eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
731 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دم غروبای مدینه کنج بقیع میره میشینه این که میگه لا تدعونی ام الادب ام البنینه توسلش بوده همیشه به مادر حسین و زینب میگه خودم با چهار تا بچه م فدا سر حسین و زینب تا میاد صداش یا حسین رو لباش همه گریه میکنن با صدای ناله هاش وای.           حسین بند دوم باز روی خاکا قد خمیده تصویر چند تا قبر کشیده ویلی علی شبلی می خونه این مادر چهار تا شهیده میفته رو پای رباب و غروب پیش سکینه میره به یاد مشک پاره پاره میخواد حلالیت بگیره میخوره زمین شده ام بی بنین میگه بچه مو زدن با عمود آهنین وای.          حسین هر جا که می‌ره پا می‌زاره ابر بهار میشه میشه می باره از صبح تا شب حرفش همینه مردم حسین مادر نداره شنیده سر ها رو بریدن شنیده معجرا رو بردن شنیده توی کوچه بازار چجوری دخترا رو بردن از کفن میگه واسه مرد و زن میگه از جای پاهای اسب روی یک بدن میگه وای.       حسین
تقدیم به مادر مولایم ابالفضل العباس علیه السلام ز ادب تاج افسری دارد به زنان حق سروری دارد پایه های ارادتش چون کوه مهر و ایمان حیدری دارد پسرانش ستاره و ماهند چه شکوه منوری دارد آفتاب از خجالتش ذره خصلت ذره پروری دارد در شب چادر مصلایش لحظه ی عرش گستری دارد در دل آسمان اهل البیت حس و حال کبوتری دارد می وزد عطر یاس از سخنش وجنات سخنوری دارد گر چه معصوم نیست ام بنین عصمت از نوع دیگری دارد سطر سطر فضیلتش روشن نور علی نور، دفتری دارد و سرآمد ترین فضیلت اوست بر ابالفضل مادری دارد مثل عباس جان فدای حسین پسران دلاوری دارد چشم هایش همیشه بارانی روضه اش سوز محشری دارد
. بانوی ایثار بانوی عشق و ادب اُمُّ الْبَنین روشنی ها را سبب اُمُّ الْبَنین روح سبز یاس های بیقرار مادر آلاله های داغدار این تویی نوشیده از آب بقا همسر والا مقام مرتضی عشق را کردی هماره زمزمه در کنار یاس های فاطمه بانوی حجب و حیا اُمُّ الْبَنین هم نشین مر تضی اُمُّ الْبَنین این تویی خورشید اما در حجاب روشنایی می دهی چون آفتاب این تویی لبریز از عطر عفاف چادرت را می کند غیرت طواف گل ولی دارای روح عفّتی زن ولی آئینه دار عصمتی ای که بودی هم کلام اوصیا ای مقامت همطراز اولیا ای فروزان تر ز خورشید سپهر مادری کردی تو زینب را به مهر گریه کردی بر عزیز فاطمه خویش را خواندی کنیز فاطمه لاله از باغ شهادت چیده ای داغ فرزندان خود را دیده ای دست تو یک باغ احساس آفرید عشق در بیت تو عبّاس آفرید چشمه ی آب بقا در بند توست ساقی لب تشنگان فرزند توست ای به عترت یار یا اُمُّ الْبَنین مادر ایثار یا اُمُّ الْبَنین «یاسر» ‌
بانوی نور بانوی عشق آفرین حضرت اُمُّ الْبَنین معنی نور و یقین حضرت اُمُّ الْبَنین هم نَفَس آسمان هم قدم عرشیان همسر حَبْلُ الْمَتین حضرت اُمُّ الْبَنین بانوی ایثار ها روح به گلزار ها بانوی ایمان و دین حضرت اُمُّ الْبَنین خانه ی دل را امید آینه ی رو سپید خاتم دل را نگین حضرت اُمُّ الْبَنین مادر عشق و ادب خون جگرِ تشنه لب با غم و محنت قرین حضرت اُمُّ الْبَنین بانوی اشکِ مدام ، بانوی عزّت مرام بانوی گلگون جبین حضرت اُمُّ الْبَنین مادر چار اختر و ، مادر ماه منیر مادر نور مُبین حضرت اُمُّ الْبَنین باغ گل یاس را حضرت عبّاس را کرده فدا بهر دین حضرت اُمُّ الْبَنین «یاسر» ازین رهگذر آمده با چشم تر گشته تو را در طنین حضرت اُمُّ الْبَنین محمود تاری «یاسر»
. باغبان و گل گرید دو چشم باغبان وقتی که گل پرپر شود آتش فتد او را بجان وقتی که گل پرپر شود هر دیده گردد لاله گون دل می شود لبریز خون جان می شود آتش فشان وقتی که گل پرپر شود عالَم شود در غم رها دنیا شود ظلمت سرا هستی شود عین خزان وقتی که گل پرپر شود جاری شود از دیده آب آید به سینه رنج و تاب خون می شود از دل روان وقتی که گل پرپر شود با رفتنِ گل از نظر گلشن شود دلگیرتر جان گیرد از ماتم نشان وقتی که گل پرپر شود دل بشکند از داغ ها دلگیر گردد باغ ها از غم شود قامت کمان وقتی که گل پرپر شود نیرو رود از پیکرش هر کس که گل رفت از برش آری شود تن ناتوان وقتی که گل پرپر شود «یاسر» اگر آید غمی جان را بسوزد ماتمی دل می رود دامن کشان وقتی که گل پرپر شود حاج محمود تاری «یاسر»
. ای به حرم، هدیۀ پروردگار بحرِ کرم، واسطۀ کردگار ای دلت از غیرِ تولا جدا صاحبِ اِجلال، کنیز خدا ای ز ازل منتصبِ مصطفی تا به ابد منتخبِ مرتضی یارِ علی بوده ای از دیرباز ساخته ای فاطمه را سرفراز مَرتبَتت، مادریِ ماهتاب مَنزلَتت، همسریِ آفتاب کیست شود فاطمه را جانشین همچو تو ای حضرت ام البنين بال و پرِ معنویِ بیت وحی فاطمۀ ثانویِ بیت وحی چار گل فاطمه را مادری مادرِ پُر مهرِ چهار اختری مادر چار عاشقِ سر باخته دل به قضا، جان به قدر باخته - - - - - - - - - - مادر دلدار، سلامٌ علیک اُمِ علمدار، سلامٌ علیک بسکه دلت بوی گلِ یاس داد خالقِ گُلها به تو عباس داد هست گر عباسِ تو ذُخرُالحسین از تو ذخیره ست، بر آن نورِ عین مهدِ دلیران، سرِ دامان توست روحِ شجاعت، ز شبستان توست ای بفدای گُلِ بستانِ تو روشنیِ شمعِ شبستانِ تو ماهِ حرم، روی ابالفضل بود تکیه به بازوی ابالفضل بود بود در آن قلقلۀ دشمنان هیبتِ سقای حرم پاسبان هیچ تو دانی که امیدت چه شد؟ قامتِ عباسِ رشیدت چه شد؟ چون برهِ فاطمه بی‌تاب شد رفت که آب آورد و آب شد آه ز یادآوریِ نخل‌ها دشمن و پنهانگری نخل‌ها من چه بگویم، ز رشیدی غریب در وسطِ حیله و مکر و فریب دستِ علمدار کمین خورد، وای ساقیِ دلدار زمین خورد، وای با همه بی دستی و بی یاوری باز رجز خواند سوی لشکری تا که به یاریِ حسینت شتافت تیغ، سرِ ماهِ منیرت شکافت تیر به چشمانِ قمر تا نشست پشت و پناهِ حرم از پا نشست گفت: اَخا اَدرک اَخا یاحسین دیدنِ عباس بیا یاحسین ساقی اَت از شوقِ لقا مست شد در طلبِ وصلِ تو، بی دست شد نامِ تو دارم به لبم زمزمه آمده بالینِ سرم فاطمه
جز با زلالِ نورِ الهـی نسب نداشت … ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت دردی به غیرِ غربتِ شاهِ عرب نداشت هرگز کسی شبیه به این زن ، ادب نداشت آماده کرده بود سپر های خویش را تعلیم داده بود پسر های خویش را تا پاسـدار خیمه ی آل عـبا شوند … با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند هم داستان ماه ترین ماه ها شوند مردان پاکـباخته ی کربلا شوند ام البنین که چار یل بی قرینه داشت تنها مدال عشق علی را به سینه داشت بانوی خانه ای است که هم ایلیایی اند هم پای تا به سر همگی مصطفی ایند اهل مدینه اند ولی کـربلایی اند از نسل کوثرند سراپا خدایی اند عمری است دل به ساحتِ خورشید داده است سرمایه اش محبتِ این خانواده است تا روز حشر مکتب او مکتب علیست لب وا نکرد و دید که جان بر لب علیست او آشنای تاب و تبِ هر شب علیست با افتخار ، خادمه ی زینب علیست بر سفره ای که داشت فقط آب و نان جو لبریز بود از مـیِ اِیّـاکَ نـَعْبُدو … سر مست بود از خمِ اِیّاکَ نَسْتَعین بی شک رسیده بود به سرمنزلِ یقین ام البنین چه کرد زمانی که شاه دین یعنی عزیزِ فاطمه افتاد بر زمین … با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت آغاز روضه بود نظر کردنش به آب شرمنده بود مثل ابالفضل از رباب مثل رباب ماند پس از آن در آفتاب ای کاش رفته بود علی اصغرش به خواب هرچند مثل حضرت زینب صبور شد آنقدر گریه کرد از این غم که کور شد الحق که جایگاهِ علی را شناخته در کوره ی محبتِ مولا گداخته هرگز به زرق و برقِ جهان دل نباخته با نانِ خشک و خالی این خانه ساخته ما تشنه ایم تشنه ی لحنِ حماسی اش صد مرحبا به این همه زهرا شناسی اش از راه دور ، محو تماشای کربلا است دلواپسِ عمیق ترین جای کربلا است آموزگارِ حضرت سقای کربلا است او مادرِ شهید ترین های کربلا است این زن که خاک را به نظر کیمیا کند آیا شود که روزیِ ما کربلا کند
یا ام البنین(س) به نام آب مطهّر شدم، خدا را شکر به بوی عشق معطّر شدم، خدا را شکر سِمت گرفتم و مادر شدم، خدا را شکر کنیز خانه ی حیدر شدم، خدا را شکر بنای خلقت من خدمتم در این خانه اســت دلیل عصمت من خدمتم در این خانه است به باغ عاطفه ها یاسمن من آوردم پسر برای شَه مؤتمن من آوردم غلام، بهر حسین و حسن من آوردم برای غیرت و مردی، ثمن من آوردم خوشا به حال دلم حاصلم ابالفضل است خوشا به حالم ابوفاضلم ابالفضل است شَرَر نخورده پرم، مثل سرورم زهرا نخورده ضربه سرم مثل سرورم زهرا نگشته خم کمرم مثل سرورم زهرا شنیده ام پسرم مثل سرورم زهرا به روی بازوی خود جای ضربه ها دارد پس استخوان شکسته سر و صدا دارد شنیدم از تن عباس من سوا شد دست عمود روی سرش خورد، تا جدا شد دست همین که آخر کارش از او فدا شد دست به روی دخترکان بی هوا رها شد دست شنیده ام به دو چشم پر اشک خندیدند به اشک چشم حسین و به مـشک خندیدند نبودم و سر عباس را به نِی کردند عذاب دائم خود را عوض به رِی کردند سر مطهّر شاهی به تشت مِی کردند زدند بر اُسرا سنگ و راه طی کردند و من شنیدم و نالیدم و نهادم سوخت که کاش فاطمه، جوشن برایشان میدوخت عزیز، زینبم، آخر سرت به یغما رفت؟ شنیده ام که زِر و زیورت به یغما رفت میان معرکه ها، معجرت به یغما رفت لباس بافته ی مادرت به یغما رفت به دشت ماریه، ای کاش جایتان بودم بگو که مادر خوبی برایتان بودم؟
4_5789513132145641589.mp3
4.41M
‍ هدیه به حضرت عباس صلوات واحد یا زمزمه وشورحضرت عباس شعرو سبک رضا نصابی به نفس حاج مهدی یعقوبی دلم خوشه که هستی پیشم دلم خوشه که تورو دارم یک تنه ای سپاهم عباس هستی همه دارو ندارم فدا سرت که مشکمون اب نداره فقط بمون فدا سرت که دخترم بی قراره فقط بمون پاشو ابالفضل پاشو ابالفضل هر طرفی رو می بینم من از تن تو نشونی پیداس پر شد ه خاک گرم این دشت از تن غرق خونت عباس پاشو بازم قدم بزن علمدارم جلو چشام پاشو نزار بخندن این سپاه پست به گریه هام پاشو ابالفضل پاشو ابالفضل اینجا پر از نگاه هیزه اینجا پر از حرامی هست و صحبت بازارو و غارت حرف بی احترامی هست و پاشو نزار رقیه دخترم بشه که اواره به دخترش قول داده حرمله بیاره گوشواره پاشو ابالفضل رضا نصابی
4_6032954356679050515.mp3
7.2M
‍ Reza Nesabi: ☑️بنداول بلند شو عباس ای امیر لشگرم بلند شو عباس ای پناهه خواهرم بلند شو عباس دلخوشیه دخترم بلند شو عباس«ع» زمین‌ میریزه همه ی بال و پرت زمین‌ میریزه بازوی اب اورت زمین میریزه خونه چشمای ترت زمین‌ میریزه خجل شداز تشنگی یات فرات که نرسوندی آبی به لبات همه دیدن که کمر حسین شکست برادر من از عزات ساقی العطشان یا ابوفاضل«ع» •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• ☑️بنددوم بمیرم عباس ای یله ام بنین بمیرم عباس خوردی گرز اهنین بمیرم عباس که شدی نقش زمین بمیرم عباس بمیرم عباس توی اون شیون و شین بمیرم عباس ای علمدار حسین بمیرم عباس شدی مقطوع الیدین بمیرم عباس وقتی تو ازدحام وهمهمه افتادی روی خاک علقمه میگفتی که شنیدی که میاد صدای مادر ما فاطمه«س» ساقی العطشان یا ابوفاضل«ع» •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• ☑️بندسوم تو رفتی و رفت همه ی لشگرمن تو رفتی و رفت توون از پیکر من تو رفتی و رفت معجر دختر من تورفتی و رفت تو رفتی و رفت دلخوشی ازاین حرم‌ تورفتی و رفت روی نیزه ها سرم تو رفتی و رفت توو بازارا خواهرم تورفتی و رفت بعد تومن چی کار کنم بگو می شه با زینب خولی روبرو بعد تو سیلی میخوره می گه رقیه با گریه عمو عمو ساقی العطشان یا ابوفاضل«ع» 💠💠💠9⃣0⃣9⃣💠💠💠 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• نفس استاد کربلایی نریمان پناهی