#الگوی_سوم_زن
#خیلی_دور_خیلی_نزدیک
از پایان نامهت کجاش رو بیشتر دوست داری؟
اینجاش:
این کمینه کوشش، از دستهای یک مادر با سه فرزند خردسال، تقدیم میشود؛
به تمام مردان و زنانی که نگذاشتند قالبهای سنت، تمام ابعاد نقشهایشان را، یکسان به آنها تحمیل کند.
به خاتم رسولان، که زنی تاجر را برگزید و دختر ۱۸سالهاش را، مدبّر املاک بزرگی چون فدک نمود.
به پدرم و عبا و عمامهی سیاهش که بزرگترین سپر در مقابل وسوسهی تسلیم بود.
به مادرم و نوارهای درسیاش که زیباترین لالایی کودکیام شد و معلم انتخابگر بودن و نترسیدن.
به همسرم، که وقتی جا میزدم، با همهی جان، پشتگرمیام برای ادامه دادن بود.
به پدر همسرم، که گهگاه پسرم را در آغوش میکشید و خانه نشینیام را به چالش میکشید، که بلند شو، برو سراغ درس، بچه داری که داری! درس و کارت را رها نکنیها...
به مادر همسرم، خاله زلیخا، دکتر مریم اردبیلی، مرضیه و مادرانهایها و تمام زنانی که نمونهی عملی الگوی سوم زن را پیش چشمم زندگی کردند.
زنانی که نه شرقی بودند و نه غربی.
نه چون الگوی اول، الگوی به چشم آشنای ما شرقیها منفعل، بیتفاوت و پیرو بودند. نه چون الگوی به چشم رسانه آشنا، الگوی دوم، مشغول شده به حیلهی زر و زیور استعمار امروز زنان.
زنانی هوشمند، در متن، در مرکز تحولات و در عین حال، عمیقاً اصیل و عفیف و خانوادهدار.
زنانی که هر لحظه الگوی سومی را با زیستنشان شکل میدهند.
✍ادامه در قسمت دوم؛