eitaa logo
جان و جهان
500 دنبال‌کننده
789 عکس
35 ویدیو
1 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
بار اول که مشاجره‌ بالا گرفت و ولوم صداهاشان به مرز دعوا رسید، داشتم پشت به آن‌ها ظرف می‌شستم. ولیمه حج مادرش بود و شلوغی خانه مجبورشان می‌کرد تمام حجم تنش بین‌شان را توی آن آشپزخانه کوچک جا دهند. من سکوت کردم. حتی وقتی شوهرم و خواهرش در انتظار تایید، چند ثانیه‌ای نگاهم کردند و بعد دوباره بحث خودشان را از سر گرفتند. خواهر و برادر بودند و خوب می‌دانستم صورت خوشی ندارد که من دخالت کنم. تایید یکی، نفی دیگری تلقی می‌شد و کاملا واضح بود که هر دو هدف‌شان پذیرایی بهتر از میهمانان تازه از راه رسیده است؛ ولی روش مردانه کجا و سبک زنانه کجا. تک پسر خانواده که شوهرم باشد به قهر و اعتراض از خانه بیرون زد و من و دخترم ناچار و شرمنده به دنبالش.تمام راه تا خانه هرچه بالا و پایین‌ کردم، باز باورم نمی‌شد که خواهر و برادر برای بهتر و درست‌تر انجام دادن کاری، اینگونه به اختلاف برسند. یا بقول مادرش آبروریزی راه بیندازند‌. امروز وقتی به خانه رسید کلافه بود. برای پرسیدن «چی‌شده؟» تا پایان لیوان دوم فالوده‌ی طالبی‌اش صبر کردم. مشت آبی به صورتش پاشید. «امروز با خواهرم حرفم شد.» لازم نبود بپرسم کدام خواهر و حتی سر چه موضوعی. همیشه سر انتخابات اختلاف نظرشان عود می‌کرد. شرح حرف‌هایشان توی ایتا را که نشانم داد، در تعجبی ساختگی و با لحن فردوسی‌پور گفتم «عجب ملت سیاسی‌ای هستیم ما! » طنزم اندازه فالوده‌ها خنک بود. نگرفت. ✍ادامه در بخش دوم؛