برونند زین جرگه هشیارها
وصلِ تُو زود رفت و فراقِ تُو دیر ماند #فریاد ازین عُقوبتِ بسیار و عُمرِ کم! دانی کدامْ روز #عدم شد
#پیشنهاد_رفیقان
خوش باشد اگر باشم در طَرْفِ چمن با او
من باشم و او باشد، او باشد و من با او
بر هم زدن چَشمَش جان میبَرَد از مردُم
کی زنده توان بودن یک چَشم زدن با او؟
با او چو پس از عُمری خواهم سخنی گویم
هرگز نشود پیدا #تقریبِ سُخن با او
جانم بَرِ جانانَست، من خود تنِ بیجانم
آری ز کُجا باشد جان در تن و تن با او؟
تا عَهد شکست آن مَه بگداخت #هلالی را
دیدی که چه کرد آخر، آن #عهدشکن با او؟
#هلالی_جغتایی
@jargeh
به قدم طی نشود راهِ بیابانِ #فراق
قطعِ این مرحله را بال و پَری میباید
در رهِ عشق، #هلالی، خبر از خویش مَپُرس
که در این راه ز خود #بیخبری میباید
#هلالی_جغتایی
📚 کنز العمّال، ج ۲، ص ۸۸: ... وَ لِكُلّ شَئ جناحٌ و جناحُ هذه الأُمّةِ علىُّ بنُ أبى طالبٍ عليه السّلام.
@jargeh
عید قربان شد، بیا عاشق کشی بنیاد کن
دردمندان را به درد نو مبارک باد کن
گفتهای در دین ما رسم فراموشی خطاست
چون کنی از ما فراموش، این سخن را یاد کن
با من آغاز تکلم کردی و بیخود شدم
تا از اول بشنوم، بار دگر بنیاد کن
زینهار! ای دل، چو آن سلطان خوبان در رسد
حال ما را عرضه ده، کر نشنود فریاد کن
ای فلک، زان سنگها کز نقش شیرین کنده شد
گر توانی زیب روی تُربت فرهاد کن
ترک جان گفتیم و بیدادت هنوز آخر نشد
آخر، ای سلطان خوبان، ترک این بیداد کن
ای پریپیکر، #هلالی از غمت دیوانه شد
گر نوازش میکنی، او را به سنگی شاد کن
#هلالی_جغتایی
@jargeh