گفته بودند آنقدر شکنجهاش کند که دیگر تاب نیاورد و... .
زندان که رفت و نگاهش کرد، مست شد انگار. سست شد، افتاد روی زمین.
صورتش را گذاشت روی خاک. گریه میکرد، پشیمان بود.
فکر دیگری به ذهنشان نمیرسید، زندانبانان سنگدل را میفرستادند سراغش، همهشان شیعه بر میگشتند.
▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️
مسمومش کردند. تشنه بود، میخواست آب بخورد. دستهایش میلرزید. کاسه به دندانهایش میخورد، اشاره کرد به یکی از دوستانش که به اتاق کناری برود. در را که باز کرد، کودکی را در حال سجده دید. ندیده بودش تا به حال، پسر امام را.
آوردش پیش امام. کاسهی آب را نزدیک میکرد به دهان پدر. لحظات آخر بود.
#یا_حسن_بن_علی_أيّها_العسکری
#آفتابِ_نيمهشب
جان و جهانِ ما تویی؛ 🥀
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan