نویسندگان جریان
#پنجشنبههای_نوشتنی بعدازظهر آخر هفتهتون بخیر... این هفته هم همراه مون هستید با یک تمرین نوشتنیِ
#ارسالی
«ابتدا از جای خود بلند میشویم. در این مرحله اگر روی تخت خواب دراز کشیده یا سر سفره غذا باشیم کار کمی تا اندکی پیچیده میشود.
سپس در کابینت را باز کرده و طبق معمول مشاهده میکنیم که هیچ لیوانی باقی نمانده.
در مرحله بعد همانطور که نیم نگاهی به سینک ظرفشویی و احتمالا نگاه عمیق تری به کابینت ظروف مهمانی داریم در برابر وسوسه مقاومت کرده و از کمر به سمت داخل سینک خم میشویم.
حالا دست راست یا چپ(بسته به میزان تسلط و مهارت شخص) را مشت کرده و لاجرعه آب را سر میکشیم.»
✍ز. هاشمی
#جوانه_جریان
@jaryaniha
هدایت شده از مهـــارتهای نویسنــدگی
«به دنبال سکه کل اتاقم را زیر و رو میکنم، چه کسی میتوانست باور کند همین چند سال پیش همه در کیف پول هایشان حداقل چند عددی سکه یافت میشد چقدر زمان گذشته بود... حتی همین حالا که من در حال نوشتن هستم و خودم را برای سال تحویل آماده میکنم او در همه چیز دخیل است.
زمان چیزی غیر منتظره و شگفت انگیز است میتواند تو را با خود همراه کند یا تو را درون سیاه چاله ای گیر بیندازد اما این بار انگار زمان برایم متوقف شده بود تمام اعضای خانواده که به دنبال چیدن سفره ی هفت سین بودند سر جاهایشان بی حرکت شده بودند و ساعت در دقیقه ی اخر سکوت کرد!
شاید او هم از ورود به سالی جدید میترسید یا شاید هم هراس از "تحول" کلمه ی مناسب تری باشد.
به هر حال هر چه که بود هر دو به خوبی میدانستیم که باید دست از این سکون برداریم من باید در این ثانیه های آخر سکه ها را برمیداشتم و در ظرف سنتی میان سفره میگذاشتم و او هم باید سالی جدید را فریاد میکشید.»
✍ مهرانا کاتب
#تحویل_سال
#عید_نوروز
#جوانه_جریان
https://eitaa.com/Writingskills
«گاهی فکر میکنم تنها عضو ثابت بهارچند سال اخیرمان، همان هفت تا سین وسط سفره است.
غیر از آن هر سال خیلی چیزها نسبت به سال قبل تغییر میکند. این را حتی میشود از باریکه نور پنجره که هر سال باریک تر از سال قبل میشود هم فهمید.
گمانم بهار برایم تبدیل به واژه ای انتزاعی شده. از آن واژه هایی که در ذهنم هزار و یک تعبیر شاعرانه برایش دست و پا میکنم و در واقعیت اما، خبری از هیچکدامشان نیست.
سفره را میچینم.. مثل همیشه.. دقیقه نودی و هول هولکی...
سبزه میگذارم به نیابت از جنگل های گیلان ...
سکه میگذارم به امید پیدا شدن گنج در بساط زباله گرد ها،
سیب میگذارم به یاد نفس تنگی دختران دانش آموز،
سنجد میگذارم به امید سلامت عقل فلانی و فلانی و فلانی ها.
دست نگه میدارم. امسال سفره چیدن برایم بی معناست. دیگر حتی شکایتی از جنگ و زلزله و سیل ندارم. گمانم حقمان است. آرام غبار روی قرآن را میزدایم و آنقدر منتطر میمانم تا در دل شب بهار پاورچین پاورچین از راه برسد. به خیالم او هم خجالت زده است.
بماند به یادگار، از سالی که چهار فصلش پاییز بود.»
✍ز. هاشمی
#تحویل_سال
#عید_نوروز
#جوانه_جریان
دست از کوشش مکش در سال نو تا جان تو
در تکاپو ها دوران خویش را معنا کند.
عشق را جاری کند در چشمه ساران جهان
تا که جاری گردد و او عشق را دریا کند
در هیاهو و بزنگاه و سکوتِ مطلقی
در جهان غوغا کند، در دل کمی نجوا کند !
در وجودت دلتکانی کن که حول حالنا
در دلت شوری برانگیزد و یا غوغا کند💚🌿
شاعر نوجوان: مطهره ناطق
#جوانه_جریان
#عید_نوروز
#تحویل_سال
@jaryaniha