eitaa logo
جان و جهان | به روایت مادران
519 دنبال‌کننده
997 عکس
48 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @mhaghollahi @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
پنجشنبه بچه‌خواهرم به دنیا آمد. با دختر سه‌ساله و پسر پنج‌ساله‌ام رفتیم بیمارستان، دیدن نی‌نی. با ذوق نگاهش کردیم و فرزندانم دست و پای بچه را بوسیدند و بوییدند. دیروز که از بیمارستان مرخص شد، دوباره برای دیدنش به منزلشان رفتیم. وقتی درِ اتاق نی‌نی باز شد، بچه‌ها به سمتش پرواز کردند. یک‌مرتبه دیدم پسرم دگرگون شد‌. لب‌هایش لرزید و زیرلب گفت:«صورتِش.» نگاه کردم. برای بچه، مرغی قربانی کرده و خونش را به پیشانی او مالیده بودند. در نگاه اول بنظر می‌آمد صورت بچه زخمی است. آب دهانم را قورت دادم و برای پسرکم توضیح دادم که نی‌نی حالش خوب است. اشکی از گوشه چشمش چکید. رفت و دوزانو گوشه‌ی اتاق نشست. حال من هم خراب شد. توی ذهن آشفته‌ام تصاویر پیچ‌ و‌ تاب می‌خورد؛ یک قطره خون خشکیده روی صورت سالم نوزاد... صورت زخمی نوزاد... بچه‌ی خونی... زخم... سوختگی... رفح... در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس...🌱 http://eitaa.com/janojahanmadarane https://ble.ir/janojahan https://rubika.ir/janojahaan