نویسندگان جریان
به قطار گلدان های لب پنجره نگاه میکنم ، همیشه مامان بزرگ میگفت :«من اگر جای تو بودم به گل ها آب مید
#جام_رمضان
✍ نجمه سادات اصغری
عضو فعال جوانههای جریان
#جام_رمضان
«به نام او.....
قدیمیا خوب فهمیده بودن از زندگی چی می خوان،
همین سادگی در نقش و رنگ خانه را
همین قطار سبز و شادی آور گل ها را
هنوز هم قدم که در این خانه ها میگذاری تمام اجزایش با تو همراه می شوند
چشم هایت را که می بندی و نفس عمیقی میکشی تمام سلول هایت زنده می شوند .
گویی پنکه هر روز به تو می گوید برای اینکه موثر باشی باید حرکتی داشته باشی، سکون تو به معنای رکود و بی اثر بودن توست،
و پنجره ای که در بطن ظلمات هر روز به تو نور را هدیه میدهد،
انگار میگوید دنیا را بنگر گاهی سبز و گاهی خشک و بی روح، اما بالاخره بهار رخ نشان میدهد، مهم این است که سختی ها را با صبوری پشت سر گذاری تا مثل این قالیچه جغرافیای قدم های نامعلوم باشی و استراحتگاه گام های خسته.
البته یادت نرود که اگر بخواهی همیشه استوار و محکم باشی باید به تکیه گاه محکمی چنگ زده باشی، و این هم ندای درونی پرده این خانه است که اگر گوش شنوا داشته باشی، درک خواهی کرد....
موجز بگویم...
«و ان من شی ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم»
چشم دل و گوش دل که بسپاری ، تمام اشیاء دور و برت حرفی دارند و تسبیحی و تو میتوانی با آنها هم کلام و هم نوا شوی..»
✍خانم رمضانی
از اعضای خوشذوق مجموعه کتابپردازان
@jaryaniha
«صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن...»
#حافظ
@jaryaniha
#لحظه_نگاشت
💠 اذ یغشیکم النعاس امنة منه وینزل علیکم من السمآء مآء لیطهرکم به ویذهب عنکم رجز الشیطـن ولیربط علی قلوبکم ویثبت به الاقدام»
هنگامی که خواب سبکی که مایه آرامش از ناحیه خدا بود شما را فرو گرفت و آبی از آسمان برای شما فرو فرستاد تا با آن شما را پاک و پلیدی شیطان را از شما دور سازد و دلهای شما را محکم و گامها را با آن ثابت دارد.
خوب نگاه کن
می بینی؟!
معجزه همین است
"رگ های باران بر روی پنجره ی اتاقت "
قطره ها دست در دست هم
محکم و استوار
از هیچ چیز نمی ترسند
راهشان را پیدا می کنند
حتی از پنجره ی اتاق تو ...
برخیز
پنجره را باز کن
خوب نگاه کن
به آن بالا
راستی راه تو کجاست ؟»
✍خانم خسروپور
عضو فعال کارگروه کودک و نوجوان
@jaryaniha
هدایت شده از مهـــارتهای نویسنــدگی
#قاب_جوانه
دیروز تو اتاق جریان با جوانهها جلسه داشتیم. دربارهی مسیر نویسندگی مون در سال جدید حرف زدیم.
دربارهی درونمایه فکری یک نویسنده و هدفی که باید داشته باشه.
دربارهی رسالت یک نویسنده نوجوان و نقشی که میتونه در جامعه ایفا کنه...
دورهمی خوش گذشت، جای اونایی که غایب بودن خالی بود ☺️
#جوانه_جریان
https://eitaa.com/Writingskills
#بزرگــــواژه
«نوشتن آخرین روانپزشک است،
مهربانترین خدا بین تمام خدایان است.
نوشتن مرگ را میتاراند،
ترکت نمیکند.
نوشتن میخندد
بر خودش
بر رنج.
آخرین توقع است،
آخرین تفسیر.
نوشتن تمام اینهاست.»
📝چارلز بوکوفسکی
@jaryaniha
#آموزش_داستان_نویسی
#چگونه_خوب_بنویسیم؟
«لب مطلب را در آخر رو کنید»
🌱شما نکته خنده دار یا مهم را در ابتدا یا وسط آن رو نکنید. بیشتر نویسندگان نکته داستانشان را در وسط داستان لو میدهند. به استفاده از کلمه «من» در مثالهای زیر توجه کنید:
مثال: «استاد از من خواست تا مجری همایش شوم. میتوانست از دیگر دانشجویان این تقاضا را بکند.»
قوی تر : «استاد میتوانست از دیگر دانشجویان به عنوان مجری همایش کمک بخواهد؛ اما من را انتخاب کرد.»
با نیاوردن مهم ترین کلمه تا قبل از آخر جمله، در آن تعلیق ایجاد کنید و خواننده را تا آخرین کلمه که شگفت زده اش میکنید، هل دهید.»
🎉 بدان و بنویس
@jaryaniha