#غربت
#روایت_هشتم
_ بسیاری از متنهایی که در کانال جان و جهان، با نظم و ترتیب پشت سر هم مینشینند، حاصل قلم زدن مادرانی هستند که در گروهی به نام «مداد مادرانه» دور هم جمع شدهاند و مشقِ نوشتن میکنند.
یکی از سرنخهایی که اخیراً اهالی مداد درباره آن نوشتهاند، از این قرار بوده: «روایت زندگی در غربت»
#تمام_دور_و_برم_پر_ز_جای_خالیها
آستانهی تحمل دوری از خانوادهام به سختی رسیده است به دو ماه. دو ماه که رد میشود دیگر نه اعصاب درستی میماند، نه حوصلهای. گاهی هم احساس افسردگی میکنم. درست مثل همین حالا که داریم سه ماه دوری را رد میکنیم.
گوشی را برمیدارم و زنگ میزنم به مادرم، صدای خواهرها و بچههایشان نمیگذارد درست صدایش را بشنوم. مثل همیشه جمع هستند.
✍ادامه در بخش دوم؛