eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
935 دنبال‌کننده
31 عکس
6 ویدیو
79 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جز گنبدت هر آنچه که تابید را ببخش از پشت کوه آمده، خورشید را ببخش گفتند سجده رو به حرم شرکِ منجلی‌ست علاّمه‌های مکتبِ توحید را ببخش گفتند مستحب به نمازِ زیارتت خیرالعمل! مراجع تقلید را ببخش در راهِ استخاره حرم سمتِ ما دوید آوارگانِ جاده‌ی تردید را ببخش با یک نسیم لرزه به ایمان‌مان نشست باغ پُرادعای پُر از بید را ببخش در این کویر، ثانیه‌ها پیر می‌شوند از عمرمان ادامه‌ی تبعید را ببخش شرط قبولی، از غمِ گودال مردن است شرمنده‌ایم، این همه تجدید را ببخش باران عصاره‌ی عرقِ شرمِ آب‌هاست ابری که دیر آمد و بارید را ببخش
سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند لطف تو هر طِیبی را عاقبت حُر می کند رزق چشمم کربلا را دیدن است ، اما فراق نان چشمان مرا هربار آجر می کند یک سلام از پشت بام خانه دادم ، فطرست جای خالی مرا در کربلا پُر می کند در زیارت بُعد منزل نیست، پس هر عاشقی پشت بام خانه را مرقد تصور می کند آسمان روضه گرفت و ابر گریه می‌کند رعد سینه می زند ، زهرا تشکر می کند مهر تربت را که بوسیدم دلم آرام شد سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند
هرشب برایت زیر نور ماه خواندم با چشم تر مرثیه ای جانکاه خواندم اذن دخول خویش را در راه خواندم "أأدخل یابن رسول الله ؟"خواندم خواهر نگاه روشنی دارد عزیزم ! هر رفتنی برگشتنی دارد عزیزم ! از داغ تو حیران شد و سرگشته زینب دور سرت هرشب مکرر گشته زینب رویش شبیه روی مادر گشته زینب باید ببینی ! پیرتر برگشته زینب ای صاحب شش گوشه مهمان داری امروز یک قافله مهمان گریان داری امروز برگشته ام تا جزء زوار تو باشم من هرکجا باشم هوادار تو باشم در عمر خود تنها گرفتار تو باشم ای یوسف زهرا خریدار تو باشم از زینب خود مشتری بهتر نداری خواهر بمیرد ای برادر سر نداری باید برایت گفتنی ها را بگویم از اقتدار دختر زهرا بگویم از خطبه ی کوبنده و غرا بگویم ازانچه کردم با حرامی ها بگویم با " اسکتوا" یم شهر کوفه زیر و رو شد ابن زیاد از خطبه ام بی آبرو شد دل را که با یاد خدا آرام کردم من چادرم را پرچم اسلام کردم با تیغ نطق آتشین اقدام کردم جای تو خالی بود فتح شام کردم جز ذکر حق ازخواهرت آیا شنیدی ؟ آن مارایت الا جمیلا را شنیدی ؟ در هر لباسی بنده ی شیطان غلط کرد هرکس که زد بر نیزه ها قران غلط کرد هرکس که شد همبازی حیوان غلط کرد از ابتدا نسل ابوسفیان غلط کرد اُف بر یزید و سفره ی نحس قمارش شخصا در آوردم دمار از روزگارش من پای اهداف تو از آغاز بودم جان بر کف دین عاشقی جانباز بودم با دست بسته صاحب اعجاز بودم در بند شمر اما حماسه ساز بودم هر منزلی محشر به پا کردم حسینم من کربلا را کربلا کردم حسینم جان داده ام تا روح مکتب جان بگیرد تا کار و بار صاحب قران بگیرد از بچه هایت دشمنت تاوان بگیرد ای کاش دیگر این سفر پایان بگیرد لبخندهای شمر جانی خسته ام کرد زخم زبان و بددهانی خسته ام کرد بعد از تو خیلی دشمنت رفتار بد کرد هر خواهشی از حرمله کردیم رد کرد راه مرا خولی بی انصاف سد کرد دیدی چگونه شمر پایم را لگد کرد ؟ رفتی و درد و غصه ام کامل شد ای وای نامحرمی در خیمه ام داخل شد ای وای هم شعله ی غم می کشید از دل زبانه هم میرسید آب دهان از بام خانه خورد و خوراکم سنگ بود و تازیانه دارم نشانی از کبودی روی شانه چشمی به سوی دخترت چشمی به من داشت بیش از بقیه حرمله دست بزن داشت ناموس حق آواره و بی خانمان بود هر ناقه ای لنگ و بدون سایه بان بود خلخال دخترها به دست این و آن بود اطراف ناموست پر از نامحرمان بود  " اصلا خبر داری مرا بازار بردند ؟ نامحرمان در مجلس اغیار بردند؟" با رفتنت من ماندم و حال خرابم بی سرپناهی میدهد هرشب عذابم شد آستین پاره ام تنها حجابم باغیرت من ! زخمی بزم شرابم از برکت لطف خدا من دق نکردم حتما خودت کردی دعا من دق نکردم وقتی نباشی زندگی هم زندگی نیست طاعت که منهای ولایت بندگی نیست نانی به ما دادند اگر ؛ بخشندگی نیست سوغات ما از شام جز شرمندگی نیست ماییم و تصویر خیالی رقیه می سوختیم از جای خالی رقیه از پا در اورده مرا مرثیه هایت دیگر به گوش من نمی اید صدایت مشغول ذکر فاتحه هستم برایت ای کاش میشد جان دهم پایین پایت ای کاش قربان تنی صدچاک گردم بعد از سه روز آخر کنارت خاک گردم
تو را ای عشق بعد از آخرین باری که بوسیدم نه راحت آب نوشیدم، نه خوابیدم نه خندیدم تو که جان نبی بودی چرا اینگونه جان دادی نمی‌برید خنجر راس پاکت را خودم دیدم مرا بعد از تو بین کوچه و بازار چرخاندند منی که سالها تنها فقط دور تو چرخیدم به من مرد و زن و اطفال کوفه خارجی گفتند به من که کمتر از گل در تمام عمر نشنیدم به من که زین اَب بودم چهل منزل اهانت شد به من که روز و شب شیر خدا میکرد تمجیدم برادر جان میان سنگ های کینه نشکستم اگر چه داغ هفتاد و دو تا آیینه را دیدم گمان کردند دیگر نور ما خاموش خواهد شد نفهمیدند ظلمت ها که من از نسل خورشیدم به جان مادرم هر کس برایت قطره اشکی ریخت به روز حشر خواهد دید قطعا مهر تاییدم
مرثیه اربعین من زنده ام که زنده بماند صدای تو برگشته ام که روضه بگیرم برای تو این شانه ی شکسته و این قد سوخته این مو سفید خواهر خسته فدای تو ای تشنه ی کنار فرات ای شکسته دل تازه شروع می شود اینجا عزای تو ای پاره پاره پیکر رفته به نیزه ها در من دوباره زنده شده ماجرای تو اینجا هنوز بوی تو دارند سنگ ها مانده به روی خیلی از اینها حنای تو ای کاش که حسین چهل روز پیش از این من تشنه ذبح می شدم اینجا به جای تو اینجا عصای پیری ات از هم شکسته شد اما نه قطعه قطعه شد اینجا عصای تو بی دست تا که پیکر سقا به خاک ریخت آورد نیزه ای تن او را برای تو با محرمان رسیدم و نامحرمان مرا بردند دست بسته از این کربلای تو از کوفه تا به شام چهل بار لااقل نیزه به نیزه شد سر از تن جدای تو
مرثیه اربعین برخیز برادر شهیدم من زینبم از سفر رسیدم از رنج اسارت آمدم من مشتاق زیارت آمدم من با پیکر خسته ام رسیدم با قلب شکسته ام رسیدم ای تشنه،ذبیح کربلایی برخیز حسین من کجایی؟ هرچند به خون وضو گرفتم پیراهنت از عدو گرفتم با معجر خون نقاب کردم در راه تو انقلاب کردم از شام بلا رسیده ام من دنبال سرت دویده ام من من در غم تو اسیر بودم در سلسله هم امیر بودم تو رفتی و غیرت از جهان رفت آه دل من به اسمان رفت تا پرچم ساقی ات زمین خورد از معجر خواهرت امان رفت تو رفتی و نیزه ها رسیدند از شانه ی کودکان توان رفت با ضربه ی دست های سنگین هوش از سر و گوش دختران رفت جان بود هنوز در وجودت دیدم که سر تو بر سنان رفت انگشتر خون گرفته ات را دیدم که به دست ساربان رفت از داغ تو باغ ارغوانم چل روز شده که قد کمانم از شام یهود آمدم من با روی کبود آمدم من با کوه عذاب می رسم من از بزم شراب می رسم من باز آمده ام به رنگ لاله با قافله ات به جز سه ساله بعد از تو همیشه بی کسم من با چادر پاره می رسم من در کوفه شد آنچه فرض کردم من چادر کهنه قرض کردم بگذار نگویمت ز بازار از کوچه و از نگاه انظار در کوفه به روی باز بودیم بر ناقه ی بی جحاز بودیم در کوفه غریب و آشنا زد شاگرد قدیمی ام مرا زد چل منزل عذاب کشت ما را لالای رباب کشت ما را در پنجه ی قوم پست بودیم همراه سپاه مست بودیم
دوباره روضه گرفته دلم برای سرت دمی نشد که نباشد به دل هوای سرت چهل شبست که من قصه گوی مهتابم چهل شبست که گفتم ز ماجرای سرت ‌ شروع قصه من تل خاکی و وقتی که بوسه زد لب آن دشنه برقفای سرت وناگهان شب تاریک ما چراغان شد دمی که لب به لب نی گذاشت نای سرت تو راهی سفر کوچه های کوفه شدی و من چقدر دعا خوانده ام برای سرت اگرچه یاس کبودم فدای روی مهت اگر شکسته سرزینبت فدای سرت بخوان دوباره بر این قوم خواب،مُزّمِّل بخوان که قول ثقیلاست آیه های سرت شکست نافله ام در قنوت وقت سحر شنیدم از سر نی تاکه ربنای سرت شبی به دیر مسیحی شبی به کنج تنور چه حاجتی که روا گشت با دعای سرت الا که دُرّ یتیمی و آشنای یتیم روا نبود شود سنگ آشنای سرت در ازدحام سرت زیر دست و پا گم شد دویدم و نرسیدم به گرد پای سرت هنوز خاطره ای مایه عذاب من است نهیب چوب به لب خورده و صدای سرت چه کرد با سرتو آنقدر بگویم که رقیه گفت ببوسم من از کجای سرت نیامدم که زیارت کنم مزار تورا دوباره آمده ام جان دهم به پای سرت توای که خون خدایی تو ای که ذبح عظیم خدا نوشته برای تو و منای سرت
. سوال❓ برای مداحان اهل بیت پس از سفر زیارتی برای ترمیم صدا و جلوگیری از مشکلات صوتی و آماده شدن برای مراسم‌های پایان ماه صفر چه توصیه هایی دارید❓ 👇👇 1⃣ استراحت کافی • استراحت صدا: پس از یک سفر طولانی و فعالیت‌های صوتی زیاد، ضروری است که به تارهای صوتی استراحت بدهید. این به معنای پرهیز از صحبت کردن یا خواندن به مدت 24 تا 48 ساعت پس از سفر است تا به تارهای صوتی فرصت ترمیم داده شود. • سکوت نسبی: در روزهای بعد از سفر، سعی کنید از صحبت‌های غیرضروری خودداری کنید و در صورت نیاز به صحبت کردن، از لحن ملایم و آرام استفاده کنید. 2⃣ آب‌رسانی مناسب • نوشیدن آب: روزانه حداقل 8 تا 10 لیوان آب بنوشید. این کمک می‌کند تا گلو و تارهای صوتی شما همیشه مرطوب و سالم بمانند. • آب‌نمک و چای گیاهی: نوشیدن چای گیاهی ملایم، مانند چای بابونه یا چای زنجبیل، به تسکین گلو و کاهش التهاب کمک می‌کند. همچنین، غرغره کردن با آب نمک گرم می‌تواند به کاهش التهاب و تحریک گلو کمک کند. 3⃣ گرم کردن صدا • تمرینات صدا: قبل از هر مراسم، صدا را با تمرینات گرم کردن آماده کنید. این تمرینات شامل آواز خواندن با لحن ملایم و آرام، انجام تمرینات تنفسی و حرکات نرم برای کاهش تنش در ناحیه گلو و تارهای صوتی است. • خستگی صوتی: از تکنیک‌های خاصی مانند "لیپ ترم" (ترم‌هایی که به صورت لرزشی بر روی لب‌ها اجرا می‌شود) برای گرم کردن صدا استفاده کنید. 4⃣ رژیم غذایی مناسب • پرهیز از غذاهای تحریک‌کننده: از مصرف غذاهای تند، بسیار گرم یا بسیار سرد اجتناب کنید. این غذاها می‌توانند باعث تحریک و التهاب گلو شوند. • غذاهای ملایم و آرامش‌بخش: مصرف غذاهایی مانند سوپ‌های گرم، عسل، و میوه‌های نرم می‌تواند به سلامت گلو کمک کند. 5⃣ تنظیم محیط • مرطوب‌کننده‌ها: استفاده از دستگاه‌های مرطوب‌کننده هوا می‌تواند به حفظ رطوبت در محیط کمک کند و از خشکی هوای محیط جلوگیری کند. این به ویژه در مناطق خشک اهمیت دارد. • اجتناب از دود و آلاینده‌ها: از قرارگیری در معرض دود سیگار، آلودگی هوا و سایر مواد تحریک‌کننده پرهیز کنید. 6⃣ مراقبت از گلو • غرغره کردن با آب نمک: روزانه یک یا دو بار با آب نمک ولرم غرغره کنید تا التهاب گلو کاهش یابد و به تمیز شدن گلو کمک کند. • عسل و لیمو: عسل طبیعی و آب لیمو می‌توانند به تسکین گلو کمک کنند. می‌توانید عسل را با آب گرم و کمی آب لیمو مخلوط کنید و بنوشید. 7⃣ استفاده از داروها و مکمل‌ها • مکمل‌های غذایی: برخی مکمل‌ها مانند ویتامین C و ویتامین E می‌توانند به بهبود سریع‌تر سلامت صدا کمک کنند. با این حال، همیشه پیش از مصرف هر گونه مکمل با پزشک مشورت کنید. • داروهای ضدالتهاب: در صورت نیاز و با تجویز پزشک، داروهای ضدالتهاب یا ضدعفونی‌کننده‌های گلو می‌توانند مفید باشند. 8⃣ مشاوره با متخصص • پزشک ENT گوش، حلق و بینی : در صورت بروز مشکلات جدی صوتی یا گلو، مشاوره با پزشک متخصص ENT می‌تواند به تشخیص و درمان مشکلات کمک کند. • گفتار درمانگر: گفتار درمانگران متخصص در درمان مشکلات صوتی و بهبود تکنیک‌های صدا می‌توانند به مداحان کمک کنند تا صدای خود را بهتر مدیریت کنند و از آسیب‌های صوتی جلوگیری کنند. با رعایت این نکات، مداحان می‌توانند به بهبود سریع‌تر و مؤثرتر صدای خود کمک کنند و برای مراسم‌های پایان ماه صفر با بهترین کیفیت آماده شوند.
. ۸۲۶ مادر رسیده ام ز سفر خسته و حزین یک لحظه خیزو حال پریشان من ببین مادر دلم ز غصه و غم بی شمار هست هرآنچه گویمت یکی از صد هزار هست بر من گمان نبود بیایم کنار تو باور نداشتم که ببینم مزار تو مادر خدا گواست که آمد چه بر سرم با دیده ی کبود ببین دیده ی ترم گیسو سپید آمده و قد خمیده ام شرمنده ام بدون حسینت رسیده ام گر یوسفت نیامده با من سوی وطن آورده ام برایت از او کهنه پیرهن مانده بخاطرم چه کشیدم در آن غروب یادم نمی رود که چه دیدم در آن غروب مادر به اشک دختر تو خنده کرده اند خیلی به یاس پرپر تو خنده کرده اند با کعب نیزه گشت سیه دوش کودکان از بهر گوشوار،پاره شده گوش کودکان یادم نمی رود که در آن اوج گیر و دار دور و بر گل تو بسی بود نیزه دار بس که رسیده بود بر او تیرها فرود جسمش به مثل خانه ی زنبور گشته بود سنگی رسید و بوسه ز روی گُلَش گرفت برسینه اش نشست عدو،کاکلش گرفت خنجر کشید بر گلویش تاکه آمدم ای کاش بوسه بر گلوی او نمی زدم مادر،سرش بریده نشد خاک برسرم چرخاند پیکر پسرت را برابرم مادر،گل توتشنه و با خنده چیده شد دیگر نگویمت که چسان سر بریده شد از آنهمه غمی که به قلب و دل من است رگهای نامرتب او قاتل من است دشمن رها نکرد پس از سر بریدنش یادم نمی رود که به هر سو کشیدنش در سینه ای که نیزه به سختی فرو شده باچکمه های شمر لعین روبرو شده تنها نه این که از لگد آئینه اش شکست از سم اسبها قفس سینه اش شکست در زیر اسب،نرم اگر پیکرش شده جایی برای خواب علی اصغرش شده ✍ بعد از .
می رسم از سفرشام ؛ عمویم برخیز درد دل های خودم با تو بگویم برخیز بسته غم ها به خدا راه گلویم برخیز اثر ضربه ببین بر سر و رویم برخیز رفته غارت همهٔ قافله چشمت روشن من کتک خورده ام از حرمله چشمت روشن رفتی و بی سروپاها همگی شیر شدند با من و عمه سرِ پوشیه درگیر شدند فاطمیات حرم یک شبه تحقیر شدند دختران پایِ سرِ تو همگی پیر شدند نیزه از حنجرِ آشفته تو کار کشید رفتی و کارِ عقیله سرِ بازار کشید رفتی و خون به دل دخترِ زهرا کردند گره روسری ِ دخترکان وا کردند دمِ دروازه عجب هلهله بر پا کردند محمل عمه سادات تماشا کردند نوه فاطمه دنبال جواب است عمو جای زینب وسط بزم شراب است عمو؟؟؟؟
ذات حق است فقط قدر و بهای حَسنین راه قربِ به خدا چیست؟ لقای حَسنین در حسینیه موحد شدنم کامل شد بنده ام، سجده کنم رو به خدای حسنین آبرودار شدن، ماحصل نوکری است هست، عزت همه اش تحت لوای حسنین فاطمه بی برو برگرد تلافی بکند هر کسی کارِ کمی کرد برای حسنین کیمیا می شود از خیرِ مجاور شدنش گردِ خاکی که نشیند به سرای حسنین اینکه در سلسله ی سینه زنان، سینه زدیم بوده تأثیر مناجات و دعای حسنین ذکر مادر پدرم نام حسین است و حسن جان مادر پدرم هم به فدای حسنین نذر کردم بروم ماه صفر، صحن نجف تا کنم طوف علی بهر رضای حسنین اربعین پای پیاده، حرم ثارالله کاش دستم برسد تذکره های حسنین دل من لک زده تا زائر شش گوشه شود دست خالی من و لطف و عطای حسنین بارها گفت نبی این دو پسر جان منند این همه ظلم نبوده است سزای حسنین هر دو آقای مرا تشنه به مقتل بردند کاش امسال بمیرم به عزای حسنین
. ۸۲۶ مادر رسیده ام ز سفر خسته و حزین یک لحظه خیزو حال پریشان من ببین مادر دلم ز غصه و غم بی شمار هست هرآنچه گویمت یکی از صد هزار هست بر من گمان نبود بیایم کنار تو باور نداشتم که ببینم مزار تو مادر خدا گواست که آمد چه بر سرم با دیده ی کبود ببین دیده ی ترم گیسو سپید آمده و قد خمیده ام شرمنده ام بدون حسینت رسیده ام گر یوسفت نیامده با من سوی وطن آورده ام برایت از او کهنه پیرهن مانده بخاطرم چه کشیدم در آن غروب یادم نمی رود که چه دیدم در آن غروب مادر به اشک دختر تو خنده کرده اند خیلی به یاس پرپر تو خنده کرده اند با کعب نیزه گشت سیه دوش کودکان از بهر گوشوار،پاره شده گوش کودکان یادم نمی رود که در آن اوج گیر و دار دور و بر گل تو بسی بود نیزه دار بس که رسیده بود بر او تیرها فرود جسمش به مثل خانه ی زنبور گشته بود سنگی رسید و بوسه ز روی گُلَش گرفت برسینه اش نشست عدو،کاکلش گرفت خنجر کشید بر گلویش تاکه آمدم ای کاش بوسه بر گلوی او نمی زدم مادر،سرش بریده نشد خاک برسرم چرخاند پیکر پسرت را برابرم مادر،گل توتشنه و با خنده چیده شد دیگر نگویمت که چسان سر بریده شد از آنهمه غمی که به قلب و دل من است رگهای نامرتب او قاتل من است دشمن رها نکرد پس از سر بریدنش یادم نمی رود که به هر سو کشیدنش در سینه ای که نیزه به سختی فرو شده باچکمه های شمر لعین روبرو شده تنها نه این که از لگد آئینه اش شکست از سم اسبها قفس سینه اش شکست در زیر اسب،نرم اگر پیکرش شده جایی برای خواب علی اصغرش شده ✍ بعد از .