#پاراگراف_شروع
«از چند پله ی سنگی بالا رفتم. فقط همین. و در کمتر از یک ماه، ماجرایی را از سر گذراندم که زندگی ام را زیر و رو کرد. گاهی فکر میکنم شاید آن ماجرا را به خواب دیده ام یا هنوز خوابم و وقتی بیدار شدم میبینم که رویایی بیش نبوده. اسمی جز معجزه نمی توانم روی آن بگذارم.گاهی واقعیت آن قدر عجیب و باورنکردنی است که آدم را گیج می کند. وقتی بر میگردم و به گذشته ام فکر می کنم، پایین رفتن از آن چند پله را سرآغاز آن ماجرای شگفت انگیز می بینم...»
#رویای_نیمه_شب
مظفر سالاری
@jaryaniha