نقل است که یک روز با جمعی میرفت؛ جماعتی جوانان میآمدند و فساد میکردند تا به لبِ دجله رسیدند؛
یاران گفتند: یا شیخ! دعا کن تا حق تعالی این جمله را #غرق کند تا شومی ایشان از خلق منقطع شود.
گفت: دستها بردارید.
پس گفت: الهی چنانکه در این جهان عیششان خوش داری، در آن جهانشان عیش خوش ده!
اصحاب به #تعجّب بماندند!
گفتند: خواجه ما سرِّ این #دعا نمیدانیم!
گفت: آنکس که با او میگویم میداند؛ توقف کنید که هماکنون سرِّ این پیدا آید؛
آن جمع چون شیخ بدیدند رُباب بشکستند و خَمر بریختند و لرزه بر ایشان افتاد و در دست و پای شیخ افتادند و #توبه کردند!
شیخ گفت: دیدید که مراد جمله حاصل شد، بی غرق و بیآنکه رنجی به کسی رسید!
📚 #تذکرة_الاولیاء/ #عطار_نیشابوری
🌐 دریافت کتاب: بازنویسی تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری به نثر ساده
@jargeh