#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
ای نامه سربه مهر مکتوم
ای مادر صبر، ام کلثوم!
ای میوه بوستان احمد
ای حاصل وصلت دو معصوم
مجهول جهانیان، چو زهرا
چون زهره، ولی به عرش،معلوم
هرچند که غافل از تو تاریخ
ما گرچه به غفلت ازتو محکوم
مانند حسین، گشته جاری
عطر تنت از حجاز تا روم
در صبر و وقار، همچو زینب
پرونده ظلم کرده مختوم
خدمت شده افتخار جبریل
وقتی تو و زینبید، مخدوم
شرمنده خطبه بلیغت
منظومه هر کلام منظوم
"" نان و نمک تو خورده مولا
درآن شب واپسین محتوم""
دیدی تو اگر چه داغ زهرا
هم غربت دفن، در شبی شوم
هم داغ برادری که بی سر
هم داغ برادری که مسموم
هم داغ برادری که بی دست
افتاده به خاک از آب، محروم
هم اکبر خود که گشته پرپر
هم قاسم خود که گشته مقسوم
اما زتو صبر گشته عاجز
زیرا تو فراتری ز مفهوم
هم ظلمت کوفه از تو نابود
هم شام سیاه، ازتو معدوم
جانم به فدای خاک پایت
ای سرو خمیده، ام کلثوم!...
#افشین_علا
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی
تمام عمر زیر سایه ی تاج سرت باشی
صدف باشی و بی اندازه فکر گوهرت باشی
خودت میخواستی تحت الشعاع خواهرت باشی
نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب
قدم برداشتی گفتی فقط زینب فقط زینب
مدینه ازحسن هم یک نفر مظلوم تر دارد
همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد
فدای ام کلثومی که فرمان از پدر دارد
که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد
برای یاری زهرا، دو دم را مرتضی آورد
علی میخواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد
قسم بر غربت تاریخ ؛ این ترفند ممکن نیست
دروغ محضشان کافیست ؛ این پیوند ممکن نیست
علی باشد به این وصلت رضایتمند؟ ممکن نیست
به تیغ خشمگین مرتضی سوگند ؛ ممکن نیست
فلانی را بگو شهر نبی دروازه ای دارد
نمیداند مگر که هرکسی اندازه ای دارد
دراین مکتب که حفظ شان کعبه می شود لازم
تویی کعبه ، که گرد تو جوانان بنی هاشم
برادرزاده هایت از ادب پیش تو چون خادم
حجابت قامت اکبر ، رکابت زانوی قاسم
چنان عباس ، جانت از وفاداری لبالب بود
که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود
شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سر ها
سوار ناقه خواهرها ، سوار نی برادر ها
چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادر ها
چهل منزل کشیدی خار از پای کبوتر ها
گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را
که بستی باسکینه زخم پیشانی زینب را
بمیرم ، در شلوغی های شام آنچه نباید ، شد
خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد
همینجا بود که حال عروس مادرت بد شد
نه....از دروازه ی ساعات باید زودتر رد شد
رباب آنجا که دایم آه حسرت می کشد اینجاست
و جایی که ابوفاضل خجالت می کشد اینجاست
#مجید_تال
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
به جای آن که بگوییم شعر کرب و بلاست
و سوز آه نفسگیر او در آن صحراست
به جای آن که بگوییم آن چه او دیده
همان غمی است که در چشم خواهرش زیباست
به جای آن که بگوییم او از این منظر
که أخت أم مصائب شده است بی همتاست
به جای آن که بگوییم پاسخ دشمن
به خطبه های به منطق نشسته ، سربالاست
و یا اگر که زمین را ندا دهد که بگیر
به شام دشمن دین را ، چه جای چون و چراست
هزار سال قلم ها نوشت بر کاغذ
که همسرش نشد آن کس که دشمن مولاست
چه غم اگر که عَلَم روی دوش زینب بود
که از چهار پسر هم یکی فقط سقاست
همه فضائل او جای خود ولی کافی است
فقط همین که بفهمیم دختر زهراست
#سید_علی_احمدی
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
كيست او؟ خواهرِ امام حسين
زينــبِ ديگرِ امام حسين
امّ كلثوم ، دخترِ حيدر
نائبِ مادرِ امام حسين
مثل زينب ز هر نظر باشد
بهترين مَظهرِ امام حسين
بعد زينب مليكه ي عشّاق
اوست در كشورِ امام حسين
بعد زينب ركاب حضرت اوست
پاي آب آورِ امام حسين
تكيه گاه رشيد او هم هست
شانه ي اكبرِ امام حسين
بغلش بوده تا سحر اصغر
در شب آخرِ امام حسين
آخر كار كرده دقْ مرگش
روضه هاي سرِ امام حسين
ديدن نيزه زار گودال و
خنجر و حنجرِ امام حسين
ديدن ساعتي كه از سُم اسب
خُرد شد پيكرِ امام حسين
چه وفاتي ؟ كه اين همه داغ است
قاتل خواهرِ امام حسين
رفت وقتي كه معجرش ، ديدند
رفت انگشترِ امام حسين
ناقه ي بي جهاز، منبر او
نيزه شد منبرِ امام حسين
پير شد در خرابه يك شبه از
---رفتن دخترِ امام حسين
غربتش جنس غربت زهراست
أُمّ كلثوم ، آه ، أُمّ بُكاست
#محمد_قاسمي
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
نام تو در دلم جلا دارد
حب تو بین سینه جا دارد
الگوی صبر و مظهر ادبی
مثل بانوی ما کجا دارد
سید الاوصیاست بابایت
مادرت فخر بر نسا دارد
نه عجب اینکه حضرت مریم
سوی تو دست التجا دارد
زنده کردی تو یاد حیدر را
خطبه های تو مرحبا دارد
تو و زینب قیام ها کردید
گرچه یک دست هم صدا دارد
همسر توست زاده ی جعفر
که به تو تا ابد وفا دارد
شده مصداق خیر خلق الله
آنکه در روضه ات بکا دارد
هر کسی نوکرت شده بی بی
عاقبت رزق کربلا دارد...
مثل زهرا چقدر مظلومی
خواهر زینب ام کلثومی
نامتان، بَه ،چه لذتی دارد
بر لبانم حلاوتی دارد
نوکرت سرور است در واقع
چه مقام و شرافتی دارد
کِی بیایم برای عرض ادب؟
هرکس اینجاست نوبتی دارد..
باز ، بانو! مرا دعایم کن
تو دعایت اجابتی دارد-
-که رقیه به عمه میگوید
هر زمانی که حاجتی دارد
کاسه ام خالی است گرچه ولی
به تو قلبم ارادتی دارد
روز محشر گرفته برگ نجات
هر کسی با تو نسبتی دارد
ای تو مستجمع صفات علی
دومین زینب از بنات علی
بانوی بی شکیب عاشورا
روضه خوان غریب عاشورا
صبر تو بوده است بانو از
معجزات عجیب عاشورا
شام را کرده است کرببلا
نطق تو ای خطیب عاشورا
آخر شعر بر مشامم خورد
کمی از بوی سیب عاشورا
راست است اینکه پیش چشمانت
کشته شد عندلیب عاشورا؟!
پیش چشمان تو به نیزه شده
رأس شیب الخضیب عاشورا
گوشوار تو مانده در دست
دشمن نانجیب عاشورا
از غمت گشته ایم خانه خراب
أدرکیــنی شـریـکة الاربــاب
#عبدالزهرا_هاشمیان
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
خروش گریه ی او شهر را تکان می داد
و پای روضه ی او هر که بود جان می داد
میان قوم عرب یک نسب شناس کجاست
که لحن خطبه علی را فقط نشان می داد
نگاه کرد به تسبیح خواهرش زینب
که این حماسه به او قدرت بیان می داد
کلام دختر نهج البلاغه نافذ بود
و درس غیرت و مردی به کوفیان می داد
خطاب کرد: «شما تا ابد دو رو بودید
اگر خدا به شما عمر جاودان می داد
به پاس این همه مدت که دم تکان دادید
خلیفه کاش همان قدر استخوان می داد
در این معامله کوفی سفیه بود سفیه
که دین خویش نفهمیده رایگان می داد
نشسته اید سر سفره ی حرام آن قدر
که نامه های شما نیز بوی نان می داد
و رود های روان را بر آن کسی بستید
که اذن ریزش باران به آسمان می داد
به بی پناهی اهل خیام در صحرا
فقط حرارت خورشید سایبان می داد
شما به نام محمد چقدر می کشتید
خدا اگر به علی همچنان جوان می داد»
و کاش خطبه او تا همیشه جاری بود
و کاش گریه کمی بیشتر امان می داد
نوشته اند که شورش به راه می افتاد
اگر زمانه کمی بیشتر زمان می داد
#محمدمهدی_خانمحمدی
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
منم که شعله کشد هرم آفتاب از من
گلم، که مانده پس از کربلا گلاب از من
غریب صفحه ی تاریخ ام کلثومم
که قول صبر گرفته ابو تراب از من
منم همان که نگاهم به علقمه افتاد
گرفت تا که رقیه سراغ آب از من
خدا نخواست که رفع عطش شود گرچه
همیشه بوده دعاهای مستجاب از من
سپرده بود به من طفل تشنه ی خود را
نخواست گرچه علی را دگر رباب از من
بساط شعله ی اتش به خیمه ها افتاد
چنانکه سوخت در اتش دل کباب از من
نرفت چادرم از سر اگر که سر میرفت
فلک به یاد ندارد رود حجاب از من
برای اینکه ببندد دخیل بر دستم
هزار مرتبه منت کشد طناب از من
شبیه فاطمه ام ، مثل حیدرم ، شیرم
یزید کافر اگر میبرد حساب از من
خرابه شد ز من اباد ، کاخ کفر اما_
به خطبه های علی وار شد خراب از من
#سید_حجت_بحرالعلومی
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
ای زینب دوم محمّد
زهرای دگر به بیت احمد
چون خواهر خویش،هست زهرا
قرآن علی به دست زهرا
مظلومه و دختر دو مظلوم
مشهور به نام امِّ کُلثوم
ریحانهء مادر ولایت
هم سنگر خواهر ولایت
توحید زمنطق تو،پیروز
هفتادو دو داغ دیده،یک روز
عصمت زتو اعتبار دارد
زینب به تو افتخار دارد
در دُرج حیا،دُرِّ حسینی
حقّا که تفاخُر حسینی
توحید به چون تو،عشق ورزید
دشمن زِخِطابهء تو لرزید
یک آیه ز آیه های کوثر
در حنجره ات صدای کوثر
خون از سِتَم زمانه خورده
چون فاطمه تازیانه خورده
از کعب نی ات به تن نشانی
می بود مدال قهرمانی
آتش به دل عدو فِشاندی
در کوفه و شام،خطبه خواندی
ای پارهء آیه های تطهیر
ای در نَفَست،صدای تکبیر
سر تا قدمت،همه فروغ است
حوریّه و دیو؟!این دروغ است
تو دخترِ دخترِ رسولی
سر تا به قدم،همه بتولی
حیدر که بُوَد ولیّ ذوالمَن
هرگز ندهد تو را به دشمن
ای اختر آسمان عصمت
ای بانوی قهرمان عصمت
از تربیت علی است،معلوم
قدر و شرف تو،ام کلثوم
من (میثم)میثمِ شمایم
فریاد محرّم شمایم
اوصاف شماست،هست و بودم
پیوسته به جانتان،دُرودم
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
ای پشت و پناه قافله چون زینب
همراز نماز نافله، چون زینب
در شام نیفتادهاي از پا، بانو!
یک لحظه در این مقابله چون زینب
#یوسف_رحیمی
یا ام کلثوم
آه زینب باز هم باید عزاداری کند
ام کلثومم که بعد از تو مرا یاری کند؟
آه ای آیینه ی زینب در عالم الوداع
مونسم ، دلگرمی ِ پنجاه سالم الوداع
رفتی و من همچنان با کوه غم ها مانده ام
ای عصای دست زینب ، دست تنها مانده ام
محرم اسرار من ، دار و ندارم ، خواهرم
با که بعد از تو کنم گریه برای مادرم ؟
شاهد خون گریه ی مسمار آن در الوداع
میزبان آخرین افطار حیدر الوداع
ای دل ِ از دست این دنیا پریشان الوداع
شاهد پیری ِ آنی ِ حسن جان الوداع
آه پاره معجر شام غریبان الوداع
بی برادر مانده در بر و بیابان الوداع
من خبر دارم چه آمد بی حسینم بر سرت
من خبر دارم چه کرده کعب نی با پیکرت
آه خواهر حرمت ما بی برادر ها شکست
پیش سرهایی که شد نیزه نشین، سرها شکست
در بنی هاشم کسی جز ما اسارت دیده بود ؟
در بنی هاشم کسی چون ما جسارت دیده بود ؟
خواهرم ما دو علی را دست بسته دیده ایم
هیجده دسته گل ِ در خون نشسته دیده ایم
ما دو تا را که ندیده بود حتی آفتاب
همسفر با حرمله کردند آن هم بی نقاب
ای بمیرد حرمله از عمر سیرت کرده است
دوری شش ماهه ، این شش ماهه پیرت کرده است
شیر دخت ِ شیر یزدان شد غرورت پایمال
ای زبان آن اراذل های شام و کوفه لال !
مُردم و زنده شدم آن لحظه که شمر لعین
زد سر دروازه ی ساعات رویت را زمین
ای بهاری که شدی رنگ زمستان الوداع
ای شنیده طعنه ها در بزم مستان الوداع
پا به پای من کشیدی ، درد پشت درد آه
نان خیراتی غرورت را به جوش آورد آه
#محمد_حسین_رحیمیان
جبل الصبر
دختر شاه لوکشف خانوم
آفتاب شب نجف خانوم
المثنای فاطمه، بانو
سبب خلقت همه، بانو
کوه توحید، عصمت مطلق
آیه ی سجده دار مصحف حق
جبل الصبر بعد خواهر خود
لیلة القدر بعد مادر خود
فاطمی زاده ی علی طینت
علوی زاد و فاطمی صولت
مایه ی اعتبار هفت فلک
نقش سجاده های حور و ملک
شرط اصلی استجابت ها
آبرو داده ی نجابت ها
امتداد امام عاشورا
گریه ی مستدام عاشورا
یادگار غروب روز دهم
غصه دار غروب روز دهم
سر پناه مخدرات حرم
منشاء بخشش و عطا و کرم
دخت مظلومه ی امیر عرب
ام کلثومه ی امیر عرب
چه کسی بر سر تو سنگ زده
گوشه ی چادر تو چنگ زده
به غرورت لگد چگونه نشست
دل آیینه تو را که شکست
آینه دار سید الشهدا
همه جا یار سید الشهدا
با چه رویی به روت خندیدند
جلوی خواهر تو رقصیدند
#ابراهیم_لآلی
خواهر آقای کربلا
بیگانه نیستم ، ولی بی لیاقتم
در نوکری به محضرتان کم سعادتم
کم گفته ام ز غربت و تنهایی شما
من را ببخش خواهر آقای کربلا
تو بی کران ترین نفسِ خواهرت شدی
در شام و کوفه یار و کَسِ خواهرت شدی
تو پا به پای زینب و یک کاروانِ عشق
غربت کشیده ای دَمِ دروازه ی دمشق
در کربلا مقابلِ چشمانِ مضطرت
پاشیده شد ز هم ، تَنِ پاکِ برادرت
رأسِ بریده دیده ای و نیزه دیده ای
کِی از حسینِ بی کفنت دل بریده ای؟!
هم کَعبِ نیزه خورده ای از نانجیب ها
هم دیده ای حکایتِ شَیبُ الخَضیب ها
گودال رفته ای و غمش را چشیده ای
تو کمتر از مصیبتِ زینب ندیده ای
همراهِ فاطمه به سر و سینه میزدی
حرفی ز بی کسیِ خود اما نمیزدی
بانوی کربلا ، سر و جانم فدایتان
من را ببخش ، کم نوشتم برایتان
اصلا خودِ تو خواسته ای اینچنین شود
تا زینبت یگانه صبورای دین شود
مانندِ مجتبی که خودش را غریب کرد
ذکرِ حسین را به دو عالم مُجیب کرد
مانند او که خواست حسینی شود جهان
میخواست کربلا بشود قبله ی زمان
بانو تو هم فداییِ ایمانِ زینبی
محوِ صدای گرمِ حسین جانِ زینبی
ای کوثرِ علی ، تو خودت جانِ عفتی
هم کُفْوِ زینبی و تو هم کوهِ عصمتی
لطفت همیشه شاملِ احوالِ نوکرت
جایم بده به زیرِ پَرَت ، جانِ مادرت
#پوریا_باقری