#صلَّی_اللهُ_عَلَیکَ_یا_جَوادَ_الأَئِمّه
بچهها داشتند توی کوچه بازی میکردند. از دور گرد و خاکی پیدا شد. مأمون بود که داشت به شکار میرفت. همه بچهها فرار کردند؛ اما یکیشان سر جایش ایستاده بود.
مأمون جلوتر آمد: «تو چرا فرار نکردی؟»
_فرار مال گناهکار است، من گناهکار نبودم. راه هم تنگ نیست که من جلوی راه تو را گرفته باشم.
بیشتر نگاهش کرد. با تعجب پرسید: «تو کیستی؟»
- من محمدم، پسر علیبنموسی.
جان و جهان؛ 🥀
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan
#صلَّی_اللهُ_عَلَیکَ_یا_جَوادَ_الأَئِمّه
دلش میخواست يكی از لباسهای امام را بگيرد برای تبرک، اما خجالت میكشيد بگويد.
حتی نامه نوشت، اما نامه را نفرستاد.
نااميد شد داشت برمیگشت شهر خودش كه كسی از پشت سر صدايش زد. برگشت.
غلام امام بود.
گفت:
«اين لباس را آقا برايت فرستاده.»
#وسعت_آفتاب
#چهارده_خورشید_و_یک_آفتاب
جانِ جهان ما تویی؛💫
⬅️ بله:
🌐 ble.ir/join/69TZ9jm6wJ
⬅️ ایتا:
🌐 https://eitaa.com/janojahanmadarane