#صدای_خلخالم
«نباید زنان هنگام راه رفتن پاهای خود را چنان به زمین کوبند تا صدای خلخالهایشان به گوش رسد!». عبارت «تبرّج جاهلیت» روی تخته کلاسمان خودنمایی میکرد و خانم حامی، همانطور که یک دستش روی پشتی صندلی و دست دیگرش قفل شده دور کتابِ روی میزش بود، گردنش را نود درجه سمت ما چرخانده و پاهایش را روی زمین کلاس کشیده بود. داشت توضیح میداد که شنیدن صدای پاهای زنان، برای مردان چیز خوشایندی است. من نگاهم به مچ پاهایش بود. داشتم خلخال را روی پاهایش تصور میکردم و لباس زنان عرب را تنش میکردم. خانم حامی با آن تیپ توی کوچههای مکه و میان خانههای بر سنگ بنا شدهی آن قدم برمیداشت و با هر قدمش صدای برخورد آویزهای خلخال سنگین و بزرگش توجهی را به سمتش جلب میکرد. توی همین تصورات بودم که صدای زنگ مرا به مدرسه بازگرداند.
خاله سیما دستم را میکشید از این مغازه به آن مغازه. توی ویترینها که امیدی نبود، باید سرت را میکردی توی مغازه، صبر میکردی آقای طلافروش نگاهت کند، بعد میپرسیدی: «ببخشید خلخال دارید؟»
✍ادامه در بخش دوم؛
جان و جهان | به روایت مادران
#صدای_خلخالم «نباید زنان هنگام راه رفتن پاهای خود را چنان به زمین کوبند تا صدای خلخالهایشان به گو
زمان:
حجم:
17.12M
#روایت_شنیدنی
#صدای_خلخالم
و من خودم را میدیدم که با پابندم راه میروم و صدای راه رفتن خودم را توی خانه میشنوم.
.
.
.
دوست دارم دوباره با خلخالم تبرّج کنم. اما اینبار نه توی خانه، که در کوچههای... .
نویسنده: #ز._ش.
گوینده: #زهرا_جعفریان
تنظیم و تدوین: #فاطمه_پاییزی
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan