کارون مرا به جا نمیآورد
رفتار تلخ آب
اجساد باد کرده را
از ذهن او به فراموشی دریا ریخته
انگار جز ماتم از این رود چیزی نمیتوان گرفت
برمیگردم:
بابای خط خوردهی مدرسهمان را
از زیر آوار دفتر بیرون میکشند
در یک دستش نقشهی ایران مچاله شده
و در دست دیگرش
دستمالی مانده از رقصها و گریههای محلی
✍🏻 #بهزاد_زرین_پور
✔️ بخشی از شعر خرمشهر و تابوتهای بیدر و پیکر
📚 ای کاش آفتاب از چهار سو بتابد
🏷 بهراستی چه عنصری جز اندوه و حزن، #عشق یا غم غربت میتواند اینگونه تاثربرانگیز باشد و همچنان علاوه بر سایر عناصر بوطیقایی، در شعر امروز کار کند؟ عناصری که باعث میشوند هنوز بعد از بیش از بیست سال که از چاپ نخست کتاب و پس از سی و چند سال که از جنگ میگذرد، همچنان شعر #خرمشهر_و_تابوتهای_بیدر_و_پیکر را بخوانیم و از زیباییهای آن سهم برداریم. نه فقط این شعر که اغلب اشعار این مجموعه علاوه بر تصاویر و فرمهای نابی که ایجاد کردهاند، واجد عنصری هستند که در شعر امروز شکل و شمایل درستش دُرّ کمیابیست و آن #احساس_شاعرانه و نه #سانتی_مانتالیسم است....
در نهایت باید بپذیریم #ای_کاش_آفتاب_از_چهار_سو_بتابد همچنان بهشدت خواندنیست.
@jargeh
دردا که ما ز مقصدِ خود دورتر شدیم
نزدیکتـر هـر آنچـه نهادیـم گـام را...
#عمان_سامانی
@jargeh
کو حوصلهی دیدن و کو چَشمِ تماشا
گیرم که نقاب از گلِ روی تُو بَر اُفتاد
اندیشهی معشوق نگهبانِ خیال است
عاشـق نتوانـد به خیالِ دگـر افتاد...
✔️ صائب تبریزی
📷 آرامگاهِ صائب/ اصفهان
🏷️ @jargeh
طاقت برسید و هم نگفتم
رازی که ز خلق مینهفتم
.
.
گر کُشته شوم عجب مدارید
من خود ز حیات در شِکِفتم
#سعدی
✍🏻 شکفت یا شگفت = تعجب - حیرت
❌ مرحوم دهخدا این دو بیت را در کلمهی «شِکُفت» آوردهاند که فکر میکنم اشتباه باشد؛ هرچند همان معنای «تعجب» را بیان کردند.
شِکَفت = غار
شِکُفت = غنچه گل باز شد
شُکُفت = شِکُفت یا در برخی لغتنامهها: معجزه، کرامت، احترام و تعظیم
شِکِفت = تعجب
📚 ر.ک: لغتنامه #دهخدا
@jargeh
✅ تبدیل «گاف» و «کاف» به یکدیگر، به سببِ داد و ستدهای زبان فارسی و عربی شایع و پذیرفته شده است. برای نمونه، «شگفت» و «شکفت» هر دو صحیح هستند. (همچنین است تبدیلِ «پ» به «فاء».)
✅ بعضی لغتنامهنویسانِ پارسی از «کاف» به «کاف فارسی» و از «گاف» به «کاف عربی» تعبیر میکنند؛ برای نمونه در «غیاث اللغة» آمده است:
«در سراج [اللغة] نوشته که شِکِفت به کسرتین و کاف عربی به معنی تعجب و به ضمّتین به معنی واشدن گل و به هر دو معنی به کاف فارسی شهرت دارد...»
@jargeh
"اِنّ المُبَذّرینَ کانوا اِخوان الشیاطین"
مُبَذّران [=ولخرجان، اسرافگران] آنهایند که عُمر عزیز را که سرمایه سعادتِ ابد است، [خرج کنند].
گیرم که حشْر و عقوبت نباشد، چنین جوهر [=گوهر عمر] را زیر سنگ نهادن و فانی کردن دریغت نمیآید؟
📚 مقالات شمس تبریزی، تصحیح استاد محمدعلی موحد - عیششان مُدام -
@jargeh
هدایت شده از صدا و سیمای مرکز قم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻معرفی شاهنامه فردوسی
🎙️دکتر علی حیدری یساولی، استاد دانشگاه
📺 #پلاک_16
⏰ شنبه تا چهارشنبه، ساعت ۲۲
⬅️ #سیمای_نور
🏷️ #سیما | #صدا_و_سیما_قم
🌐 برای تماشا و دریافت سایر قطعات برگزیده برنامه پلاک ۱۶ به صفحه ویژه این برنامه در سایت صدا و سیمای قم بروید: 👇👇
http://qom.irib.ir/pelak16
ای کاش جان بخواهد معشوقِ جانی ما
تا #مدعی بمیرد از #جان_فشانی ما
گر در میان نباشد پایِ وصال جانان
مُردن چه فرق دارد با زندگانیِ ما
ترکِ حیات گفتیم کام از لبش گرفتیم
الحق که جای رشک است بر کامرانیِ ما
سودایِ او گزیدیم جنسِ غمش خریدیم
یا رب #زیان مبادا در بی زیانی ما
در عالمِ مَحبّت اُلفت بههم گرفته
#نامهربانی او با #مهربانی ما
در عینِ بیزبانی با او به گفتوگوییم
کیفیتِ غریبیاست در بی زبانیِ ما
صد ره ز #ناتوانی در پایش اوفتادیم
تا #چشم_رحمت افکند بر ناتوانی ما
تا بینشان نگشتیم از وی نشان نجُستیم
#غافل خبر ندارد از #بینشانی ما
اول نظر دریدیم پیراهنِ صبوری
آخر شد آشکارا #راز_نهانی ما
تا وصفِ صورتش را در نامه ثبت کردیم
مانند #اهل_دانش پیشِ معانی ما
تدبیرها نمودیم در عاشقی #فروغی
کاری نیامد آخر از #کاردانی ما
#فروغی_بسطامی
@jargeh
🏷
تُهمتِ سُرمه به آن چَشمِ سیَه، عینِ خَطاست
#سرمه گَردی است که خیزد زِ صفِ مُژگانَش
#صائب_تبریزی
🏷 @jargeh
برونند زین جرگه هشیارها
🏷 تُهمتِ سُرمه به آن چَشمِ سیَه، عینِ خَطاست #سرمه گَردی است که خیزد زِ صفِ مُژگانَش #صائب_تبریز
▪️
چَشمِ تُو را به #سرمه کشیدن چه حاجت است؟
کـوتَـه کُـن ایـن بـهـانـهی دُنـبـالـهدار را...
#صائب_تبریزی
@jargeh
برونند زین جرگه هشیارها
▪️ چَشمِ تُو را به #سرمه کشیدن چه حاجت است؟ کـوتَـه کُـن ایـن بـهـانـهی دُنـبـالـهدار را... #صا
▪️
چه حاجت است به رهبر، که گوشهی چَشمَش
کشد چو #سرمه به خویش از هزار میل مرا...
#صائب_تبریزی
@jargeh
برونند زین جرگه هشیارها
▪️ شِکوهها در دل گِره زان چینِ ابرو داشتم #سرمه گفتار شد چَشمِ سخنگویَش مرا #صائب_تبریزی @jar
▪️
ای غزالِ چین
چه پُشتِ چَشم نازک میکنی؟
چَشمِ ما
آن چشمهای #سرمه سا را دیده است!
#صائب_تبریزی
@jargeh
🔖 #نرمافزار_اندروید دانشنامه حافظ
📥 دریافت از:
بازار ↔️ مایکت
📗متنِ اشعار #حافظ
🔊 صوتِ خوانشِ اشعار
📚 شرحِ ابیات
✔️ فال
@jargeh
🌱
اساساً هرکس بر حسبِ «ارزش درونی خود»، تنهایی یعنی جمعیتِ خاطرِ خودش را دوست خواهد داشت یا برعکس، از آن بیزار خواهد شد.
📗 هنر زنده ماندن
✍🏻 #آرتور_شوپنهاور
@jargeh
💟
و گفت:
علامتِ آن که حق او را دوست دارد آن است که سه خصلت بدو دهد:
سخاوتی چون سخاوت دریا
و شفقتی چون شفقت آفتاب
و تواضعی چون تواضع زمین.
✍🏻 #عطار_نیشابوری
📚 تذکرة الأولیاء ٫ ذکر بایزید بسطامی
@jargeh
🔖
چنان گرفته تُو را بازوانِ پیچکیام
که گویی از تو جدا نه، که با تُو من یکیام
نه آشناییام امروزی است با تُو همین
که میشناسمت از خوابهای کودکیام
عروسوارِ خیال منی که آمدهای
دوباره باز به مهمانیِ عروسکیام
همین نه بانوی شعرِ منی که مِدحَتِ تُو
به گوش میرسد از بانگِ چنگِ رودکیام
نسیم و نخ بده از خاک تا رها بشود
به یک اشارهی تُو روحِ بادباکیام
چه بِرکهای تُو که تا آب، آبی است در آن
شناور است همه تار و پودِ جُلبکیام
به خونِ خویش شوم آبروی عشق آری
اگر مدد برساند سرشتِ بابکیام
کنارِ تُو نفسی با فراغ دل بکشم
اگر امان بدهد سرنوشتِ بختکیام
✍🏻 #حسین_منزوی
🔖 @jargeh
💌 فالِ حافظِ یلدای امسالم:
یا رب آن آهوی مشکین به خُتَن بازرسان
وان سَهی سَرو خرامان به چمن بازرسان
دلِ آزردهی ما را به نسیمی بنواز
یعنی آن جانِ ز تَن رفته به تَن بازرسان
ماه و خورشید به منزل چو به امرِ تُو رسند
یارِ مه روی مرا نیز به من بازرسان
دیدهها در طلبِ لعلِ یمانی خون شد
یا رب آن کوکبِ رخشان به یمن بازرسان
برو ای طایرِ میمونِ همایون آثار
پیشِ عنقا سخنِ زاغ و زَغَن بازرسان
سخن این است که ما بی تُو نخواهیم حیات
بشنو ای پیکِ خبرگیر و سخن بازرسان
آن که بودی وطنش دیده #حافظ یا رب
به مُرادش ز غریبی به وطن بازرسان
💌 یلدای ۱۴۰۳ - #قم
@jargeh