کی میگیره چشم زهرارو نبینه تیغ و فرق مولارو صورت مظلوم عالم /غرق خون شد ولی زیر لب فزت و رب /الکعبه گوید علی شده راحت از دنیاعلی علی یاعلی علی یاعلی بند سوم: کی میدونه کِی علی جون داد روزیکه زهراش پشت در افتاد روزیکه دستاشو بستند/قُتِلَ المُرتضی دست زهراشو شکستند /قتل المرتضی قاتل علی دو نشانه بود ضربه سیلی و تازیانه بود علی یاعلی علی یاعلی
قد قتل المرتضی سید الوصیین قد قتل المرتضی امام المتقین قد قتل المرتضی امیرالمومنین میریزه خون جگر روی صورت علی واویلا فاطمه میسوزه از غم غربت علی واویلا شکسته تو خونه خدا حرمت علی واویلا واااویلاااا...یاعلی یاعلی یاحیدر۳ بند دوم فاطمه در جنان با اشک و آه و زاری می زنه بر صورت و داره بی قراری میگه علی جان سر از سجده بر نداری ببین چه جوری دلم شده غرق واهمه واویلا با ذکر ام یجیب دارم بر تو زمزمه واویلا سرت رو از سجده بر ندار جان فاطمه واویلا وااویلاااا یاعلی یاعلی یاحیدر۳ بند سوم باخون سر روی محراب غم نوشته که قاتل حیدر است قصه گذشته میخ درو زخم سینه علیرو کشته یادش نمیره رو چشم زهرا نشانه بود واویلا یادش نمیره مغیره و تازیانه بود واویلا یادش نمیره که ضربه ها وحشیانه بود واویلا واویلاااا یاعلی یاعلی یاحیدر۳ بند چهارم زخم مرا ببندید که قلبم غمینه سرم شکسته ولی غصه ام همینه فرق شکسته ام رو زینبم نبینه یه روز میبینه تنای در خون کشیده رو واویلا یه روز میبینه سرای از تن بریده رو واویلا یه روز میبینه اسیری و اشک و دیده رو واویلا واویلا ...یاعلی یاعلی یامظلوم۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ غرق خون کرده تیغ نامرد چقَـــدَر روی نـــــورانی را ضــربه‌ی بی هــوابشکسته فرق و ابرو و پیشانی را ۲ به تیغ اشقیا،قَدقُتِلَ‌المولی لطمه زنان زهرا،علی‌علی‌علی سیدناالمظلوم،سیدناالمظلوم سیدناالمظلوم،علی‌ علی‌ علی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تاسرازسجده برداشت آقا دل زهــرا به‌ حیـرت افتاد ضـرب تیغ آنقَـدَرکاری بود که دوباره به صورت‌افتاد امان ازاین بیداد،فاطمه زدفریاد ابالـحسن افتـــاد،علی‌ علی علی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چقَـــدَر برزمیـــن خــونِ دل ازسرو روی حیدرمی ریخت چـــه غـــریبـــانه آقـــای مـا خاک محراب وبرسرمی ریخت زمین وآسمان،همه به سرزنان عقیله موکنان،علی علی علی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همــه‌ی پیکــرش پُر درد و نـالـه اش ازغم دیگـــر بود ضربه‌‌ی تیغ اگرسنگین بود ضــربه‌ی لگـدسنگین تربود دلش روآزردن،چقدْرنامردن همسرشوزدن،ای‌وای ای‌وای ای‌وای ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــ محبّ شمــایم شمــاامام منی الهی که مُهـــرقبـولی‌شـوبزنی هــزاربمیــرم الهی زنده‌ بشــم به‌شوق‌حدیثِ«فَمَن‌یَمُت‌یَرَنی» حب تودارم‌ینی،اصلُ‌السَّعادَة اَلحَمـــدُللهْ علیٰ،طیبِ الولادَة من حقیروتوبالا،من فقیروتو آقا صدای‌طپش‌های،دلم یاعلی مولا یاعلی مددحیدر/یاعلی مددحیدر۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خداآفـریـدعالم و بــــرای علی آفــریـده مـارا زخـاک پای علی اومدیم به دنیا به عشق‌شاه‌نجف اومدیم بگیم جان مافدای علی خاک نجف‌ رو سـرم،الحمدلله من عاشـق حیـــدرم،الحمدلله علی‌حق علی‌مولا،علی‌سیدوسرور حک شده روی‌قلبم،یاعلی مددحیدر یاعلی مددحیدر/یاعلی مددحیدر۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ علیٌ امامُ الهُـــدیٰ وحَبلِ متین علیٌ هُـوَ النّــورُ وَالکِتـابِ مبین انبیـا به سجده درآستـان نجف به خاک درمرتضی نهاده جبین موسیٰ شده‌درنجف،حیران حیدر مدهوشه ازجلــوه ی،ایوان حیدر ماکجاواین درگاه،فقط خاک درگاهیم شیعه‌ی علی‌نـوح‌و،مسیحـا و ابراهیم یاعلی مددحیدر/یاعلی مددحیدر۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تمامِ کتــابِ خداخصــائل توست سجده‌ی ملک برای‌شمایل توست توکه‌ جای خودداری یاعلی،بخدا فلک خاک پای ابوالفضائل‌توست الحمدلله که هستم زیردِینت زیرلــوای ابالفضــل‌وحسینت یاعلی نگاهــم کن ،که‌خیلی گرفتـــارم میدونی‌چقدآقا،حسینت‌رو دوس دارم یاعلی مددحیدر/یاعلی مددحیدر۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چقدر  زرد شده  روی نازنین علی نشسته است عرق مرگ بر جبین علی چه بار غصه و غم که به شانه برد علی زبعد فاطمه یک آب خوش نخورد علی زبعد فاطمه شد خواب حرام بر چشمش که استخوان به گلو داشت ، خار در چشمش به گریه زخم دل خویش را  رفو می کرد وسال هاست علی مرگ آرزو می کرد چقدر نیمه‌ی شب آه آه گفت علی چقدر درد دلش را به چاه گفت علی چقدر ناله  زد  آقا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟! چقدر گفت خدایا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟! بمیرم ، نشنوم از مرتضی چنین سخنی که گفت اَنزَلنِی الدهر ، ثُمّ اَنزَلَنیٖ*۱ چه حرف های بدی به امام ما گفتند چقدر نان و غذا  داد و ناسزا گفتند اگر چه سینه ز غصه لبالب است امشب برای شیر خدا بهترین شب است امشب به روش خنده نشیند ولی پس از سی سال جمال فاطمه بیند علی پس از سی سال زدیده اشگ خدا حافظی به گونه چکید کشید ناله و پا را به سمت قبله کشید گرفت در بر خود دستهای زینب رل به گریه پاک نمود اشگ های زینب را مکن تو گریه برای رسیدن  اجلم که تازه روز خوش توست ای عزیز دلم چقدر لطمه  به صورت زدی برابر من چقدر آه کشیدی  به خاطر سر من تن دریده ببینی چه می کنی زینب سر بریده ببینی چه می کنی زینب در این دیار  تو را  سر به زیر می آرند تو  را  به کوفه  شبیه اسیر  می آرند به  رخ  ز  خون جبینت  نقاب می گیری به زیر چادر پاره  حجاب می گیری برای  روز اسیری  تو  پریشانم مرا ببخش که مکشوف روضه می خوانم به شهر کوفه همه حرمتت رود بر باد به روضه‌ی  دَخَلتْ زینبُ عَلیَ بنِ زیاد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *۱روایتی منسوب به حضرت مولا علیه السلام است: «الدهر انزلنی ثم انزلنی ثم انزلنی حتی قیل معاویة و علی»؛ روزگار، مرتبه مرا پایین آورد، پایین آورد، پایین آورد به حدی که گفته شد معاویه و علی علیه السلام ابن‏ أبی ‏الحدید، شرح ‏نهج ‏البلاغة، ج 20 ، ص 326، قم، نشر کتابخانه عمومی آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 133 مقدس اردبیلی،حدیقة الشیعة، ج ‏1، ص 208، انتشارات انصاریان‏. ـــــــــــــ
بقیع ، ای حرم اهلبیت نور سلام به بارگاه رفیعت ز راه دور سلام سلام بر تو و بر زائران گریانت سلام برتو و بر گرد وخاک ایوانت به غربت تو امام زمان پریشان است فدای این حرمی که به خاک یکسان است چقدر خاک بقیع ، بی قرار داری تو چقدر خاطره‌ی گریه دار  داری تو نشسته ایم که با غصه‌ی تو گریه کنیم بخوان تو روضه که با روضه‌ی تو گریه کنیم چقدر فاطمه پیش تو آه و زاری کرد چقدر  از غم  مظلوم بی قراری کرد غمی که فاطمه از مرتضی نهان می کرد کنار تو که میامد کمی بیان می کرد خمیده راه میامد ز دیده دُر می سفت شنیده ام که برای تو درد دل می گفت شنیده ام  به شرار سقیفه باد زدند شنیده ام سر زهرای  خسته  داد زدند شنیده ام که کشیدند دست مولا را شنیده ام که شکستند دست زهرا را شنیده ام که ماه رخش نشانه زدند به دست و صورت و پهلوش تازیانه زدند شنیده ام که شرر بر سرای یار زدند لگد به پهلوی بانوی بار دار زدند توهم شنیده ای  آن آه آتشینی را صدای ناله‌ی یافضة خذینی را شنیده ام که کسی راه را به فاطمه بست بقیع درست شنیدم که گوشواره شکست؟ ــــــــــــ غم خرابی تو کشت شیعه را اما خرابی تو کجا و خیام کرببلا؟ حرم کجا و نوامیس و آه و ناله کجا؟ حرم کجا و تن دختر سه ساله کجا؟ حرم کجا و اهانت به آن جلیله کجا؟ حرم کجا ، شرر و چادر عقیله کجا؟ حرم کجا و سم مرکب و عزیز خدا حرم کجا و تن پاک سیدالشهدا حرم کجا ، بدن طفل نازدانه کجا عزیز کرده‌ی ارباب و تازیانه کجا حرم کجا حرم الله و چشم هرزه کجا حرم کجا سر صاحب حرم به نیزه کجا حرم کجا ، سر صاحب حرم به دست پلید سر حسین کجا، چوب خیرران یزید
بقیع ، ای حرم اهلبیت نور سلام به بارگاه رفیعت ز راه دور سلام سلام بر تو و بر زائران گریانت سلام برتو و بر گرد وخاک ایوانت به غربت تو امام زمان پریشان است فدای این حرمی که به خاک یکسان است چقدر خاک بقیع ، بی قرار داری تو چقدر خاطره‌ی گریه دار  داری تو نشسته ایم که با غصه‌ی تو گریه کنیم بخوان تو روضه که با روضه‌ی تو گریه کنیم چقدر فاطمه پیش تو آه و زاری کرد چقدر  از غم  مظلوم بی قراری کرد غمی که فاطمه از مرتضی نهان می کرد کنار تو که میامد کمی بیان می کرد خمیده راه میامد ز دیده دُر می سفت شنیده ام که برای تو درد دل می گفت شنیده ام  به شرار سقیفه باد زدند شنیده ام سر زهرای  خسته  داد زدند شنیده ام که کشیدند دست مولا را شنیده ام که شکستند دست زهرا را شنیده ام که ماه رخش نشانه زدند به دست و صورت و پهلوش تازیانه زدند شنیده ام که شرر بر سرای یار زدند لگد به پهلوی بانوی بار دار زدند توهم شنیده ای  آن آه آتشینی را صدای ناله‌ی یافضة خذینی را شنیده ام که کسی راه را به فاطمه بست بقیع درست شنیدم که گوشواره شکست؟ ــــــــــــ غم خرابی تو کشت شیعه را اما خرابی تو کجا و خیام کرببلا؟ حرم کجا و نوامیس و آه و ناله کجا؟ حرم کجا و تن دختر سه ساله کجا؟ حرم کجا و اهانت به آن جلیله کجا؟ حرم کجا ، شرر و چادر عقیله کجا؟ حرم کجا و سم مرکب و عزیز خدا حرم کجا و تن پاک سیدالشهدا حرم کجا ، بدن طفل نازدانه کجا عزیز کرده‌ی ارباب و تازیانه کجا حرم کجا حرم الله و چشم هرزه کجا حرم کجا سر صاحب حرم به نیزه کجا حرم کجا ، سر صاحب حرم به دست پلید سر حسین کجا، چوب خیرران یزید
عرش خدا ریخته یا ،  بهشت ویرانِ بقیع همه شباش مثل شبِ ،  شام غریبانِ بقیع صدای گریه به گوش می رسه انگار یه نفر زائر گلزار بقیعه به گمانم پسر فاطمه امشب صورتش به روی دیوار بقیعه ای صاحبِ عزا ... یافرج الله یاصاحب الزمان ... آجرک الله ...... هنوز صدای گریه و زمزمه آید از بقیع سوز صدای ناله‌ی فاطمه آید از بقیع می گه بشنو ای بقیع درد دلامو اومدم بگم دلیل گریه هامو یه جوری لگد زدن که نمی تونم بگیرم به روی زانو بچه ها مو مادر خورده زمین ... در وسط راه یاصاحب الزمان ... آجرک الله ....... دلم گرفته ای بقیع ، روضه بخون برای من بیا باهم گریه کنیم ، به غربت امام حسن بخون از اونکه پریشان شده اینجا از تنی که تیر باران شده اینجا بخون ازتشییع بابای غریب و... آقازاده ای که گریان شده اینجا قاسم به سر زنان ... می رسه ازراه یاصاحب الزمان ... آجرک الله ...... بقیع داغ تو کجا ... روضه‌ی کربلا کجا تخریبِ حرم کجا ... سوختن خیمه ها کجا ندیدی عَلیَ الوُجوهِ لاطِماتو نشْنیدی باالعَویلِ داعیاتو ندیدی میسوزه دختری تو آتیش نشِنیدی ضجه‌ی مخدراتو آهِ زینبه وا...مُحجةَ قَلباه یاصاحب الزمان...آجرک الله
خاک اُحد واویلتا  واحمزتا می گفت جبریل در عرش خدا ،واحمزتا می گفت وقتی تنش را پاره پاره دید پیغمبر با گریه ختم الانبیا ، واحمزتا می گفت یک سو عموی با وفا افتاد بر خاک و... یک سو علی مرتضی ، واحمزتا می گفت مولا امیرالمؤمنین بر سر زنان می رفت پشت سرش خیرالنسا ، واحمزتا می گفت یک سو زن ملعونه خنجر بر جگر می زد یک سو صفیه وا اَخا  ، واحمزتا می گفت لعنت به وحشی ، نیزه بر پهلوی آقا زد خواهر شنید این ماجرا ، واحمزتا می گفت ای وای از وقتی صفیه خواهرش آمد می دید جسم مُثله را،  واحمزتا می گفت ــــــ وقتی در بیت الحرم را سوخت نا محرم زهرا میان شعله ها ، واحمزتا می گفت مولا امیرالمؤمنین  از خانه  تا مسجد در هجمه‌ی  نامردها  ،  واحمزتا می گفت وقتی که با ضرب لگد  افتاد  روی خاک مادر به زیر  دست و پا  ، واحمزتا می گفت وقتی زمین می خورد باپهلوی بشکسته از بی کسی در کوچه ها ، واحمزتا می گفت هرروز با قدّ خمیده تا احد می رفت همراه آقا زاده ها ، واحمزتا می گفت ازدرد سینه ، درد پهلو  ناله می کرد و... از غربت شیر خدا ، واحمزتا می گفت ـــــــــ واحمزتا آن قدر ادامه داشت تا وقتی ارباب ما در کربلا ، واحمزتا می گفت وقتی که با سر نیزه ها  از ذوالجناح افتاد غرقه به خون آقای ما ، واحمزتا می گفت بالای تل زینبیه خواهرش زینب از دست شمر بی حیا ، واحمزتا می گفت از خیمه تا مقتل حسینم وای می گفتو از قلتگه تا خیمه ها ، واحمزتا می گفت وقتی تن پاک حسینش را تماشا کرد در زیر سمّ اسبها ، واحمزتا می گفت یابین خیمه ناله‌ی واضیعتا می زد یابین میدان بلا ، واحمزتا می گفت شام غریبان دختری می سوخت در آتش وقت فرار از خار ها ، واحمزتا می گفت دخت  امیرالمؤمنین و ناقه‌ی عریان! ای وای ،ناموس خدا ، واحمزتا می گفت وقتی عقیله رأس خونین حسینش را می دید در طشت طلا ، واحمزتا می گفت
سه نور لایزال حق الی الابد سه  آیت عظمای لم یزلی سه شیر  مرد بی نظیر و بی بدل مایه‌ی افتخار مرتضی علی سه شیر بی پروا ، سه حامِلُ الرایِه به حجت الله اند ، هستی و سرمایه سه علمدار وفاداری و بافضل حمزه و جعفرطیار و اباالفضل ...... هرسه نموده اند از روز ازل وقف ولی الله بال و پرشان به این مدال هرسه تا مفتخرند دعای فاطمه است پشت سرشان تمام اهل البیت ، به این سه خاطر خواه هرسه علمدار ، علی ولی الله سه حرم خانه‌ی جود و کرم و بذل حمزه و جعفر طیار و اباالفضل ...... دوتا همه هستی ختم الانبیا یکی جگر گوشه‌ی والی الولی دوتا علمدار پیمبرخدا یکی علمدار حسین بن علی هرسه به دربارِ ، آل علی مشتاق هرسه برای ما ، فیض عَلَی الاِطلاق سه امیر حرم اللهِ بِلا عَزل* حمزه و جعفر طیار و اباالفضل ــــــــــــــــ *برکنار نشدنی
تمام عمر به لطف خدای حضرت صادق نشسته ایم به زیر لوای  حضرت صادق قسم دهیم خدا را به جعفربن محمد که اشک چشم دهد در عزای حضرت صادق رواست سر بگذارم به روی خاک بقیع و... ز دیده اشگ ببارم برای حضرت صادق فدای غربت و مظلومیَش ، که سجاده کشیده خصم ، از زیر پای حضرت صادق خدا زابن ربیع نگذرد که رحم نکرد و... نرفت چند قدم پا به پای حضرت صادق خدا ز ابن ربیع نگذرد که  بی  ادبی کرد به حال سجده و «یارَبّنا»ی حضرت صادق خدا  زابن ربیع نگذرد ، که بی ادبی کرد به نام مادر درد آشنای حضرت صادق زخانه با سر و پای برهنه می بَرد او را خدا کند که بمیرم برای حضرت صادق دوان دوان پی مرکب به سمت دارالاماره فدای غربت آقا ، فدای حضرت صادق نفس نفس زد و یک لحظه یاد مادرش افتاد چکید اشگ غم از چشم های حضرت صادق همینکه شعله‌ی آتش بلند شد ز حریمش رسید ناله‌ی واویلتای حضرت صادق به گریه گفت حسیناً و ما نَسیتُ حسیناٰ شد آستانه‌ی در نینوای حضرت صادق ــــــ شکست حرمتش اما نخورد سنگ به رویش شکست حرمتش اما  نه استخوان گلویش شکست حرمتش اما نشد شکسته جلالش نرفت دست حرامی به سمت اهل و عیالش سر مطهر اورا کسی به نیزه ندیده فدای خواهر مظلومه ای که ناله کشیده «سری به نیزه بلند است در برابر زینب» «خدا کند که نباشد سر برادر زینب»
شهـــرمدینـه شـده مُـزَیّـن چشــم جـوادُالأئمـه روشـن بـه شـام غربت خاتمــه آمد فَلَـک مــدد از ولی گـرفتــه مَلَــک دَمِ یـاعلـی گرفتـــه علــیِّ ســوم فاطمـه آمـــد ذکر زمین و زمان،یاعلی بن محمد شــورِ سماواتیان،یاعلی بن محمد حضرت هادی،حَبیـبُنا حضرت هادی،شفیعُنا حضرت هادی،اِمامُنـا حضرت هادی،سَیّدُنـا..... ــــــــــــــــــــــــ روی خـدا گـردیـده مُصَــوَّر خـانه ی ابنُ الـرّضــا منــوّر ماهِ دهــم در مـدینـه تابیـد امام رضـا خنده داشت برلب وقتـی جـوادُ الأئمــه امشب صـورت آقـازاده رو بـوسیــد عشق تو نورُ الفؤاد،یاعلی بن محمد جانِ حضرت جواد،یاعلی بن محمد حضرت هادی،حَیاتُنا حضرت هادی،مَماتُنا حضرت هادی،وَلیُّنا حضرت هادی،سَیّدُنا.... ـــــــــــــــــــــ سـامـره ی تـو بـاغ بهشتـم بـه روی لـــوح دلـم نوشتـم روحی فِــداکْــ یاعلـیِّ النقـی گــدایـیِ تــو آبــروی مــن زیـــــارت تـــو آرزوی مــن روحـی فِـداکْــ یاعلـیِّ النّقـی بهشت من سامراست،یاعلی بن محمد نجـات من باشماست،یاعلی بن محمد حضرت هادی،صلاتُنا حضرت هادی،صیامُنا حضرت هادی،عزیزُنا حضرت هادی،سَیِّدُنا... ــــــــــــــــــــــ
شبهای جمعه کربلا غوغاست ای وای چشم امیرالمۅمنین دریاست ای وای ذکـــر بُنَیَّ بـرلب زهــــراست ای وای مرثیه خوانش زینب کبراست ای وای گــوید کــه یا اُمـاه آهــم را شنیـدند مادر حسینــم را همین جا سربریدند فرصت به اولاد و به اصحابش ندادند مَــرهَـــم به زخـمِ قلبِ بی تابش ندادند می گفت«اُسقـــــونی» ولی آبش ندادند مهمان که بود ، حتی از این بابَش ندادند اصحاب را بر خاک، خون آلود می دید از تشنگی ارض و سما را دود می دید تنها میان معرکه ، واغُربَتاٰ ، که... با گریه می زد ناله‌ی «واقِلَّتاٰ»که...* واحَســرتا،واضَیعَتــا،واویلتــا که... «فَوَقَفَ لِـیَسْتَـــریحَ سٰاعَتــاٰ» که... سنگ جفـــا آیینـــه را بشکست مادر تیر سه شعبه سینه را بشکست مادر از یک طرف خولی به استقبال می رفت ازیک طرف لشگر پیِ خلخال می رفت مادر نبــودی شمـــر در گـــودال می رفت مادر خودم دیدم حسین از حال می رفت بالای تَل بودم ، پُر از آه و پُر از درد من که نمی رفتم ، حسینم گفت برگرد برگشتـــم اما پیکـــــرم می سوخت مادر انگار کــــه بال و پـــرم می سوخت مادر احساس می کردم سرم می سوخت مادر در خیمه بودم ، حنجرم می سوخت مادر احساس می کردم تن من را دریدند احساس می کردم گلویم را بریدند *واقلة ناصراه
یابن خیرالانام امام زمان صاحب انتقام امام زمان سیدی العجل بیاو بگیر تیغ را از نیام امام زمان روضه در یک کلام می خوانم حرم و ازدحام امام زمان خنده بر اشک داغدیده زدند عده ای بی مرام امام زمان بر جناب عقیله سخت گذشت ماند بی احترام امام زمان سخت تر اینکه ماند در بینِ... نظر خاص و عام امام زمان چقدر عمه ات اذیت شد از نگاه حرام امام زمان حرمت خانواده رفت به باد دَخَلَتْ زینبُ علیَ بنِ زیاد
بعد از تو ، من هماره اذیت شدم حسین با داغِ بیشمـــــاره اذیت شدم حسین شام دهــم که سوخت خیامِ مخدرات در آتش و شــــراره اذیت شدم حسین یک لشگـــــرِ حرامی و زنهــای بی پنـاه زینب نداشت چاره ، اذیت شدم حسین دیدم کـــه می دوَند پیِ دختـــران تو دنبـال گــوشـواره ، اذیت شدم حسین در قتلگاه ، شمــر سرم داد می کشیــد می زد مرا دوباره ، اذیت شدم حسین بــاتــازیــانه کــرد جدا خواهـر تو را... از جسم پاره پاره ، اذیت شدم حسین دیدم رباب نیمه‌‌ی شب حرف می زند با رأس شیر خواره ، اذیت شدم حسین دیدم که دختران تو خوابیده تا سحر بر روی سنگِ خاره ، اذیت شدم حسین بازار شام ، کوی یهودی ، در ازدحام با اینهمه نظاره ، اذیت شدم حسین در مجلس یزید میــــان حرامیــــان من بالباس پاره ، اذیت شدم حسین آن مرد نانجیب کنار سرت نمود بر دخترت اشاره ، اذیت شدم حسین
عجب بـارگاه عظیـمی چه نـــوری مَلَک چشم بر راهِ فیضِ حضـــوری چه عِطرِ بهشتی  چه وادیِّ طوری زصدیقــه‌ی طاهـــره چه ظهــوری قدومش مُنـــوّر ، حریمش مُطهّــر سلامٌ عَلیٰ بِنتِ موسیَ بن جعفـــر همه ســائل آستــــانش وَ من هم همه در حرم میهمـانش وَ من هم همه عاشــق خانـدانش وَ من هم همه اَمنْ در سایبانش وَ من هم... ...ندیدم از این سایبان جای بهتر سلامُ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفـر به دنیـا کریمــه به عقبـــا شفیعة کلامش بَلیغــة ، مقـــامش رفیعة بنــازم به این جودو  طبـعِ مَنیعة شفــاعت کند دوستـان را جمیعة قیـامت به پا می کند روز محشر سلام علی بنت موسی بن جعفـر در اینجــا نمــــوده چه با آبــرو ها به یـافـاطمــــــــه اِشفَعـــیٖ آرزوها چه زیباست در محضرش گفتگوها به نَصِّ کلامِ «فـِداهـا اَبـُوهــــا»... در این رُتبه هم قُرب دارد به مادر سلامٌ عَلیٰ بنتِ موسیَ بنَ جَعفــر مرا اُلفتــی هست با خاکِ کــویش عجب نعمتی!من کجا ، گفتگویش قســم بر تَهَجُّد ، به آب وضــویش دورکعت نمـازِ سحــر پیشِ رویش زِ لَـذّاتِ دنیــا و عُقبــاست بهتــــر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفــر به قـم آمد و شهــر شد میـزبانش چه حقی اَدا کرد از میهمــــــانش همــه می گـرفتنــد ازهـم نشانش بمیـــــرم بـــرای دل عمــه جانش گـرفتـــــار شـد بین اَنظار و مَعبَر سلامٌ علیٰ بنتِ موسی بن جعفـر بمیــرم که اورا سلامش نکردند به شام آمد و احترامش نکردند تـوجّـه به اشگِ مُدامَش نکردند ترحـــم در آن ازدحامش نکردند جسارت کجا چادر دخت حیدر سلامٌ علیٰ بنت موسی بن جعفر .کسی دیده اورا گـرفتـــار ؟ هرگز ز سنگ جفـــــــا دیده آزار ؟ هرگز کشیـــدنــد اورا به بـــازار ؟ هرگز به بزم مِی و جمعِ اغیـــار ؟ هرگز ندیده روی نیـــــــــزه رأس برادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر غم دوری و هجر محبوب دیده ستـــــــم از جفای زمانه کشیده چرا رنگ از روی بی بی پریده؟ مگر حرف زشتِ کنیزی شنیده؟ مگر دختری برده در دامنش سر؟ سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر غمی هجر یارش به سینه نهفته اگرچه زغم گوهر از اشگ سفته سخن باکسی غیــر محرم نگفته و حتی شبـی در خـــرابه نخفته و نشنید او نــاســــزای مکــــــرر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر نه خون سرش بود بر رو نقابش نه یک چادر پاره بـوده حجابش نه دادند با چشــم مردم عذابش نه بردند در بیـــن بـــزم شرابش ندیده جســـــارت به رأس برادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر نبــوده به طشت طلایش نظاره نکــرده گــریبــان خود پاره پاره نگفتـه نزن خیــــزران را دوباره ندیده رباب و ســر شیــر خواره سر طفل در طشت! بیچاره مادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر
تا اینجا آمده ام با  این حال زار و حزینم  اصلا باورم نمیشه که روی تو رو نبینم  با خیال روی تو دارم میمیرم نامه‌ی تو رو سینه ام میگیرم  الوداع رضاجان رضاجان رضاجان بند دوم  بعد از این همه فراق و بعد از این همه جدایی میشه وقت مردن من تو بالا سرم بیایی  ببین اشگ چشمامُ ماه منیرم  اینقدر رضا جان میگم تا بمیرم  الوداع رضاجان رضاجان رضاجان بند سوم   یک عمر در فراق بابا سوختم مثل تو شب و روز یک عمر روضه خونده خواهر  از زنجیر و ساق مرضوض  میرم پیش بابا با این حال خسته دعا کن نبینم ساق پاش شکسته  الوداع رضاجان رضاجان رضاجان بند چهارم   میدونم دل نگرانی خیلی فکر خواهری تو یه حرفی بگم برات که کمتر غصه بخوری تو  مردم قم که خون در دلم نکردند  نگاهی حتی به محملم نکردند  همه با احترام سر رام نشستن تو این شهر دست خواهرت رو نبستن  الوداع رضاجان رضاجان رضاجان بند پنجم  از فکر ندیدن تو جانم که میرسه بر لب گریه میکنم برای روضه ای که خونده زینب  برادر دعاکن که زینب بمیره نباشد که بعد تو ماتم بگیره  تو رو میزنن تو گودی قتلگاه فرقة بالسیوف فرقة بالعصا
اینهمه راه آمدم ، به شوق تو برادرم بمیرم و نبینمت ، اصن نمیشه باورم برادرم ... نگاه کن به حال زار و خسته ام برادرم ... بیا ببین چقدر دل شکسته ام/برادرم کجایی ای حبیب من/برادر غریب من۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دلت میاد که از غمت ، گریه حسرت بکنم کاشکی کنارم بودی تا ، بهت وصیت بکنم خبرداری ... چقدر گـــریه کــردم از نبودنت خبر داری ... چقدر غصه خوردم از ندیدنت برادرم.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انگار که قسمت من ، بار فــــراق بردنه یه عمر هجر پدر و ، حالا تو رو ندیدنه یادت میاد ... میگفتی خیلی بَده جای پدرم می گفتی که ... شکسته استخوان پای پدرم برادرم.... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی که فکر می کنم ، به روزای فراقمون بغض گلومو می گیره ، به یاد عمه جانمون عمـــــه‌ی ما ... برادرش رو دید زیر دست وپا جلوچشاش ... سر حسین شو زدن به نیزه ها برادرم...
باد صبــا اگـه میــری سمت دیار یارمون ازطرف من به امام رضا سلامی برسون خبر بده که خواهرش ــ  اسیــر نیــرنگ شده یه سربیـــاد به دیدنم ــ  دلم براش تنگ شده یاسیدةَ المَظلومه .... یافاطمةَ المعصومه۲ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نامه تو‌در بغـل گرفتم لحظات آخـرم خدا کنه صدامُ بشنوی بیای بالا سرم نزار که تنها بمیرم ، تو شهر بی حبیب رضا بیا کنـــار بستــ.رم ، بــــرادر غـــــریب رضا یاسیدةَ المَظلومه .... یافاطمةَ المعصومه۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بابای مظلومم و زندان ستم ازم گرفت برادرم  رو روزگار درد و غم ازم گرفت حالا غریبانه باید ، بر پدرم گریه کنم؟ یا به فراق و غربت ، برادرم گریه گنم؟ یاسیدةَ المَظلومه .... یافاطمةَ المعصومه۲ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اینجا میون شعله ها به سینه مسمارنخورد ازضــرب سیلی سر خواهرت به یوارنخورد بیاباهم گـریه کنیــم ــ بـه غربت مادرمون جلو همه سیلی زدن ــ به صورت مادرمون یاسیدةَ المَظلومه .... یافاطمةَ المعصومه۲ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اینجا کسی به اشگ چشم خواهرت جفانکرد غیــر مخـدرات کسـی بــه محملــــم نِگا نکرد وای که عمه جان ما ــ  اسیر ازدحام شد به دست بسته وارد ــ  مجالس حرام شد
درد فراق و ، هجران شکسته ، بال و پرم را خیلی دلم سوخت ، نشد ببینـــم ، برادرم را آه و واویلا چشم انتظارتم تو نفس های آخرم ــ امام رضا۲ جان برلبـم رسیده کجــایی برادرم ــ امام رضا۲ هرنفس که می کشم ، می زنم تو را صدا الـــــــــــوداع برادرم ، الــــوداع امام رضا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دور از تو دارم ، درشهرغربت ، جان می سپارم من آرزوم بـود ، وقتی می میــرم ، باشی کنارم آه و واویلا می خواستم که باشی قرارم ولی نشد « امام رضا۲ سر روی شــانه‌ی تـو گـذارم ولی نشد «امام رضا۲ بعد مُردنم بیــــــــــا ــ خودت کفن کن مرا الـــــــــــوداع برادرم ــ الــــوداع امام رضا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ یک عمر غصه ، یک عمر داشتیم،گریه شب وروز یادته باهم ،روضه می خوندیم،ازسّاقِ مرضوض آه و وایلا گفتی که در میان سیه چال بردنش«ای وای من۲ گفتی به جای سفره‌ی افطار میزدنش«ای وای من۲ دارم میشوم خلاص ــ ازاین غم وغصه ها ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اینجا نیـــامد ، دور حریمِ ، من ظالمـــــانه نه یک حرامی ، نه آتش و دود ، نه تازیانه آه و واویلا احوال مادرم کجـــا احوال من کجـــا «امام رضا۲ حرمت گرفتن از زن و سیلی زدن کجا«امام رضا۲ چهل نفــــر می زدن ، مادر مظلـــــومه را الـــــــــــوداع برادرم ، الــــوداع امام رضا
بردارم  می شِنوی صدامو یا...نه می شِنوی ناله‌ی یارضـامو یا...نه خبر داری دلیل گریه هامو یا...نه/واویلا۲ فقط به شـــــــوق یک نگاه آمدم / ولی نشد۲ به خاطــــرت اینهمــــه راه آمدم / ولی نشد۲ دلم می خواست باشی کناربسترم/ولی نشد۲ تلقیــن بخـونی حالا که مُحـتَضَرم/ولی نشد۲ واویلا ... واویلا خواهرمظلومه ات ــ از نفس افتـــــاد آقا ســــاعَدَ اللّهُ قَلبَکْ ـــ یاعلی موسی الرضا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فلک همه هستی من رو داده بر باد چهارده سال زدم فقط ناله و فریاد گــریه می کـــردم برا زندانی بغداد/واویلا۲ می گفتی تو سینه صداش خُرد شده/واویلا۲ می گفتی استخـــوان پاش خُردشده/واویلا۲ می گفتی روی بدنش نشــــــــانه بود/واویلا۲ افطارش سیلی و تـــازیــانـــــــه بود/واویلا۲ خواهرت میسوزد با ــ روضــه‌ی هجر بابا ســــاعَدَ اللّهُ قَلبَکْ ـــ یاعلی موسی الرضا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ محتــــــرمم میون این بَلَد برادر من نَشِنیدم اینجا حرف بد برادر کسی لگد به پهلــــــویم نزد برادر/واویلا۲ مادر مارو بین کـوچه ها زدن/واویلا۲ مادر مارو سیلی بی هوا زدن/واویلا۲ قلاف تیغ و بازوی مادرمون/واویلا۲ لگد زدن به پهلوی مادرمون/واویلا۲ مادرمارا کشتنـــــد ــ در میـــــان شعله ها ســــاعَدَ اللّهُ قَلبَکْ ـــ یاعلی موسی الرضا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داره تموم میشه غم و محنت خواهر دل نگـــــــران نباش برا غربت خواهر اینجا شکستــــه نمیشه حرمت خواهر/واویلا۲ خواهـــر تــو نشد اسیـــر ازدحام /برادرم۲ خواهر تو سنگ نخورد از روی بام/برادرم۲ خواهر تو مجلس اغیــــــار نرفت/برادرم۲ بــا چــادر پــــاره تــو بــازار نرفت/برادرم۲ عمـــه‌ی مارا بردند ــ کــوچه‌ی یهـــــودیها ســــاعَدَ اللّهُ قَلبَکْ ـــ یاعلی موسی الرضا
یه گوشه‌ی بقیع برات عزا گرفته مادرت شنیده ام کنار علقمه چی اومد به سرت شنیده ام با زدنت ــ حسین را زمین زدن شنیده ام به فـرق تو ــ عمـود آهنین زدن ای وای ... اباالفضل    ای وای ... اباالفضل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می کشـم از سینــه به یادت آه حسرت پسرم برات بمیرم که زمین خوردی با صورت پسرم چهـــــار هـــــزار نفــــر اگـــه ــ تیر زدن بر بدنت وقتی زمین خوردی چه کرد ــ اینهمه تیر با تنت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شنیده ام دست تو از بدن جدا شد پســــرم دست ترو زدن که دست بلند کنن روی حرم شنیده ام به جسم تو ــ نیزه و شمشیر زدن برات بمیــــره مادرت ــ به چشم تو تیر زدن ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شنیده ام حسین فاطمـــه اومد بالاسرت شنیده ام که جون می دادی بغل برادرت ولی شنیده ام حسین ــ کسی نبود بالاسرش خنجر گذاشتن به گلوش ــ جلو چشای مادرش
زهرا نوشت اسم شمارو تا... یار امیـــرالمـــــؤمنین باشی تنها ابالفضـــل تو کافی بود تا که شمــا ام البنیــن باشی زهرا را جانِ جانی و ، حیدر را یار و یاوری برحسنین و زینبین ، کردی جانانه مادری جانم فدای تو عجب ، پسری داری.... بهتـــرین یار فرزند زهـرایی باعلی یعنی در عرش اعلایی مادر نورالله فی السماوات و همســر آیت الله العظمــــایی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گفتی کنیـــز حضـــرت زهـــرام از بسکه بی بی جان ادب داری وقتی که حیـــدر انتخابت کرد معلــومه که اصل و نسب داری تو انگار آسمانی و ، رو دامن داری قرص ماه بر لبخنـــد تو می کنـد زهــرای مرضیــه نگاه وقتــی امــام حسن بـه تــو ، میگــــه یا اُمّاه خدا میخواد باعشق ، آشنا باشی به غم آلُ الله ، مبتلا باشی مگه فخری بالاتر ازاینم هست؟ خادم سیدُالشهدا باشی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خورشیدی داری روی دامن که... ماه بنی هاشـــــــــــــم لقب دارد از دامن مثــــل شمـــــــــــا اصلا کمتـــــــــر ازاین آید عجب دارد بی بی قسم به نام تو،این اصل اعتقاد ماس نبض تمــام کائنــــات ، دست سلطان کربلاس عالم رو احیا می کنه ، بِیَدِ العباس رابط من با ربّ جلیلــــــــــــــــم باش گم شده م بی بی جان ، تو دلیلم باش میشه از قــــــول من  بگی به پســرت یا کفیـلَ الــزینب ، تو کفیـــــــــلم باش
زهرا نوشت اسم شمارو تا... یار امیـــرالمـــــؤمنین باشی تنها ابالفضـــل تو کافی بود تا که شمــا ام البنیــن باشی زهرا را جانِ جانی و ، حیدر را یار و یاوری برحسنین و زینبین ، کردی جانانه مادری جانم فدای تو عجب ، پسری داری.... بهتـــرین یار فرزند زهـرایی باعلی یعنی در عرش اعلایی مادر نورالله فی السماوات و همســر آیت الله العظمــــایی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گفتی کنیـــز حضـــرت زهـــرام از بسکه بی بی جان ادب داری وقتی که حیـــدر انتخابت کرد معلــومه که اصل و نسب داری تو انگار آسمانی و ، رو دامن داری قرص ماه بر لبخنـــد تو می کنـد زهــرای مرضیــه نگاه وقتــی امــام حسن بـه تــو ، میگــــه یا اُمّاه خدا میخواد باعشق ، آشنا باشی به غم آلُ الله ، مبتلا باشی مگه فخری بالاتر ازاینم هست؟ خادم سیدُالشهدا باشی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خورشیدی داری روی دامن که... ماه بنی هاشـــــــــــــم لقب دارد از دامن مثــــل شمـــــــــــا اصلا کمتـــــــــر ازاین آید عجب دارد بی بی قسم به نام تو،این اصل اعتقاد ماس نبض تمــام کائنــــات ، دست سلطان کربلاس عالم رو احیا می کنه ، بِیَدِ العباس رابط من با ربّ جلیلــــــــــــــــم باش گم شده م بی بی جان ، تو دلیلم باش میشه از قــــــول من  بگی به پســرت یا کفیـلَ الــزینب ، تو کفیـــــــــلم باش
روشن شد عالم هستی روشن شدچشم پیغمبر جبرائیل تحفه آورده آیات سوره ی کوثر آمده هاجروحوّا و آسیه"یازهرا ۳ برای خدمتِ زهرای مرَضیه"یازهرا ۳ سلام...ای کوثرِقرآنِ مبین زهرا سلام...ای بانوی اولین و آخرین سلام...ای سینه ی توبهشت پیغمبر سلام...یاسیده النِّساءِ العالمین (سلام...یاسیده النِّساءِ العالمین۴) ........... هم جانِ خواجه ی لولاک هم حورایی هم انسیّه هم نورِخانه ی حیدر  هم زهرایی و مرضیّه سلام ای بضعه ی ختم الانبیا"یازهرا۳ سلام ای مِحوَرِاصحابِ کِسا"یازهرا ۳ سلام...ای سوره ی قدر و هل اتی زهرا سلام...ای بانوی آسمانیِ زمین سلام‌...ای خوانده پدر اُمِّ ابیهایت سلام...یاسیده النِّساءِ العالمین سلام...یاسیده النِّساءِ العالمین۴ ........ درشامِ تارِ پیغمبر مثل نوری مِثِ بَدری تفسیرِسوره ی کوثر معنای لیله القدری بوسه زند پدربه دستهای تو"یازهرا۳ رضایت خدابودرضای تو"یازهرا۳ سلام...تُفّاحه ی فردوس برین زهرا سلام...ای هدیه ی حق به ختمِ مُرسلین سلام...ای خوانده خداتراحِجابُ الله سلام...یاسیده النِّساءِ العالمین (سلام...یاسیده النِّساءِ العالمین۴) .......... این قولِ صاحبُ الاَمرُ این قولِ حجتِ کبری است اُسوه ی زندگیِ من مادرم حضرت زهراست امام رضابرلب داره زمزمه"یازهرا۳ خَیرُالعَمَل یعنی بِرُّ فاطمه"یازهرا۳ سلام...ای دخترومادرِرسول الله سلام...بانوی علی،امیرِ مومنین سلام...ای مادرِخوبِ ثامِنَ الحُجَج سلام...یاسیده النِّساءِ العالمین (سلام...یاسیده النِّساءِ العالمین۴) ....... سلامِ اَوَّلِت بوده برپیغمبردراین ساعات سلامِ آخرِت بوده تامحشربرهمه سادات سادات تا اَبَد به احترام تو"یازهرا۳ جواب میدَهَن به اون سلام تو"یازهرا۳ سلام...ای مادرِ مهربانِ ما زهرا سلام...ای فدایِ اون سلامِ آخرین سلام...یافاطمه الزهرا ، یا اُمّاه سلام...یاسیده النِّساءِ العالمین (سلام...یاسیده النِّساءِ العالمین۴) ............
خدا لعنت کنه دومی رو... باهمون فتنـــه‌ی روزهای سخت متـــوکل و نشـــونده روی تخت از همون روزا شدیم سیاه بخت خدالعنت کنه دومی رو... یاد داده ظلـــــــم بی واهمه رو از همون روزی که زد فاطمه رو آتیشش گــــــــرفت پای همه رو بهتره مُردَن... دل اولاد زهرا رو آزردن حضرت هادی رو بی عبا بردن با جســـارت آقا رو میـــاوُردن آتشی بر ازل و ابد زد به کلام آقا دست رد زد مثه دومی میان مجلس به امام هادی حرف بد زد «غریب....امام هادی۴» خدا لعنت کنه دومی رو... کاری کرد عالمـــو بیداد گرفت حق ذِی القربا رو بر باد گرفت متـــــــــوکل از عمر یاد گرفت خدا لعنت کنه دومی رو... که امانِ آل زهرا رو برید آتش صحیفه‌ی شوم پلید به غریب شهر سامرا رسید آه و زاری که... جای حضرت در زندان تاریکه یا زبونم لال خانُ الصَّعـــالیکه اشک مظلومیش از، دیده جاری که... روز و شب اَمانشــو گرفتن لحظه لحظه جانشو گرفتن یاد مظلـــــــوم مدینه افتاد وقتی گــریبــانشـــو گرفتن خدا لعنت کنه دومی رو... مولا رو کشید بین کوچه ها ظلم دومی ادامه داره تا ... برسه به کـــوچه های سامرا خدا لعنت کنه دومی رو... دومی علت این جســــــــارته متــــــــوکل روی تخت قدرته نیّتش بی حُرمتی به حضرته وای از این تقدیر... چقدَر آقــــارو می کنـن تحقیر مِی گســــاری بود و آیه‌ٔ تطهیر چه بلایی مارو شد گریبان گیر وای ازاین ظلمای بی شماره به دل فاطمــــــــه زد شراره بی حیـــــا بقیـــه‌ی شراب و به امام هادی کـــــــرد اشاره خدا لعنت کنه دومی رو... از همون روز که میون ازدحام سیلی زد به حور در منظر عام شدعقیله راهی کوفه و شام خدالعنت کنه دومی رو... بی حیا  مودّت و برد زِ یاد حرمت این حرم و داد به باد تارسید به مجلس ابن زیاد چه غریبانه... دخلت زینب علیٰ ، اِبنِ مرجانه حرم زهرا بی ، سر و سامانه ردّ سیلی بر روی یتیمانه دختر فاطمه سر به زیره ابن مرجانه روی سریره چوبشو بالا آورده نامرد یکی چشم زینب و بگیره
غریب سامـره را وقت ربنــــــا بردند خدا به خیر کند نیمه شب چرا بردند خدا به خیر کند قصد جان او کردند دعا کنید  سلامت به خانه بر گردند گل بهشت چرا دست خار و خس افتاد عزیز فاطمـــه در کـــوچه از نفس افتاد همینکه شد نفسش تنگ در میانه‌ی راه به گریه زمزمه می کرد ، آه ... یا اُمّاه هزار شکر که آتش در این سرا نزدند هزار شکر که بانوی خانه را نزدند حرامیان ، خودِ بیتُ الحرام رابردند امام هادی علیه السلام را بردند خدا کند که از این بیشتر جفا نکنند خدا کند که سرش از بدن جدا نکنند چقدر بی ادبی می کند به محضر او و داد می زند این نانجیب بـر سر او میان جمع به آقام هتک حرمت شد جسارتی شد و ابنُ الرضا اذِیّت شد امام هادی مظلــــــــوم را تکلُّف کرد شراب به پســر فاطمـــه تعارف کرد یکی نگفت بس است،اینقدَر نکن تحقیر نکن شراب تعـــــارف به آیه‌‌ی تطهیـــــر یکی نگفت بس است ،دست ازسرش بردار عزیز فاطمــــــــــــــــــــه را اینقدَر نده آزار ز احتـــــرام ولیُ اللَّه اِمتِنــــــــاع چرا؟ امام عرش نشین ، بِرکةُ السِّباع چرا؟ ــــــــــ سلام یا علی بن محمدِالهـــــــــــــــادی چه شد که یاد غم عمه جانت افتادی؟ حریم فاطمه و اینهمه عذاب کجا عقیلةُ العرب و مجلس شراب کجا حریم فاطمه دربین ازدحام ای وای مخدرات علی ، مجلس حرام ای وای صدای قاری قرآنِ آشنا زکجاست؟ گمانم از لب خونین سیدالشهداست من از تلاوت شـــاه شهید می ترسم ز چوب دستیِ دست یزید می ترسم یزید  مست شراب است ،آه و واویلا دوباره فکر عذاب است ، آه و واویلا به دختران علی طعنه بی امان می زد بر آن لبان ترک خورده خیزران می زد
ای دومین ابن الرضا امام هادی تنهای شهر سامرا امام هادی ازشهر جدت دور افتادی و یک عمر بودی به غربت مبتلا امام هادی خیلی غریبی مثل بابا مثل جدت تنها و بی درد آشنا امام هادی جای شما عرش است ، نه خانُ الصَّعالیک وای از غریبیِ شما امام هادی گاهی شبانه ریختند در خانه‌ی تو نامردهای بی حیا امام هادی آقا شنیدم که تو را از خانه بردند پای برهنه بی عبا امام هادی آقا شنیدم که گریبانت گرفتند مثل علیِ مرتضی امام هادی بزم شراب و هتک حرمت ، وامصیبت چه کرد با قلب شما امام هادی دیدی به چشم خود ندارند هاشمیات چادر سر سجاده ها امام هادی سادات را کشتند در پیش نگاهت در بین آن دیوار ها امام هادی کندند قبرت را به پیش چشمهایت ای وای از این آزار ها امام هادی آقا بمیرم که شدی در شهر غربت مسموم از زهر جفا امام هادی امروز آقا زاده جسمت را کفن کرد در بین اشگ و ناله ها امام هادی قربان آن جسمُ السلیبی که تن او جای کفن شد بوریا امام هادی جسم شما برروی دست و جسم جدت در زیر سمّ اسبها امام هادی جسم شما شد دفن ، اما جسم جدت عریان به خاک کربلا امام هادی جسمش به خاک و اهلبیتش دست بسته بنشسته روی ناقه ها امام هادی