eitaa logo
برونند زین جرگه هشیارها
257 دنبال‌کننده
214 عکس
28 ویدیو
11 فایل
به نامِ او به یادِ او که مَحبّتش معنی‌بخشِ زندگی است... جُرعه‌های مَحبّت برای مُقیمان و راهیانِ «کیشِ مهر» @mah_jan7 💌 💌 instagram.com/mehdighanbaryan
مشاهده در ایتا
دانلود
برونند زین جرگه هشیارها
🔖 بریده‌هایی از کتابِ «روابط متکامل زن و مرد»: 🔹 گاهی آدمی با تمامِ راحتی در رنج است! به همان اندازه كه ازدواج دو نفر ارزش پيدا مى‌كند، به همان اندازه وسوسه و حسادتِ دوست و دشمن زياد مى‌شود، كه درگيرى‌ها را زيادتر مى‌كند. پس به گونه‌اى تظاهر نبايد كرد كه حسادت و دشمنى‌ها بِجُنبد و سر بردارد، كه اگر اين حسادت‌ها به زندگى تو آسيب نزند، باعث از هم پاشيدگى زندگى ديگران مى‌تواند باشد. تو در جمع آن‌ها به گونه‌اى سخن بگو كه توقّع‌ها كم و تحمل‌ها زياد بشود و از مشكلات زندگى بهره بردارند و با سختى‌ها هم راحت باشند؛ چون رنج و راحتى، در ظرفيت قلبى و در پختگى برخوردها است. گاهى آدمى با تمامى راحتى‌ها در رنج است و غصه مى‌خورد و گاهى با همه‌ى رنج‌ها راحت است و بهره برمى‌دارد و پاداش مى‌گيرد. 📚 ، ص ۱۵ 🔹 ضرورتِ آموزش قبل از ازدواج كسى كه مى‌خواهد آش بپزد يا رانندگى كند، بدون آموزش وارد نمى‌شود. آيا مى‌شود عُمرى از دو طرف را بدون آموزش و شناخت ضعف‌ها و نيازها و شناخت روش برخوردها و گفت و گوها به تباهى كشيد؟ راستى كه در ساعت‌هاى انشاء و در دوره‌هاى تحصيلى مى‌توان طرز برخورد و صلح و قهر و ظرفيت و خشونت و حلم و صبر و يا شتاب و تندى را آموخت. اين‌كه چگونه صلح كنيم و يا اين‌كه چگونه درگير شويم و چه وقت سخت گيرى كنيم و... مى‌تواند موضوعات تأمل برانگيزى باشد و حتى بچه‌هاى لجوج و ناهنجار را به تأمل وادارد. آموزش مسائل زندگى و مشكلات و برخوردها، اساس آموزش است. آدم‌ها به طور طبيعى مى‌توانند مثل پرستوها، چلچله‌ها و كبوترها به يک‌ديگر جذب شوند؛ ولى عامل غريزه نمى‌تواند تمامى زندگى آدم‌ها را بچرخاند، كه نياز به آموزش و تعليم و مشورت و نظارت، از اين‌جا ضرورت دارد. 📚 زن و مرد، ص ۱۸ 🔹 در انتخاب همسر، معيار و ميزان انتخاب، همان خصوصيات و نكته‌هايى است كه براى تو مهم است. زيبايى، صدا، اندام و حالت‌هايى كه براى تو مهم هستند، نمى‌توانى به آن بى‌اعتنا باشى، از آن عبور كرده باشى و گذشته باشى. منى كه حالتى خاص و چهره‌اى خاص در رؤياهايم نشسته، نمى‌توانم به ديگرى روى بياورم و با آن مأنوس باشم، هر چند همه‌ى خوبى‌ها را هم داشته باشد. پس تا هنگامى كه اسير هستى، به تقليد پرواز نكن و مطمئن باش كه بت‌هاى تو را هر چند كه به آن دست بيايى، مى‌شكنند و در اين دنيا برايت دل‌خوشى نمى‌گذارند. در هر حال علاقه از دو طرف و ظرفيت و قدرت روحى و ظرافت برخوردها، مهم هستند. با اين خصوصيات، همسر تو جلوگير هدف تو نخواهد بود و درگيرى‌ها و برخوردها براى تو سازنده خواهد شد. 📚 روابط متکامل ، ص ۲۱ 🔹 سفره‌ی دل نقطه ضعف‏‌هاى تو باعث اسارت تو و تسخير تو مى‌شود. كليد فتح قلعه‌ى دل‏ها، تعلق‏‌ها و نقطه ضعف‌هاى آن است. در محبت يا گفت و گو، حدّ نگه دار، تا آنجا كه هنوز به جمله‌هايى از تو مشتاق هستند، خاموشى تو شيرين است. دلزدگى، حتى از محبت، نفرت‌انگيز است. به همان اندازه اى محبت و اقبال داشته باش كه طرف تو نياز دارد، نه به اندازه ‏اى كه تو دارى. هنگام راحتى و انس، در دل بهار زندگى، از پاييز هم يادى بكن. اين توجه، تعلق و دلبستگى را ضعيف مى‏‌كند و تو را آماده می‌سازد و براى حوادث، مصونيّت مى‌بخشد. در لحظه‏هاى خوشى و شادى، براى ديگران هم سهمى بگذار و اگر مزاحم تو شدند سخت گير نباش، كه گذشت از خوشى‌ها، تو را به خوبى‌ها مى‌رساند. از كسانى نباش كه رنج‌هايت و گرفتارى‏هايت را از نگاه و چهره و حالت‏هايت به هر كس منتقل كنى. سختى‌ها، مهمان تو هستند. آن‌ها را به دل‏هاى همسر و خانواده‏ات سرازير نكن. اگر ناتوان هستى، با توان‏گرى سفره‏‌ى دلت را باز كن، تا كارى صورت بگيرد، نه فقط درد دلى بر خاطرى آتش بيندازد. 📚 روابط متکامل زن و مرد، ص ۲۲ 🔹 براى همسرت غير مستقيم، امنيت و اعتماد را فراهم كن. از محبت و عشق خودت پيش كسانى حرف بزن كه براى او حرف مى‌زنند. از خوبى‌هاى او اين گونه ياد كن و همين‌طور غيرمستقيم و با لطافت گله‌گزارى كن و اميدوار باش كه سامان بگيرد و سر به راه بگذارد. برخوردهاى مستقيم ديرتر مورد اعتماد قرار مى‌گيرند و در صداقت تو ترديد مى‌آورند. 📚 متکامل و ، ص ۲۳ @jargeh 🔽🔽🔽
🔼🔼🔼 🔹 وظایف همسران از كسانى نباش كه رنج‌هايت و گرفتارى‌هايت را از نگاه و چهره و حالت‌هايت به هر كس منتقل كنى. سختى‌ها، مهمان تو هستند. آنها را به دل‌هاى همسر و خانواده‌ات سرازير نكن. اگر ناتوان هستى،با توان‌گرى سفره‌ى دلت را باز كن، تا كارى صورت بگيرد، نه فقط‌ درد دلى بر خاطرى آتش بيندازد. اين خوب است كه همسر تو محرم دارايى‌ها و شادى‌هاى تو باشد، ولى لازم نيست كه از گرفتارى‌هاى تو و مشكلاتى كه رزق تو هستند، سنگينى و سختى ببيند. مگر آنكه كارگشا باشد، نه فقط‌ سنگ صبور. 📚 روابط متکامل زن و مرد، ص ۲۳ 🔹 ملاک ارزش شغل كارها به عهده‌ى كسانى است كه در وقت كمتر، به شكل بهتر از عهده‌ى آن بر مى‌آيند. تقسيم بندى مشاغل با اين اصل همراه است، در حالى كه خود شغل‌ها ملاك افتخار نيست و عمل ملاك ارزش نيست، مهم عامل‌هايى است كه عمل را مى‌سازد و مهم نقشى است كه در پس هر شغل پنهان است. تمامى درگيرى‌ها و داد و فريادها، از اينجا برخاسته كه ما ارزش‌ها را فراموش كرده‌ايم و براى شغل‌ها عنوانى ديگر در نظر گرفته‌ايم و آن را ملاك افتخار مى‌شناسيم. خيال مى‌كنيم قضاوت، يا خياطى، با بقالى با يكديگر تفاوت دارند و در ارزش‌ها دخالت دارند. بينش اسلامى، براى شغل‌ها به اندازه‌ى بينش‌ها و به اندازه‌ى نقشى كه در پشت آن ايستاده ارزش قائل است. ارزش عمل؛ وابسته به محرك، وابسته به جهت، وابسته به شكل حركت، وابسته به بینشی است که تو نسبت به اثار عمل داری. 📚 روابط متکامل زن و مرد، ص ۳۰ 🔹 شناخت‏ها چگونه به‌دست مى‏آيد؟ جوابش اين است كه يك‏ مقدارش با تعلم است، يك مقدارش با بن‏بست‏ هايى است كه آدم پيدا مى‏ كند. من كه ماشينم با اين دنده راه نمى‏ رود. پت پت مى‏كند. نمى‏ شود آنجا خودسرى كنم بگويم: بايد با اين دنده راه بروى! خودت را هم بكشى دنده‏ات را عوض نمى‏ كنم. خب اين نمى‏شود، يك دنده ديگر! من با همسرم يا با فرزندم تندى مى‏ كنم مى‏ بينم كه اين جواب مناسب را نداد، خب وسيله‏ ى ديگرى را به كار بگيرم. اهرم ديگر، دور ديگرى را تجربه كنم. تجربه هست، تعلم هست، پيش‏بينى‏ها هست، كه چه ضعف‏ هايى را ممكن است داشته باشد. جامع‏ اش هم همان نكته‏ ى آخرى بود كه گفتم؛ بدانم كه در شرايط گوناگون و احتمالات متفاوتى كه اتفاق مى‏افتد، چه عوامل متفاوتى مى‏شود به كار گرفته شود. آموزش مى‏خواهد، تجربه مى‏ خواهد، تدبر مى‏ خواهد. و اين چيزى است كه بايد شروع كنيد. مثل اينكه شما بگويى الفبا را من چگونه بنويسم. يك آموزشى مى‏ بينى، بعد هم تمرينى مى‏ كنى، بعد هم حوادث را مى‏‌بينى. فقر هست، مريضى هست، رابطه‏ هاى گسترده هست، توقع‏ ها هست، دنياهاى متفات آدم‏ ها هست. اينها خواه ناخواه مشكلاتى را بوجود مى‏ آورد. اين مشكلات ممكن است در ما يا لجاجت و سخت گيرى و يا تزلزل و سستى را بوجود بياورد. 📚 روابط زن و مرد، ص ۶۲ 🔹 مادامی که من احساس نیاز به دین نداشته باشم... آن چه من را به حركت وادار مى‌كند، علم به چيزى نيست، اضطرار به آن است. احتياج به آن است. مادامى كه من، دين را حتى اگر قبول كردم، خدا را حتى اگر باور كردم كه هست، اگر به آن نياز نداشته باشم و بگويم بدون دين مى‌توانم راهم را بروم و مى‌توانم بدون دين زندگى كنم، طبيعتاً دين يا در متن نمى‌آيد ،بر كنار مى‌شود، يا اگر هم مى‌آيد متن بى‌بديلى نيست، مى‌تواند نسخه بَدَل داشته باشد. اينجاست كه تو از دين مى‌توانى كنار بكشى. ثبات تو در رابطه با دين ممكن است متغير باشد. يك روز باشى يك روز نباشى. اين ديگر مربوط‌ است به شرايطى كه تو دارى. دين متن تو نيست. يك روز آن را دارى، يك روز ندارى. حاشيه‌ى زندگى توست. اما اگر آدمى باور كرد كه دين براى من ضرورت است، چرا؟ چون علم من در حوزه‌ى هفتاد سال مى‌تواند كارگشا باشد، فلسفه‌ى من هم در حوزه‌ى علم من مى‌تواند روشنگر باشد و عرفان من هم و قلب من هم و مجموعه مسائل و نقطه‌هاى آسيب و آفتى كه در دل من هست با مجموعه‌ى راهى كه در پيش دارم و اهدافى كه دارم جمع‌بندى و شناسايى مى‌شود، آن موقع اگر من اين مجموعه را فهميدم،به وحى روى مى‌آورم، اين نياز را مى‌فهمم. اينجاست كه در خدا جدال نمى‌كنم. 📚 زن و مرد، ص۶۴ @jargeh 🔽🔽🔽