آمد برِ من یکدم، بُرد از #دلِ مَن صَد غَم
گفتم که همین یکدم؟! گفتا که همین باشد!
گفتم چه کنم با دل تا غم نبوَد در وی؟
گفتا غمِ من دارد، بُگذار #غمین باشد
چون دید که هُشیارم، رفت از برَم و میگفت
عاشق چو چُنان باشد، #معشوق چُنین باشد
شیرینْ سخنِ تلخَش شوری به جهان افکند
چون لبشکرین باشد، حرفش نمکین باشد
بر گِردِ سرَش گشتم، گفتا مَهل از دستم
عاشق چو شود خاتمْ، معشوقْ #نگین باشد
.
.
گویند ز این و آن تا چند #سخن گوئی
زانرو که دَر آن باشد زانرو که درین باشد
گَه مینگرم آن را گه مینگرم این را
چون جلوهگهِ حُسنش گه آن و گه این باشد...
#فیض_کاشانی
🌐 زندگی و شخصیت مرحوم ملامحسن فیض
@jargeh
باش در #ذکر_خدا دایم اگر جویایی
کاین بُراقیاست که تا عرش ناستد جایی
پای من بر سرِ گنج است ز جمعیتِ دل
نیست در دستم اگر چون دگران دنیایی
لاله را نعل بوَد بر سرِ آتش در کوه
در رهِ سیلِ حوادث تو چه پا برجایی
چشمِ خفّاش ز خورشید ندارد قسمت
ورنه در دیدهی روشنگهران پیدایی
طوقِ هر فاختهای دیدهی حیرت زدهای است
در ریاضی که بوَد سَروِ سَهی بالایی
چشمِ کوتهنظر آیینهی ظاهربین است
ورنه در سینهی هر قطره بوَد دریایی
صائب از هر دو جهان قطعِ نظر آسان است
اگر از جانبِ #معشوق بود ایمایی
#صائب_تبریزی
@jargeh