eitaa logo
جان و جهان
500 دنبال‌کننده
785 عکس
34 ویدیو
1 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌ قرص‌های شب مامان را یکی یکی از ورقه‌هایشان درمی‌آورم، کنار لیوان آب روی بشقاب میوه‌خوری گل‌سرخی می‌گذارم. قدم‌هایم را آهسته آهسته می‌کشم تا به تخت مامان برسم. یک ساعتی است که زهرا خوابیده. رضا هنوز مشغول بازی با لگوهایش است. داروهای مامان را می‌دهم و همان‌جا کنار تخت می‌نشینم. توان بلند شدن ندارم، همان‌طور نشسته خودم را تا پتوی زهرا می‌کشم. پتو را برمی‌دارم و می‌کشم رویش. زهرای یک ساله‌ام دست‌هایش را مثل غنچه‌ی رز صورتی مشت کرده. یاد دست‌های کوچولو و خونی شهیده نبیله نوفل و آن مادری که داشت از جنازه‌ی دختر ۸‌ساله و پسر سه،چهارساله‌اش دل می‌کند، اشک روی پلک‌هایم را هل می‌دهد سمت گونه‌هایم. فکر می‌کردم این یک هفته‌ای که مامان بستری شد و کارش به آی‌سی‌یو کشید، سخت گذشته اما حالا تکه‌های بدن اطفال آن مرد باصلابت در پلاستیکی که از دستانش آویزان است، یکی‌یکی بندهای دلم را پاره می‌کنند و صفحه‌ی قلبم را ذره ذره خراش می‌دهند. مامان هم بغض و بی‌حالی و سرفه و درد استخوان‌هایش را جمع کرده، گذاشته گوشه‌ای و دانه دانه غصه‌‌ی دردهای زن‌ها و کودکان غزه را با دانه‌های تسبیح می‌شمارد. ✍ادامه در بخش دوم؛