eitaa logo
جان و جهان
496 دنبال‌کننده
792 عکس
35 ویدیو
1 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
_ بسیاری از متن‌هایی که در کانال جان و جهان، با نظم و ترتیب پشت سر هم می‌نشینند، حاصل قلم زدن مادرانی هستند که در گروهی به نام «مداد مادرانه» دور هم جمع شده‌اند. یکی از سرنخ‌هایی که اخیراً اهالی مداد درباره آن نوشته‌اند، از این قرار بوده: «روایت زندگی در غربت». - کِی میاید یزد؟ - نمی‌دونم. فعلا که تعطیلی نیست. اول سال، تقویم را نگاه کرده‌ام. روزهای قرمز امسالْ بیشتر سهم پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها شده و دلتنگی‌هایش سهم من. - خب مرخصی بگیرن آقاسعید. نشد، خودت با بچه‌ها بیا. - آره شایدم مرخصی بگیرن و بیایم. شایدم خودم بیام. اینها را می‌گویم ولی می‌دانم که به این راحتی هم نمی‌توانم هر وقت که دلم خواست بروم پیششان. کاش می‌شد گریه کنم و بگویم: «دلم تنگ شده. کاش پیشم بودید. من تهرانو دوست ندارم. می‌خوام بیام خونه» اما هیچ‌کدامش را نمی‌گویم. مادرم آدم واقع‌بینی است. می‌داند اینها برنامه‌ریزی‌های پرت و پلایی است. هیچ‌وقت هم شکایتی نمی‌کند. نمی‌گوید: «برگردید. پس کی برمی‌گردید؟ کی کارتان جور می‌شود که بیایید پیش خودمان؟» چند وقت پیش که داماد اولش فوت کرده بود، یک‌دفعه بی‌طاقت شد و گفت: «پس کی برمی‌گردید؟» ✍ادامه در قسمت دوم؛