#روضهای_که_میخواهم_زیست_کنم
#تو_میروی_و_تمام_بار_سفر_بر_دوش_من_است
نشستهام و تو را، و روزگارت را برای خودم تصویرسازی میکنم.
تو را میبینم؛
امامت،
تمام برادران و فرزندانت،
تمام کسانی که حرف و نگاهی مشترک با آنها داشتهای را از دست دادهای،
اسیر شدهای،
تنها تکیهگاهت بیمار است و ناتوان،
مسئولیت چند ده تن زن و بچه با توست،
در اقلیتتر از اقلیتی...
در میان مردمانی که حرف و نگاه و اعتقاد تو را نمیفهمند و انگار نسبت به آنچه تو حق دیدهای نابینایند و ناشنوا...
خستهای،
دلشکسته و پریشانی،
اما زمینگیر؟!
نه! نمیشوی...
چه چیز؟! چه چیز تو را چنین پابرجا و استوار نگاه داشته است؟
این چه آرمانیست که تو را در چنین شرایط بغرنجی زنده نگاه میدارد؟
این چه امیدیست که تو را به حرکت و گفتن و گفتن وامیدارد؟
از تو آرمانخواهتر،
اصلاحطلب و تحولخواهتر،
از تو امیدوارتر کجا وجود دارد؟
آه زینب...
#زهره_صادقی
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan