eitaa logo
برونند زین جرگه هشیارها
257 دنبال‌کننده
214 عکس
28 ویدیو
11 فایل
به نامِ او به یادِ او که مَحبّتش معنی‌بخشِ زندگی است... جُرعه‌های مَحبّت برای مُقیمان و راهیانِ «کیشِ مهر» @mah_jan7 💌 💌 instagram.com/mehdighanbaryan
مشاهده در ایتا
دانلود
کارون مرا به جا نمی‌آورد رفتار تلخ آب اجساد باد کرده را از ذهن او به فراموشی دریا ریخته انگار جز ماتم از این رود چیزی نمی‌توان گرفت برمی‌گردم: بابای خط خورده‌ی مدرسه‌مان را از زیر آوار دفتر بیرون می‌کشند در یک دستش نقشه‌ی ایران مچاله شده و در دست دیگرش دستمالی مانده از رقص‌ها و گریه‌های محلی ✍🏻 ✔️ بخشی از شعر خرمشهر و تابوت‌های بی‌در‌ و‌ پیکر 📚 ای کاش آفتاب از چهار سو بتابد 🏷 به‌راستی چه عنصری جز اندوه و حزن، یا غم غربت می‌تواند این‌گونه تاثربرانگیز باشد و هم‌چنان علاوه بر سایر عناصر بوطیقایی، در شعر امروز کار کند؟ عناصری که باعث می‌شوند هنوز بعد از بیش از بیست سال که از چاپ نخست کتاب و پس از سی و چند سال که از جنگ می‌گذرد، هم‌چنان شعر را بخوانیم و از زیبایی‌های آن سهم برداریم. نه فقط این شعر که اغلب اشعار این مجموعه علاوه بر تصاویر و فرم‌های نابی که ایجاد کرده‌اند، واجد عنصری هستند که در شعر امروز شکل و شمایل درستش دُرّ کمیابی‌ست و آن و نه است.... در نهایت باید بپذیریم هم‌چنان به‌شدت خواندنی‌ست. @jargeh
📚 ای کاش خورشید از چهار سو بتابد ✍🏻 @jargeh
دردا که ما ز مقصدِ خود دورتر شدیم نزدیک‌تـر هـر آن‌چـه نهادیـم گـام را... @jargeh
کو حوصله‌ی دیدن و کو چَشمِ تماشا گیرم که نقاب از گلِ روی تُو بَر اُفتاد اندیشه‌ی معشوق نگهبانِ خیال است عاشـق نتوانـد به خیالِ دگـر افتاد... ✔️ صائب تبریزی 📷 آرامگاهِ صائب/ اصفهان 🏷️ @jargeh
دوش در حلقه‌ی ما قصه‌ی گیسوی تُو بود... @jargeh
طاقت برسید و هم نگفتم رازی که ز خلق می‌نهفتم . . گر کُشته شوم عجب مدارید من خود ز حیات در شِکِفتم ✍🏻 شکفت یا شگفت = تعجب - حیرت ❌ مرحوم دهخدا این دو بیت را در کلمه‌ی «شِکُفت» آورده‌اند که فکر می‌کنم اشتباه باشد؛ هرچند همان معنای «تعجب» را بیان کردند. شِکَفت = غار شِکُفت = غنچه گل باز شد شُکُفت = شِکُفت یا در برخی لغت‌نامه‌ها: معجزه، کرامت، احترام و تعظیم شِکِفت = تعجب 📚 ر.ک: لغت‌نامه @jargeh
✅ تبدیل «گاف» و «کاف» به یک‌دیگر، به سببِ داد و ستدهای زبان فارسی و عربی شایع و پذیرفته شده است. برای نمونه، «شگفت» و «شکفت» هر دو صحیح هستند. (هم‌چنین است تبدیلِ «پ» به «فاء».) ✅ بعضی لغت‌نامه‌نویسانِ پارسی از «کاف» به «کاف فارسی» و از «گاف» به «کاف عربی» تعبیر می‌کنند؛ برای نمونه در «غیاث اللغة» آمده است: «در سراج [اللغة] نوشته که شِکِفت به کسرتین و کاف عربی به معنی تعجب و به ضمّتین به معنی واشدن گل و به هر دو معنی به کاف فارسی شهرت دارد...» @jargeh
"اِنّ المُبَذّرینَ کانوا اِخوان الشیاطین" مُبَذّران [=ولخرجان، اسراف‌گران] آن‌ها‌یند که عُمر عزیز را که سرمایه سعادتِ ابد است، [خرج کنند]. گیرم که حشْر و عقوبت نباشد، چنین جوهر [=گوهر عمر] را زیر سنگ نهادن و فانی کردن دریغت نمی‌آید؟ 📚 مقالات شمس تبریزی، تصحیح استاد محمدعلی موحد - عیششان مُدام - @jargeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻معرفی شاهنامه فردوسی 🎙️دکتر علی حیدری یساولی، استاد دانشگاه 📺 ⏰ شنبه تا چهارشنبه، ساعت ۲۲ ⬅️ 🏷️ | 🌐 برای تماشا و دریافت سایر قطعات برگزیده برنامه پلاک ۱۶ به صفحه ویژه این برنامه در سایت صدا و سیمای قم بروید: 👇👇 http://qom.irib.ir/pelak16
ای کاش جان بخواهد معشوقِ جانی ما تا بمیرد از ما گر در میان نباشد پایِ وصال جانان مُردن چه فرق دارد با زندگانیِ ما ترکِ حیات گفتیم کام از لبش گرفتیم الحق که جای رشک است بر کام‌رانیِ ما سودایِ او گزیدیم جنسِ غمش خریدیم یا رب مبادا در بی زیانی ما در عالمِ مَحبّت اُلفت به‌هم گرفته او با ما در عینِ بی‌زبانی با او به گفت‌وگوییم کیفیتِ غریبی‌است در بی زبانیِ ما صد ره ز در پایش اوفتادیم تا افکند بر ناتوانی ما تا بی‌نشان نگشتیم از وی نشان نجُستیم خبر ندارد از ما اول نظر دریدیم پیراهنِ صبوری آخر شد آشکارا ما تا وصفِ صورتش را در نامه ثبت کردیم مانند پیشِ معانی ما تدبیرها نمودیم در عاشقی کاری نیامد آخر از ما @jargeh
💌 چُنان مُوافقِ طبعِ منی و در دلِ من نشسته‌ای که گمان می‌برم در آغوشی 💌 💌 @jargeh
در انـدرونِ مـنِ خستـه‌دل ندانـم کیـست که من خموشم و او در فَغان و در غوغاست @jargeh
🏷 تُهمتِ سُرمه به آن چَشمِ سیَه، عینِ خَطاست گَردی است که خیزد زِ صفِ مُژگانَش 🏷 @jargeh
🔖 دانشنامه حافظ 📥 دریافت از: بازار ↔️ مایکت 📗متنِ اشعار 🔊 صوتِ خوانشِ اشعار 📚 شرحِ ابیات ✔️ فال @jargeh
🌱 اساساً هرکس بر حسبِ «ارزش درونی خود»، تنهایی یعنی جمعیتِ خاطرِ خودش را دوست خواهد داشت یا برعکس، از آن بیزار خواهد شد. 📗 هنر زنده ماندن ✍🏻 @jargeh
💟 و گفت: علامتِ آن که حق او را دوست دارد آن است که سه خصلت بدو دهد: سخاوتی چون سخاوت دریا و شفقتی چون شفقت آفتاب و تواضعی چون تواضع زمین. ✍🏻 📚 تذکرة الأولیاء ٫ ذکر بایزید بسطامی @jargeh
💞 چون برسم به جویِ تُو پاک شود پلیدِ من... @jargeh
🔖 چنان گرفته تُو را بازوانِ پیچکی‌ام که گویی از تو جدا نه، که با تُو من یکی‌ام نه آشنایی‌ام امروزی است با تُو همین که می‌شناسمت از خواب‌های کودکی‌ام عروس‌وارِ خیال منی که آمده‌ای دوباره باز به مهمانیِ عروسکی‌ام همین نه بانوی شعرِ منی که مِدحَتِ تُو به گوش می‌رسد از بانگِ چنگِ رودکی‌ام نسیم و نخ بده از خاک تا رها بشود به یک اشاره‌ی تُو روحِ بادباکی‌ام چه بِرکه‌ای تُو که تا آب، آبی است در آن شناور است همه تار و پودِ جُلبکی‌ام به خونِ خویش شوم آبروی عشق آری اگر مدد برساند سرشتِ بابکی‌ام کنارِ تُو نفسی با فراغ دل بکشم اگر امان بدهد سرنوشتِ بختکی‌ام ✍🏻 🔖 @jargeh
💌 فالِ حافظِ یلدای امسالم: یا رب آن آهوی مشکین به خُتَن بازرسان وان سَهی سَرو خرامان به چمن بازرسان دلِ آزرده‌ی ما را به نسیمی بنواز یعنی آن جانِ ز تَن رفته به تَن بازرسان ماه و خورشید به منزل چو به امرِ تُو رسند یارِ مه روی مرا نیز به من بازرسان دیده‌ها در طلبِ لعلِ یمانی خون شد یا رب آن کوکبِ رخشان به یمن بازرسان برو ای طایرِ میمونِ همایون آثار پیشِ عنقا سخنِ زاغ و زَغَن بازرسان سخن این است که ما بی تُو نخواهیم حیات بشنو ای پیکِ خبرگیر و سخن بازرسان آن که بودی وطنش دیده یا رب به مُرادش ز غریبی به وطن بازرسان 💌 یلدای ۱۴۰۳ - @jargeh