eitaa logo
برونند زین جرگه هشیارها
258 دنبال‌کننده
214 عکس
28 ویدیو
11 فایل
به نامِ او به یادِ او که مَحبّتش معنی‌بخشِ زندگی است... جُرعه‌های مَحبّت برای مُقیمان و راهیانِ «کیشِ مهر» @mah_jan7 💌 💌 instagram.com/mehdighanbaryan
مشاهده در ایتا
دانلود
حافظـم در مجلسی، دُردی‌کشَـم در محفلی بنگر این شوخی که چون با خَلقْ صنعت می‌کنم 🔊 کتاب صوتی «از کوچه رندان؛ درباره‌ی زندگی و اندیشه‌ی حافظ» / نشر صوتی «آوانامه» ✔️ این کتاب در «کتابراه»، «فیدیبو»، «طاقچه»، «نورلایب» و... هم در دسترس است. @jargeh
آیینه تُو را بیند اندازه‌ی عَرضِ خود در آیِنه کِی گُنجَد اَشکالِ کمالِ تُو؟! ✍🏻 📖 @jargeh
✍🏻 فقط «یک‌خط»: کاشکی قبل از این‌که قُنفُذ برسه دستشو از شالِ من جُدا می‌کرد... @jargeh
نخ دادی و بافتمت تا شبیهِ شال‌گردنم شدی زمستان نزدیک است، خوبِ من! همین‌جا، دورِ گردنم بمان‎ @jargeh
پیش سجّاده‌نشینان سخن از باده مگوی زاهـد و تَرکِ ریا، غایتِ اِستِبعـاد است! @jargeh
✔️ طلوع و غروبِ جایزه‌ی ادبی - هنریِ شهید غنی‌پور ...جایزه ، با پول و جایزه و غیره تعریف نشده بود. دهه شصت مرحوم ، در مسجد جواد الائمه (علیه السلام)، برای بچه‌های مسجدی و علاقه‌مند، کلاس نویسندگی برگزار می‌کند؛ یکی از همین بچه‌ها که دو اثرش چاپ شده و استعداد خوبی دارد، سال ۱۳۶۵ شهید می‌شود. رفقای مسجدی و حبیب هم که حالا اکثرشان نویسنده و صاحب قلم و مدیر فرهنگی شده‌اند از سال ۷۶ در همان مسجد، یک جایزه ادبی راه می‌اندازند و به یاد رفیق شهیدشان اسم آن را شهید حبیب غنی‌پور می‌گذارند. از این داستان، ساده عبور نکنید؛ تا همین‌جا به روند شکل‌گیری این جایزه ادبی دقیق‌تر نگاه کنید. دهه شصت، بچه‌های مسجد، امیرحسین فردی، کلاس نویسندگی، اعزام به جبهه، رفیقِ شهید و… وای خدای من این عجب دهه عجیب و محشری است. حالا عده‌ای اصرار دارند دهه شصتی‌ها را بنامند ولی آن نسل و آن دهه، نسلِ رشک‌برانگیز و حسرت‌بخشی بوده است؛ حالا کلی حرف دارم اما بگذریم که باز متن به حاشیه رفت... ✍🏻 متنِ کاملِ یادداشت @jargeh
@neveshtanijat: امشب رفتم کتاب‌فروشی گارسه؛ به نظرم کتاب‌فروشی قُمه؛ در نوعِ کتاب عالی؛ در با مشتری عالی؛ در بودن عالی. یک نکته دیگه این‌که بخش کودک و نوجوانش خیلی قشنگنه.... ببینید صندلی‌های نازش رو برای بچه‌ها... اگه برای یکی از این انتشارات‌ها و نهادهای دولتی و یا خصولتی بود این‌جور نبود! چون در این‌جاها خلاقیت مُرده است. همه درگیر روزمرگی هستند و کسی دلش نمی‌سوزد چون آخرِ ماه پولش ته حسابش هست.... پ.ن: یکی از مخاطبین کانال از شهر دیگری رفته بود باغ کتاب و این‌جا هم آمده بود؛ می‌گفت این‌جا هم قیمت‌ها بهتر بود و هم مشاوره خوبی می‌دهند، مثلاً کتاب‌های پیتر اچ رینولد را این‌جا به من معرفی کردند و گرفتم و یا کتاب‌های مشاهیر نشر میچیکا؛ توسط فردی که ارشد روان‌شناسی کودک داشت و این‌جا کتاب می‌فروخت. تازه امشب که صحبت افتاد فهمیدم گردش‌گرانِ خارجی هم این‌جا می‌آیند. شاید این بزرگواران هم‌فکرِ من نباشند ولی دمشان گرم؛ کارشان خوب است. در مقایسه با به ظاهر هم‌فکرانی که آن‌قدر تنوّعِ کتاب‌هایشان کم است که اگر آقای خامنه‌ای هم به کتاب‌فروشیشان بیاید، دوست دارد زودتر بیرون برود...... @neveshtanijat @jargeh
HasanZadeAmoli.mp3
2.75M
🎙 توضیح و قرائت غزل «طُرّۀ عشق» توسط استاد | غزلی که علامه رحمه الله آن را از بَر کرده بود 🎙️ استاد علی‌اکبر رشاد: بنده سال ۱۳۶۳ با الهام از مصراعِ «طُرّۀ عشق، شِکَن در شِکَن است» که از سروده‌های استاد علامه حسن زاده است، غزل زیر را سرودم. استاد علامه مکرر می‌فرمودند: «من غزل شما را از بَر کردم». گاهی هم در حضور بنده این غزل را از حفظ می‌خواندند. پیچِ گیسوی تو رأسُ الفِتَن است کفرِ هندوی توام راه‌زن است بیتِ ابروی تو در دفترِ حُسن شاه‌بیتِ غزلِ ذُوالمِنَن است مَطلعِ شعرِ قَدَت را نازم گرچه هندوست ولی تُرک‌وَن است دوش، عرشی نَفَسی می‌فرمود: طُرّۀ عشق، شِکَن در شِکَن است دل این بیدلِ واله، عُمری است که اسیرِ خَمِ آن پُر شِکَن است شیخِ ما رازِ حیات افشا کرد دوش تا دید خمارْ انجمن است تو که هر لحظه دو صد جلوه کُنی از چه پس پاسخِ دیدار، «لَن» است خودْ صلیبِ قَلَم از عهدِ صِغَر چون «رشاد» آخته بر دوشِ من است ✍🏻 ، زمستان يک‌هزار و سيصد و شصت و سه @Arefane | عارفانه 🌐 https://eitaa.com/Rashad_ir/2212 @jargeh