بسم الله...
اهرم شیر آب را میچرخانم سمت نشانک قرمز. به بهانهی چرب بودن ظرفها آب داغ روی دستهای سردم میریزم.
در لحظه آرزو میکنم کاش این گرما به پنجهی پاهایم برسد.
اصل شستن ظرفها هم بهانه است.
مدتهاست خستگی آخر شب حوصلهی شستن ظرفها را ازم میگیرد ولی امشب که دست هایم یخ زده است انگار بهترین کار شستن ظرفها با آب داغ است.
همسرم خسته است. روز جمعه بوده و کارهای فنی خانه را انجام داده است.
چند ریزه کاری مانده بود.
اگر یک شب معمولی بود ریزه کاریها باقی میماند برای شب بعد اما امشب فرق میکند. آچار و پیچ گوشتی از دستش نمیافتد. لابد دست و پاهای او هم یخ و بی قرار است.
دستهای مان را گرم کار کرده ایم و دلهای بی قرار را با ذکر خدا آرام نگه داشتهایم.
عجیب است این شب های انتظار ...
✍انیسه سادات یعقوبی
#لبنان
#بیروت
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱