✍بخش دوم؛
دنیا در آن لحظه برایم به آخر رسیده بود، اما اعتقاد تو از جنس چیست که همسرت را از دست دادهای، فرزندانت را به خاک سپردهای و هر لحظه در هراسی، اما دنیایت در فلسطین ادامه دارد؟!
تو را مقابل دوربین خبرنگاران تصور کردم. کمر خمیدهات راست شد! غرّا و با صلابت از پیروزی و آرمانهایت حرف زدی طوری که انگار هیچ مصیبتی ندیدهای.
من از تو فاصله دارم، اما این حالتِ بیرمقِ تکیهزده به سرِ طفلت را خوب میشناسم. وقتی دیگر جان گریه کردن نداشتم، یک لحظه، سخت پسرم را فشردم و جملهی آخرِ حاج حسین یکتا در تماس شب قبلش با همسرم تسکینم داد: «مگه نمیخواستی پسرت سرباز امام زمان(عج) بشه؟! پس بسپرش به امام زمان(عج)، بگو مال خودتونه… .»
شناسنامه را گذاشتم کنار گوشی. پاهایم را کشاندم سمت آشپزخانه. آبپاش زرد کوچک را تا آنجا که ظرفیت داشت پر کردم. گلهای صورتی پشت پنجره تشنه بودند. وقتی دیگر مادرِ پسرت نباشی هم میتوانی آرمانت را بلندتر از خانهات بکاری؟
#فاطمه_پاییزی
#به_بهانه_وفات_حضرت_امالبنین(س)
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan