#حضرت_ام_کلثوم
در علم و فضيلت و ادب دريايي
در عصمت و صبر و علم بي همتايي
سجادهی تو شميم کوثر دارد
تو آينهی حقيقي زهرايي
اي روح زلال! نور کوثر داري
تو عطر گل ياس پيمبر داري
در حجب و حيا آينهی فاطمه اي
در وقت خطابه شور حيدر داري
اي پشت و پناه قافله، چون زينب
همراز نماز نافله، چون زينب
در شام نيفتاده اي از پا، بانو
يک لحظه در اين مقابله چون زينب
هر چند که بي صبر و قراري بانو
هر چند غريب و داغداري بانو
در کوفهی بي کسي و شام غربت
چون کوه وقار استواري بانو
در روز دهم چو شمع افروخته اي
در آتش بي کسي و غم سوخته اي
تا سرحد جان حمايت از مولا را
از مادر خود فاطمه آموخته اي
از ديده اگرچه خون دل افشاندي
آن روز تمام کوفه را لرزاندي
اي دخت علي، هيمنهی کوفي ها
مي ريخت به هر خطابه که مي خواندي
آن روز رسيده بود جانت بر لب
مي سوخت تمام پيکر تو در تب
پروانه صفت گرم طواف عشقي
ذکر لب خستهی تو: زينب زينب
آن ماتم بي کرانه را معنا کن
آن غربت جاودانه را معنا کن
يک بار براي زائرانت بانو
تو ضربهی تازيانه را معنا کن
شش ماه شبيه روضه خوان مي خواندي
از غربت و داغ بي کران مي خواندي
از نيزه و قتلگاه و خون مي گفتي
از طشت طلا و خيزران مي گفتي
یوسف رحیمی
#حضرت_ام_کلثوم
عاشقان را غمِ سر نیست که سر ناچیزست
داغ این رنگ به سیمای جگر ناچیزست
تیر این راه بر آیینه نشستن دارد
سینه تا هست و دلی هست سپر ناچیزست
ذرّه را جذبهی خورشید قمر خواهد کرد
در بقا، نیستی ذره مگر ناچیزست؟
سر خورشید به نیزهست بزرگ است خبر
راه بستند ولی پیش خبر ناچیزست
بادیه بادیه آواره شدن چیزی نیست
تا برادر همه جا هست، سفر ناچیزست
راوی قصّهی دردست سخن کوتاه است
بار این داغ گران، کفّه اگر ناچیزست
او چه کردهست که از سنگ عرق میریزد
پیش اکسیر دمش قیمت زر ناچیزست
رد شدن از دل این شام بسی طولانیست
گرچه با بودن خورشید و قمر ناچیزست
مجید لشکری
#حضرت_ام_کلثوم
کمتر کسی است در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
«دلهاي جمع را کند آشفته یاد من
راضی نمیشوم که کسی یاد من کند»
یاد آورم ز قاسم و عباس و اکبرم
چشمم نظر چو بر گل و سرو و سمن کند
غوغاي کربلا، غم کوفه، حدیث شام
جان بر لبم رسانَد و خون، قلب من کند
ما را خرابه جاي شد و هیچکس نگفت
باید که لاله جاي به صحن چمن کند
از بازگشتمان به مدینه، کنایتیست
هر کاروان خسته که رو در وطن کند
بار مرا اگر چه اجل بسته است و باز
خوش روبهرو مرا به حسین و حسن کند،
شرمندهي محبت زینب شوم که آه!
باید دوباره جامهي ماتم به تن کند
وقتی کفن براي من آماده میشود
او باز گریه بر بدن بیکفن کند
جواد هاشمی
#حضرت_ام_کلثوم
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست
پیشگاه کرمت عرصه ی جولان ها نیست
از کرامات فراوان تو خوبان ماتند
اینهمه حسن در اندیشه ی انسان ها نیست
باید ادیان پی اوصاف تو تحقیق کنند
گفتن از شخصیتت وسع مسلمان ها نیست
عصمت از فاطمه داری که مطهر شده ای
احتیاجی پی این امر به برهان ها نیست
شعر اگر بهر تو کم گفته شده خرده مگیر
سیر اوصاف تو در قدرت عمان ها نیست
نقش تو نیست کم از زینب کبری بانو
گرچه حک نام تو در صفحه ی اذهان ها نیست
شام زیر لگد خطبه ی تو جان میداد
مثل تو هیچکسی فاتح میدان ها نیست
رمز عرفان اثر سجده ی پیشانی توست
احتیاجی سر این سفره به عرفان ها نیست
خواستی تا همه جا صحبت زینب باشد
مدح و مرثیه اگر از تو به دیوان ها نیست
ام کلثوم شدن زینب و زهرا شدن است
حرف عشق است در آن صحبت عنوان ها نیست
ازدواج تو و نمرود مدینه؟ هیهات
نخی از چادر تو قسمت شیطان ها نیست
نمک سفره ی افطار پدر هستی تو
لذتی بی تو در این شیر و در این نان ها نیست
میشود گفت ز تو از غم و درد تو نگفت؟
مدح خوب است ولی مکفی گریان ها نیست
یوسفت در عوض چاه به گودال افتاد
چون تو دلسوخته در یثرب و کنعان ها نیست
سر و سامان تو را نیزه ای از پا انداخت
خیمه ی سوخته جای سر و سامان ها نیست
نازپرورده ی دستان پر از مهر علی
شأن تو ناقه ی عریان و بیابان ها نیست
دورتادور تو با هلهله جمعیت بود
بزم می، طشت طلا، جای پریشان ها نیست
هرچه گفتم کمی از قدر و مقام تو نشد
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست
سيدپوريا هاشمى
#حضرت_ام_کلثوم
زینب صُغراست او؟ یا مادر کلثوم بوده
یا خطوط درهم تاریخ نامفهوم بوده؟
کی به دنیا آمده؟ کی رفته؟ کی همسر گزیده؟
در کدامین خاک مدفون است؟ نامعلوم بوده
"مجلسی" فرموده: در بازار کوفه خطبه خوانده
"شیخ طوسی" گفته: پیش از کربلا مرحوم بوده
"مامَقانی" چیزهایی گفته، "شهرآشوب" چیزی
در کتاب "طبرِسی" چیزی دگر مرقوم بوده
از چه دورانی سخن می گویی ای تاریخ، وقتی
جعل و تحریف و سند سوزی در آن مرسوم بوده
از چه دورانی سخن می گویی ای تاریخ، وقتی
کاسۀ آبش به دست همسران مسموم بوده
از چه دورانی سخن می گویی ای تاریخ، وقتی
تالی قرآن او شمشیر بر حلقوم بوده
از چه دورانی سخن می گویی ای تاریخ، وقتی
هر کجایش را که می بینی علی مظلوم بوده
شیون هیهات منّا الذلّه می آید به گوشم
سرنوشت سرخ عاشوراییان محتوم بوده
خواهر خون خدا هرجا که باشد کربلایی است
دختر خیر النسا هرکس که شد معصوم بوده
پس ملالی نیست هرکس هرچه می خواهد بگوید
ما رأیت الا جمیلا قصه ای منظوم بوده
پس ملالی نیست زیرا آنکه می داند، می آید
آنکه سرّ خاندانش سال ها مکتوم بوده
پس ملالی نیست؛ برمی خیزد از جا قائم ما
آنکه تیغش مظهر یا حیُّ یا قیّوم بوده
امّ کلثوم تو کلثومی نزاییده است زهرا!
هر زن دلخسته نامش مادر کلثوم بوده
مهدی جهاندار
#حضرت_ام_کلثوم
هرچند از خورشیدها کم مینویسیم
حالا ولی با اشک نم نم مینویسیم
با اسم بی بی اسم اعظم مینویسیم
آری ز بانوی محرم مینویسیم
در دادگاه عشق محکومیم صدشکر
از نوکران ام کلثومیم صدشکر
زهرا و احمد بود علی مرتضی بود
ام المصائب بود و هم ام البکا بود
سرتا به پا مستغرق ذات خدا بود
پشت ولی الله وقت فتنه ها بود
چادر زجنس غیرت زهرا به سر کرد
با خطبه هایش شام را زیر و زبر کرد
آیات قران است سرتاسر کلامش
جبریل سرخم میکند از احترامش
عقل ضعیف ما کجا درک مقامش
دارد تفاوت با همه نوع قیامش
گمنام شد اما کرامت تام دارد
تا به ابد حق گردن اسلام دارد
به مردی این زن زمانه زن ندیده
اوج جلالش را زمین قطعا ندیده
مثلش کسی در مرثیه خواندن ندیده
یکروز خوش در زندگی اصلا ندیده
یادش نرفته روضه ی بیت الولا را
میخ و زمین افتادن خیرالنسا را
هم کربلا رفته ست هم گودال رفته
هم به کنار پیکری پامال رفته
هم مثل زینب سوخته از حال رفته
هم ذوالجناح آمد، به استقبال رفته
شلاق درهم کرد حال پیکرش را
بردند دزدان وقت غارت معجرش را
بسته به هم بودند زنها بین کوفه
خیلی کتک خوردند اما بین کوفه
دائم به راه افتاد دعوا بین کوفه
هی پخش میکردند خرما بین کوفه
همراه زینب کوچه هارا فتح میکرد
برداشت پرده از رخ کوفی نامرد
در شام اصلا قامتش مثل کمان بود
آنقدر لاغر بود دیگر ناتوان بود
آواره ی هرکوچه و بی آشیان بود
راهی بسوی مجلس نامحرمان بود
چه روضه هایی قسمت بانوی دین شد
بالانشین آسمان ویران نشین شد
سیدپوریا هاشمی
#حضرت_ام_کلثوم
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم
ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم
ای دومین زینب، سراپا زینت اب
ای زینت نام پدر یا ام کلثوم
ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر
بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم
ای کوکب افلاک، ای نور مجسم
ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم
زینب که سر تا پا علی بود و علی بود
رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم
حتما تو هم مانند زینب دیده بودی
که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم
حتما تو هم از داغ کوچه داغداری
از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم
از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی
رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم
با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد
جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم
ای وای از ساعات قتل صبر ای وای
ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم
هر کس می آمد جای زخم قبل می زد
با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم
سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد
وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم
هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت
انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم
وحید محمدی
#حضرت_ام_کلثوم
ام کلثوم تاج ایمان بود
دائما غرق ختم قرآن بود
فاتح قله های عرفان بود
ذکر تسبیح های باران بود
دختر شیرِشاه مردان بود
مصطفی را در او تجسم کن
مرتضی را در او تجسم کن
مجتبی را در او تجسم کن
شهدا را در او تجسم کن
تا خدا را در او تجسم کن
حیدری وار زندگی کرده
با سه سردار زندگی کرده
عاشق یار زندگی کرده
بوده غم خوار زندگی کرده
باعلمدار زندگی کرده
در حیا اسوه ی دو عالم بود
چادرش خیمه گاه مریم بود
محضرش قد آسمان خم بود
به خدا تا همیشه محرم بود
بعد زینب کفیل پرچم بود
هنر دست حضرت زهراست
دخترش تا همیشه بی همتاست
نخ تسبیح ذکر او دریاست
از نگاهش خود علی پیداست
علم عشق اوست پا برجاست
محمد حبیب زاده
#حضرت_ام_کلثوم
دلم دوباره گرفتار ام کلثوم است
که فصل رونق بازار ام کلثوم است
به روز آخر ماه جمادی الثانی
تمام شیعه عزادار ام کلثوم است
گرفته است ز حیدر مدال آقایی
کسی که خادم دربار ام کلثوم است
همیشه سفره ی شیعه اگر نمک دارد
به لطف سفره ی افطار ام کلثوم است
اگر من اهل بکائم عنایت زهراست
و سینه زن شدنم کار ام کلثوم است
قیام سرخ حسینی همیشه مدیونِ
کلام ناب و گهربار ام کلثوم است
درخت کرب و بلا پر ثمر اگر گشته
ز جانفشانی و ایثار ام کلثوم است
تمام گریه ی ما در مصیبت ارباب
نَمی ز دیده ی خونبار ام کلثوم است
یقین قلبی اَم این است حضرت عباس
ز روی نیزه نگهدار ام کلثوم است
میان مجلس نامحرمان و بزم شراب
سر بریده مددکار ام کلثوم است
محمود مربوبی
#حضرت_ام_کلثوم
نگاه آسیهها محو درقداست اوست
حیا، ادبشدهی مکتب نجابت اوست
به شأن و رتبهی او غبطه میخورد مریم
دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست
غریبتر ز حسن نام ام کلثوم است
که خاکخوردن نامش نشان غربت اوست
نوشتهاند فلک غرق ذکر تسبیح است
حسین گفتن با آه هم عبادت اوست*
لهوف مختصری از مصائب بانوست
لهوف گریهکن روضهی اسارت اوست
فقط مقابل او نام شام را نبرید...
اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست
دوباره مرثیهی قتل صبر میخواند
از آن شلوغی گودال این غنیمت اوست*
شهیدهی غم گودال باید او را خواند
حسین ذکر مدام دم شهادت اوست
*بیت ۴ اشاره به آیهی «کل فی فلک یسبحون» و روایت «نفس المهموم لظلمنا تسبیح» دارد.
*اشاره به مرثیه حضرت در کوفه دارد: «قتلتم اخی صبرا فویلا لامکم»
محسن حنیفی
#حضرت_ام_کلثوم
ای پله های منبر تو آسمان ها
پامنبری روضه هایت، روضه خوان ها
مثل امیرالمؤمنینی، خطبه هایت
پیچیده در گوش زمان ها و مکان ها
ای سایه بان عصمت تو ماه و خورشید
ای در پناه غیرت تو ارغوان ها
هر تازیانه خطی از غمنامه ات بود
ای شانه هایت شرح حال نیمه جان ها
همراه زینب بین گودال تفحص
گشتی به دنبال نشان از بی نشان ها
همراه زینب در هجوم سنگ و آتش
بودی پناه بیپناه الامان ها
همراه زینب روضه های باز دیدی
بازارها، رقاصه ها، آوازخوان ها
محمد بختیاری
#حضرت_ام_کلثوم
ای آینه دار پنج معصوم
در بحر عفاف در مکتوم
پرورده ی دامن ولایت
مظلومه ی خاندان مظلوم
قدر تو به ممکنات مجهول
مهر تو به کائنات معلوم
شیرازه ی شرع از تو محکم
منظومه ی عشق ازتو منظوم
تو زینب دومی علی را
نامند تو را به ''ام کلثوم''
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی به ما نگاهی
آن وقت که چارساله بودی
بر صورت ماه هاله بودی
در خانه ی شیر حق به خوبی
معصوم تر از غزاله بودی
دیری نگذشت کز ستم ها
سرگرم به اشک و ناله بودی
از آن چه به خانه ی شمارفت
از داغ جگر چو لاله بودی
از قول و غزل فراتری تو
کی حد تو این مقاله بودی؟
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی به ما نگاهی
تو محنت بی شماره دیدی
غم، بیشتر از ستاره دیدی
مه پاره ی دشت کربلا را
در خاک، هزار پاره دیدی
هم بردل پاره پاره اززهر
هم پیکر پاره پاره دیدی
پامال تن عزیز خود را
ازمرکب ده سواره دیدی
بردست حسین غرق درخون
قنداقه ی شیرخواره دیدی
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی به ما نگاهی
تو راز عجیب کربلایی
بانوی شکیبب کربلایی
هم راز شهید نینوایی
دم ساز غریب کربلایی
برخرمن هستی ستم کار
سوزنده لهیب کربلایی
درآتش غم اگر بسوزی
باصبر، طبیب کربلایی
آن جا که خطابه کارسازاست
توفنده خطیب کربلایی
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی به ما نگاهی
سیدرضا موید خراسانی