eitaa logo
جشن انتخاب
21 دنبال‌کننده
293 عکس
8 ویدیو
10 فایل
جشن انتخاب یک دورهمی انتخاباتی است، شما هم دعوتید... ارتباط با ادمین: FmBanoo@
مشاهده در ایتا
دانلود
این خاطره ی مامان یکی از مامان های گروه مونه❤️😍 در دل روستا.. مادران میدان روشنگری وانتخابات واما امروز جمعه منتظر بودیم تا زباله ها مون رو بزاریم داخل بیل رودل (لودر)😆 روستا به همیناش قشنگه 🚜 تازه همین رودل هم محزه رضای خدا زباله روزمین مانده ماهای رومیبره وگرنه وقتی یک شورای دل سوزی نداره کی میخاد دلش بحال مردم بسوزه 😌 خلاصه چه دردسری لودر آمد باکلی زباله تا ببرد اینها روخالی کنه وبرگرده ودوباره شروع بکار کند درهمین حال سرکله کشاروزی که زمین این بنده خداشده بود مدفن زباله پیدا شد که با راننده لودر حرفشون شد چیکارداری یه زد خوردی بین این رانندوکشاورز شدکه منجره به آمدن پیلس ۱۱۰ شد عجب قضیه شد یکی ازشواری محترم هم درصحنه حضور داشتن درعوض اینکه این دوستان روهدایت به اسلاح کنه کلی پرونده روی دست گرفته بود و فقط نضاره گر این صحنه بود فکنم بدش نیومد که از آب لای ماهی بگیره هی به این ارگان زنگ میزد هی به اون ارگان 🎤 که چرابرای روستای ما کوتاهی میکنید ومردم رو اذیت میکنید وازاین حرافای پشت پرده آی 🤗😇 خلاصه بین ازدحام یک نفرصداش بلند شد وگفت مادیگه رای نمیدیم ازین طرف چند نفر گفتن مگه برای ما چیکار کردن که رآی بدیم منم حقیقت از دل همشون باخبر بودم که واقعا از نظر اقتصاد راست میگن 🤔 یه مکث کردم ووو گفتم اگه ما رآی ندیم درست میشه ؟ چندنفرگفتن آخه این وضعیت ماباید باشه؟ حق داشتن برای یه سطل زباله این همه درگیری!؟ 🤔 خلاصه حرف اونا روشکستم گفتم باید رآی بدیم ولی بابصیرت آخه ما پیرو رهبری هستیم هنوز حرف من قطع نشد که چنتا ازخانمها گفتن آر ما هرچی رهبر مون بگه همینیم و حتمآ انشالله میریم پای صندوقها ورای میدیم 🤗🤗🤗🤗 خلاصه روز جمعه ماهم تا ظهر اینجوری گذشت و وبنده خدای کشاورزی وراننده رودل روهم پلیس ۱۱۰ برد و امشب هم مهمان بازداشت خانه کلانتری هستن 😣😣 اینهم ازروشنگری امروز ما 😆😆😆😂😂 @madaranemeidan
انتخابات امسال برام متفاوت تر از هر انتخاباتی بود... خدا توفیق داد و امسالو کنار مادران دغدغه مندی گذروندم که علاوه برا مادرانگی هاشون خودشون رو موظف میدونستن به حرف رهبرشون که گفتند: (همه مردم علاوه بر رای دادن خود بقیه رو هم تشویق به شرکت در انتخابات کنه) لبیک بگند. فعالیتم در فضای مجازی رو شروع کردم... اما دوست داشتم همسرم رو هم همراه کنم و ایشون هم برای حرف رهبر قدمی بردارند.. به ایشون هم پیشنهاد دادم تو فضای مجازی فعالیت کنند... استقبال کردند و از همون لحظه شروع کردند... اول صحبت تو گروه های دوستانه که داشتند رو شروع کردند و سعی داشتند با چند نفر از دوستانشون که قصد رای ندادن داشتند رو صحبت کنند و تشویقشون کنند به رای دادن... بعد از اون هم وارد فضای مجازی شدند و زیر پست نامزدها با گذاشتن کامنت های درست سعی در تشویق افراد به رای دادن میکردند... صحبت و گفتگو با کسانی که کامنت هایی مبنی بر عدم رای دادن میذارن هم جزو برنامه هاشونه انشاالله... ازونجایی که توفیق حضور و همراهی دوستان روشنگرم رو برای رفتن به مناطق مختلف برای روشنگری نداشتم تصمیم گرفتم از طریق مجازی قدمی بردارم هر چند کوچیک... یک استوری مبنی بر نظرسنجی برای شرکت در انتخابات در صفحه شخصیم گذاشتم... الحمدالله درصد افرادی که قصد شرکت در انتخابات رو داشتند بیشتر بود... به دایرکت تک تک کسایی که قصد عدم شرکت رو داشتن رفتم و با نهایت احترام و صمیمیت ازشون علت رو جویا شدم... همه از وضع موجود گله داشتند... باهاشون همدردی میکردم و در نهایت هم براشون دلایل موجه میوردم که با رای ندادن هیج مشکلی حل نمیشه... چند نفری مجاب شدند که شرکت کنند الحمدالله... اما در بین همین دایرکت دادنا و صحبت کردنا متوجه یه چیزی شدم که خیلی برام جالب بود... روزی که دومین مناظره انتخاباتی برگزار شد همون اوایل مناظره متاسفانه برق رفت... من هم یک استوری از برق رفتن وسط مناظره گذاشتم و هشتگ زدم درست انتخاب کنیم.... گویا یک عزیزی همون لحظه استوری منو دیده و تصمیم گرفته مناظره رو ببینه... باهاشون صحبت که میکردم گفتند من اصلا قصد رای دادن نداشتم تا اینکه استوری شما رو دیدم و رفتم مناظره رو دیدم... بعد از دیدن مناظره تصمیمم عوض شده و الان سفی دارم راجع به نامزدا تحقیق کنم و انشاالله رای بدم.. الحمدالله... اصلا فکرشم نمیکردم یه استوری ساده من باعث بشه نظر یه عزیزی عوض بشه... @madaranemeidan
دیروز پنج شنبه بود ومزارها در روستاهای ما شلوغ یک روستایی رو انتخاب کردیم رفتیم مزار مردم سه چهارتا وارد میشدند وتوی قبرستان پخش میشدند از دور یک گروهی دیدم که چند تا نوجوان بودند ویکی دوتا خانوم با دوستم رفتم جلو و سلام و احوالپرسی کردم بهشون گفتم نظرتون در مورد انتخابات چیه ?به همدیگه نگاه کردن وباز من گفتم که برای تبلیغات شورا یا حتی ریاست جمهوری نیومدیم فقط میخوایم بدونیم شرکت میکنید یا نه خانومه گفت مجبوریم شرکت کنیم چون بعدا جایی گیر میکنیم نگاه میکنن به صفحه شناسنامه که مهر داره یا نه بهشون گفتم یعنی الان رای ندادن بهترین راهه بهش گفتم آیا ما رای ندیم این مشکلات حل میشه خودشون می گفتند نه ...برام جالب بود یکی از نوجوان ها که اتفاقا رای هم نمی تونست بده خیلی جواب میداد و جوری انگار از طرف بقیه شبهه مینداخت معلوم بود توی مجازی فعال بود و سرش پر از شبهه بهشون گفتم اگه یکبار دخترتون رو شوهر بدید وخدای ناکرده طلاق بگیره دیگه شوهرش نمیدید همون نوجوون گفت نه کی بعد طلاق ازدواج میکنه بهش گفتم دختری که توی بیست سالگی مثلا طلاق بگیره عقل سلیم نمیگه که بقیه عمرت رو تنها زندگی کن چون یکبار بد انتخاب کردی بلکه میگه ایندفعه خوب تحقیق کن وبا یه فرد شایسته ازدواج کن نوجوون ساکت شد بعد پرسیدم اینجا چند تا شهید داره گفتند ۳ تا گفتم میدونید اون شهدا خون دادند پای این نظام حالا ما فقط باید یه رای بدیم برای این نظام بهشون گفتم میدونید مردم سوریه از کشورشون خسته شده بودند از نظامشون برگشتند آمریکا تا فهمید مردم سوریه خسته هستند داعش رو فرستاد با وعده آینده بهتر اما شروع به خرابکاری وقتل وتجاوز کردند اما بعد که به خودشون اومدند دیدند چه بلایی سر خودشون وکشورشون آوردند که با کمک شهید سلیمانی تونستند دوباره کشورشون رو از دست آمریکا وداعش در بیارند که بعد این هزینه سنگینی که دادند فهمیدند باید پای نظامشون وایستند که اتفاقا هفته پیش انتخابات داشتند نه تنها ۹۸ درصد شرکت کردند بلکه از ۹۸ درصد, ۹۸ درصد به بشار اسدی رای دادند که خودشون قبلا می گفتند باید از قدرت ساقط بشه ولی برای اینکه به این مرحله برسند هزینه سنگینی دادند بهشون گفتم یک سوال دارم آیا امروز اگر شهید سلیمانی بود رای میداد یا نمی داد? بلافاصله گفتند: میداد گفتم به خاطر خون شهدایی که برای این نظام ریخته شده باید بریم پای صندوق رای وسعی کنیم ایندفعه انتخاب درست واصلح داشته باشیم خانمه گفت به خاطر شهدا میرم رای میدم بهش گفتم حرف ما هم همینه 😊 @madaranemeidan
دیروز با چندتا از دوستان مادرانه ای اولین تجربه حضور میدانی داشتیم. هممون استرس داشتیم😅 اولش چند دقیقه ای به این که چی بگیم و چجوری بگیم گذشت. این یه کم روحیه داد بهمون. بعد جدا شدیم از هم که بریم برای صحبت ولی دیگه هیچ مورد مناسبی پیدا نمیشد😬 یا با همسراشون بودن، یه خانومه دوتا بچه کوچیک داشت که همش حواسش به بچه ها بود، یکی دیگه همش با تلفن حرف میزد و.. خلاصه دیگه دم غروب بود دیدم یه خانم تنها نشسته رو نیمکت. به بهانه اجازه گرفتن برای نشستن همون اول شروع کردم به حرف زدن.. گفتم خیلی خسته شدم چون بخاطر بچه ها همش راه رفتم(پسرم رو تو کالسکه خوابوندم و..) درباره نیاز بچه ها به پارک گفت، حرف رو کشوندم به کرونا و انشالله واکسن بزنیم ببینیم بهتر میشه و‌.. گفت نگران حضوری/غیرحضوری بودن مدرسه بچه هاشه که کلاس اولین(دوقلو بودن). گفتم انشالله درست میشه، یه مقدارم این چیزا مدیریت میخواد.. میخواستم بپیچم تو اصل مسئله مشارکت و انتخابات و اینا که دیدم خانومه خودش جلوتر از من حرفا رو زد! واقعیت اینه که من هیچ کار خاصی نکردم ولی اون خانوم کار بزرگی برای من کرد. یادم آورد که حرف زدن با آدم ها چقدر راحته. بهم شجاعت داد. به این فکر کردم که چرا اولش میترسیدم؟ از چی میترسیدم؟ از حرف زدن با یه آدم؟! مگه چی میخواستیم بگیم به هم؟ مگه چه بلایی میخواستیم سر هم بیاریم؟ ته تهش میخواست با تندی حرفامو رد کنه؟ تهش این بود که کم بیارم تو جواب؟ خب میتونستم با لبخند بهش بگم من مثل شما فکر نمیکنم و امیدوارم یه روز شما هم مثل من به آینده امیدوار باشین! و تمام! واقعا چی به سرمون اومده که از حرف زدن با هم میترسیم؟ چی شد که این جوری شدیم؟ @madaranemeidan
سلام به همگی😍😍 ما امروز با مدافعین حرم انقلاب زدیم به خط💪💪💪 جاتون خالی رفتیم امامزاده عبدالله(غرب تهران) داخل امامزاده کسی نبود اما بیرون تو فضای سبز یه عده نشسته بودن 😃 رفتیم پیش خانم ها و گفتیم میشه در مورد انتخابات با هم گپ بزنیم🙂 گفتن بله ولی ما رای نمیدیم🤨 نزدیک دو ساعت با خانمها تو اون فضای سبز مشغول بحث و گفتگو بودیم😰 هلاک شدیم🤕😷 جمعیت خوبی بود می اومدن قاطی بحث و حرف میزدن آخرش یه گفتن رای میدن و حتی پرسیدن به کی رای بدیم🤩 به تعداد گفتن رای میدیم ولی باید فکر کنیم🤪 یه تعدادی هم کلا مرغشون یه پا داشت اما حرف زدن و حرف شنیدن من میگم اونها هم رای میدن به برکت خون حاج قاسم🙃 بعد از امامزاده دو تا از بچه ها رفتن منزل و بعد ما سه نفری رفتیم پارک شمشیری 🤓😎🧐 دنبال شکار می گشتیم که ناگهان 🤩🤩🤩 تیریبون آزاد رو دیدیم😍 خلاصه یکی از رفقا رفت پای تیریبون و هرچی به فکرش رسید گفت😏😏 کل پارک جمع شدن و تب انتخابات گرم شد الحمدلله 😇 موقع رفتن هم خانمی جلومونو گرفت و گفت شما بودید حرف زدید گفتیم بله و دوباره یه میتینگ انتخاباتی راه انداختیم😎😎😎 روز پرباری بود خداروشکر☺️☺️☺️ @madaranemeidan
📝طرح کارگاه بازی مادروکودک ( بخوانید پوششی انتخابات😜)را که به اشتراک گذاشتیم، نظرات دوستان سرازیر شد. ⛔️فک نکنم مخاطبی داشته باشی خواهر، تو بسیج همه توجیهن!😅 ⛔️ای بابا همه خسته و هلاکن از این همه با بچه بودن. باز کارگاه بازی مادر و کودک رو کجای دلشون بزارن؟!😏 ⛔️موندم چه جوری رسیدین به این که طرحتون جواب میده!😳 و... شک و تردید افتاد به جانم اما قرار نبود پنچر شویم! یا علی گفتیم و زدیم به خط💪 ** جلسات پشت سرهم در حال برگزاری بود. نظرات مادران هم می‌رسید☺️ ✅وای چه بامزه س این بازیها، خیلی خوش میگذره😍 ✅خسته شدم از تنهایی پسرم. اینجا که میاد خیلی بهش خوش میگذره😊تازه خودمم خیلی کیف میکنم😍 ✅ با حرف های شما حتما اصلح رو پیدا می کنم وان شالله بتونم خانواده ام رو همراه کنم😊 ✅چمدونم والا من که گفتم رای نمیدم بس که نامید بودم حالا بیشتر فکر میکنم به حرف های شما!! ✅بحث هویت و پیوندش با انتخابات برام تازگی داشت ❤️❤️ مخاطبا درهم بودند!😅 باححاب و بی حجاب... اما ته دلم قرص و امیدوار به رزق معنوی این کلاس ها❤️❤️ پ.ن ✍️بنظر می رسد با برنامه ریزی و طرح های مناسب می شود پای همه جور سلیقه ای را به مسجد و بسیج باز کنیم. حتی همان عزیزی که شاید ظاهرش مناسب نباشد. باشد که سقف همت مان را بالا و بالاتر ببریم. می ریم بالا بالاتر!😁 @madaranemeidan
تو این روزا که جلسات رو برگزار میکنم یه مامانی همه جلسات رو اومده تا اینجای کار. با اینکه مکان ها متفاوت ومحتوا تقریبا تکراری ولی بازم میاد 😳😁 فک کنم عاشقم شده😂 امروز می‌گفت: من چند روزی هست میرم تو پیج های مختلف وباهاشون حرف میزنم در مورد انتخابات. هیچ شناخت قبلی ندارم ازشون ،توکل کردم به خدا خیلی باهاشون حرف میزنم و فحشم میخورم گاهی اوقات ولی من کوتاه بیا نیستم .💪همه تلاشم رو میکنم برای روشنگری. تا الان تونستم دونفر رو که اصلا رای نمیدادن،راضی به رای دادن بکنم وبا قدرت ادامه میدم... @madaranemeidan
💠 روشنگری باطعم قرآن وارد حسینیه شدیم. همه ماسک زده😷 با فاصله از هم و روبه‌روی هم نشسته بودن و قرآن می خوندن. ما هم توی همون ردیف با حفظ فاصله نشستیم. وقتی نوبت به من رسید با لهجه محلی گفتم: حاج خانوم ها! اگه اجازه بدین من به جای روخوانی قرآن، چند آیه قرآن رو تفسیر کنم.☺️ _ خیلی هم خوبه. قرآن رو خودمون توی خونه میتونیم بخونیم. 😄جهت تلطیف فضا و ایجاد صمیمیت، با لحن شوخی و با همون لهجه محلی گفتم: پس برای سلامتی خودتون و خانواده‌هاتون و بچه‌هاتون و شوهراتون و مادرشوهراتون و خواهرشوهراتون و جاری‌هاتون، یه صلوات بلند بفرستین.😅 صلوات که ختم شد، با همون لهجه محلی ادامه دادم؛ می‌خوام یه سوال ازتون بپرسم. البته میدونم که ماشاءالله همه بلدین، چون از نور قرآن بهره می‌برین الحمدلله. ❓هدف ما از خواندن قرآن چیه و چه فایده‌ای برامون داره؟🤔 خانمی گفت: نمی‌دونیم. فقط گفتن بخونیم ثواب داره، ما هم میخونیم. خانم دیگه‌ای جواب داد: می‌خونیم که ببینیم خدا چی گفته؟ پیامبرا و اماما چی گفتن؟ پرسیدم: خب حالا قرآن رو خوندیم و فهمیدیم که خدا چی گفته، چه فایده‌ای داره برامون؟ بکی جواب داد: خب راه و چاه زندگیمون رو می‌فهمیم. _ احسنت به شما. خب حالا یه سوال دیگه؛ ❓ آیا میشه که قرآن برای یک گوشه از زندگی من، برنامه داده باشه، ولی برای یه گوشه دیگه هیچی نگفته باشه؟ مثلاً گفته باشه نباید غیبت کنیم، ولی نگفته باشه توی جامعه چه وظیفه‌ای داریم؟ همه یک‌صدا گفتن: نه، قرآن برای همممه‌ی زندگی ما برنامه داره. _ چرا؟ _ چون کتاب کاملیه و نقصی نداره. ✅ در تأیید حرفشون گفتم؛ دقیقاً. اگر مثلاً خداوند نیازی رو در من قرار داده باشه، ولی راهی نشون نداده باشه، یعنی منو بلاتکلیف رها کرده و این با حکمت خداوند جور در نمیاد. خانم‌ها با عبارات محلی یا حرکت سر تأیید می‌کردن. خانمی گفت: قرآن مثل یک راهنما و معلمه که راه خوب و بد رو به یه بچه نشون میده. گفتم پس ما در هر جای‌ زندگی که گیر کردیم، می‌توانیم دوای دردمون رو از قرآن پیدا کنیم. مثلاً الان در شرایط فعلی کشور و فقر و بیکاری و بیماری و بی کفایتی مسئولین و فشار اقتصادی و دشمنی دشمنان و بحث انتخابات و غیره می‌تونیم بگیم قرآن هیچ تکلیفی برای ما روشن نکرده و راهی نشونمون نداده؟ _ نه. نمی‌تونیم بگیم. @madaranemeidan
روزها یکی پس از دیگری می گذشت، داشتم از کاروان دوستان روشنگرم جا می موندم😔😔 باید کاری میکردم....شرایط همراهی با دوستان رو هم نداشتم... خدایا خودت راه رو بهم نشون بده... تا این که به ذهنم اومد، از مربی قرآن دخترام درخواست کردم، اگه امکانش هست، شرایطی رو فراهم کنه تا دوستان تشریف بیارن و یه جلسه ی روشنگری،برپا بشه😃😃😃😃 خدا خیرش بده با اولین تماس باروی باز موافقت کردن😍😍 جلسه با حضور چند خانم برگزار شد😊 خداروشکر بازخورد های مثبتی داشت و یکی از خانم ها درخواست دادن تا در منزلشون جلسه برگزار بشه. و اما مسئولیت من 👇😁 مدیریت حدود ده تا وروجک 🤯😄 دخترم دفتر نقاشی و مداد رنگی آورده بود بچه ها یکم نقاشی کشیدن ولی زود خسته شدن🎨 بعد باهم قایق اوریگامی درست کردن و پرچم ایران رو روش نقاشی کشیدن 🇮🇷 معلم بازی هم کردیم و من در نقش شاگرد بودم، این قسمتش خیلی برای بچه ها جالب بود و کلی خندیدن😅 خانم معلممون هم بهمون گفت نوبتی بریم شعر بخونیم 🎼🎤 بعد شعر هم پانتومیم بازی کردیم🎭 جلسه دوستان تمام شده بود، ولی هنوز زمان داشتیم و تصمیم گرفتن روشنگری محله به محله برن! من هم بچه ها رو بردم خونه تا مادران روشنگرمون با خیال راحت برن میدان روشنگری😃😃😃 از این حرکتشون خیلی لذت بردم. میتونستن بیان منزلمون کمی استراحت کنن ولی لحظه ای فرصت رو از دست ندادن 👏👏👏 خداحفظشون کنه. در اخر هم مهمان ها با آش ماستی😋 که به نیت هر چه باشکوه برگزار شدن انتخابات و پیروزی اصلح، پخته بودم،پذیرایی شدن😋😋😋 الحمدلله منم تونستم نخودی تو این آش بندازم... @madaranemeidan
اولین روز کار میدانی انتخابات در تهران😉 از ماشین که پیاده شدیم بهمراه پول یه تراکت کوچک نه چندان جذاب که خیلی با عجله درست شده بود😅 به راننده ماشین که خانوم بود دادم، اونم روشو خوند و گفت حتما رای میدم، منم با لبخند باهاشون خداحافظی کردم. به همراه بچه ها، زیر انداز به دست وارد پارک شدم، اطراف نگاه کردم تا فضا دستم بیاد، اول رفتیم قسمت مزار شهدا زیارتی کردم و ازشون استعانت گرفتم، تا انشاءالله قدم خرد ما هم اثر بخش باشه و مقبول. به قسمت فضای بازی بچه ها رفتم و گوشه ای که سایه بود زیر انداز رو پهن کردم. کمی نگذشت که دو نفر از دوستان اومدن. قرار شد یکی حواسش به بچه ها باشه و دو تای دیگه بریم برای دادن پرسش نامه ها. رفتیم سراغ افرادی که روی نیمکت ها یا تو سبزه ها، نشستن و می گفتیم برای اندیشکده مون یه سری پرسشنامه داریم، برامون پر می کنید؟ اگه حوصله داشتن با یه خودکار بهشون میدادیم، بعضیا کم حوصله تر بودن می گفتیم شما بگید ما می نویسیم این گزینه ها برای شروع گفتگو خیلی بهتر بودن😉 بعضی ها هم که می گفتن نمی دونیم، سوالا سخته و ... که معلوم بود حوصله ی حرف زدن هم ندارن از خیرشون می‌گذشتیم. سوالا تا حدودی نقش مردم و اینکه چطور از شرایط بحرانی زمان جنگ عبور کردیم بدون کمک کشور قدرتمندی و امروز هم با تکیه به خودمون و نگاه به داخل پیشرفت هایی داشتیم و آدمها مخلصی هنوز هستن که بشه بهشون اعتماد کرد و .... رو پوشش میداد. با مدل های مختلفی از آدمها برخورد داشتیم. یکی می‌گفت من این نظام قبول دارم ولی بچه هام به خاطر شرایط بد اقتصادی و ... خیلی ناامیدن، ما هم سعی کردیم با ابراز همدردی و بعد امید دادن به اینکه خیلی از مشکلات الان بخاطر توجه مسیولینیه که به جای تقویت داخل دل به غربی بستن که خیرش هیچ وقت به ما نرسیده و انشاءالله یکی بیاد که با تکیه به داخل برنامه داشته باشه و اینطوری مشکلات کم کم حل میشه و... یکی دیگه که کلا فاز متفاوتی داشت و می‌گفت جز خدا، هیچ چیز دیگه ای رو قبول نداره و امام زمان و پیامبر و .... هیییچ!😔 کمی وارد بحث های اعتقادی هم شدیم می‌گفت خودشون انتخاب میکنن ماام گفتیم مگه آقای روحانی رو مردم انتخاب نکردن می‌گفت قدرت دست خودشونه و اومدن جیب خودشونو پر کنن و ... ما هم وظیفه ی ما چیه ،از نقش مردم گفتیم و .... یکی دیگه از عدم فضای مطالبه شاکی بود، ما هم سعی کردیم از برخی مطالبه هایی که باعث اغتشاش نمیشه و از تجمع گاه و بی گاه ملت جلوی مجلس که خشونتی هم بهمراه نداره بگیم از مطالباتی که رسانه ای شد و نتیجه گرفتن و ... ولی کلا نمیشد ایرادات رو نادیده گرفت و خیلی جاها مجبور بودیم با همدردی بحث رو پیش ببریم. و کلا بحث های خوبی بود و دوست داشتم این بحثا و گفتگو ها با انتخابات تموم نمیشد. حتی داشتم به ایجاد فضای گفتگو و مناظره توی پارک فکر می کردم😅 انشاءالله باقی تجربیات رو تو پیام های بعدی میذاریم... @madaranemeidan
مادریم و رسالت خطیر مادری داریم. از طرفی مسلمانیم و رسالت اجتماعی داریم. ایفای این نقش‌ها گاهی در تزاحم با یک دیگر به نظر می‌آیند. اما مانع حرکت‌مان نیستند. میشود بین‌شان جمع بست و بااااید جمع بست. تقسیم کار کرده ایم... بعضی مادرها میروند برای روشنگری. بعضی‌ها هم توی خانه می‌مانند و بچه های دوستان را نگه میدارند. «اجتماع قلوب مومنین» برای نصرت جبهه حق✊ @madaranemeidan
چند تا خانم بودند با سن های مختلف تا گفتیم انتخابات ، _:خوب ما که رای میدیم ولی این چه وضعشه؟ این اوضاع گرونی؟ _: همیشه تو خانواده سر انتخابات بحث دارم، بچه ها میگن اگه بری رای بدی مثل یزیدی 😳 _:به نظرتون کیا الان دارند تبلیغ می‌کنند برای رای ندادن مردم؟؟ آمریکا و اسرائیل و مریم‌رجوی آدمکش😡 به نظرت اینا تو سپاه امام حسینن الان؟؟🤔 خانم جوونی گفت: آدم خوب دیگه نیست ،فقط رهبر تو این کشور خوبه _:خدا خیرت بده، الان رهبر تو انتخابات از ما چی میخواد ؟شرکت در انتخابات و رای به یه آدمی که با ایمان و خدا ترس باشه، تفکر انقلابی داشته باشه، چشم امیدش به جای آمریکا و غرب به مردم و جوان ها و ظرفیتهای کشور خودمون باشه، دلسوز و مردمی و ساده زیست باشه، خوب؛ وظیفه ما همینه که بگردیم و پیدا کنیم چه کسی به این معیارها نزدیکتره. گفتن: آره اتفاقا آقای فلانی هم خیلی خوب تونسته کار کنه تو این چند سال. یک کدومشون گفت: دیروز داشتم برنامه یکی از نامزدها را می‌دیدم، به جای راه حل واسه اشتغال جوونا میگه باید بزاریم دخترا آزاد باشند😬 حاج خانم مسنه آشفته شد😡😡 بیخود کرده از این آزاد تر دیگه، این چه وضع حجابه😫🤦‍♀ خانم مسن و شیرینی بود، می‌گفت: ما همیشه صبح انتخابات، آقام با تسبیح استخاره میگیره هر کی درآمد به همون رای میدیم😂🤦‍♀ _: حاج خانوم خدا به آدم ها عقل و قدرت انتخاب داده، باید خوب و بد رو ببینیم و انتخاب کنیم . _:بله حق با شماست. اون خانم دیگه گفت: حالا میگید اگه به یک آدم خوب رای بدیم بره بالا دیگه عوض نمیشه؟؟ تا آخر خوب میمونه ؟؟ _:ما از عاقبت هیچکس خبر نداریم حتی خودمون؛ امام علی که بهترین انسانها بود نگران عاقبت به خیری خودش بود، چطور میشه عاقبت یک نفر رو تضمین کرد؟؟ وظیفه ما اینه در شرایط فعلی بسنجیم ،دلسوز ترین و با تقوا ترین و مدیر ترین رو پیدا کنیم. فقط خدا از آینده خبر داره. @madaranemeidan
دوتایی با دوستم از این کوچه به اون کوچه دنبال یه جمع خانومانه برای یک گپ دوستانه🤓 بالاخره پیدا کردیم🤩 بعد خوش و بش، از هر دری حرف زدند و ما گوش دادیم، سوال پرسیدن و جواب دادیم آخر کاری خانمی که اولش میگفت من شرکت نمیکنم ازمون در مورد شخص اصلح پرسید و گفت انشاالله حتما میرم پای صندوق☺️
هوا بسیار گرم بود و من و دوستم و پسرش در اوج تشنگی😰😫 یک گروه خانم دیدیم، گفتیم توکل بر خدا بریم ببینیم روشنگری با دهن خشک چه مزه ای میده😉 وقتی رسیدیم چند تیکه قالیچه رو زمین پهن بود ،خانمه می گفت میدونستیم شما میاین، واستون فرش پهن کردیم😃😘 گفتیم ما هرجا میریم رو زمین میشینیم صحبت ها که شروع شد آه از نهاد شون بلند شد😩😩 _: پسرم دو ساله عقد کرده نمیتونه عروسی بگیره، از عید تا الان نتونسته حتی یک میلیون تومن کار کنه،۵ تا دخترم تو خونه دارم😔 اون یکی گفت: شیر خشک برای پسرم میخرم قوطی ۴۰ هزار تومان😱 میگفتن تو صف نونوایی همه می گفتند آقای فلانی خوبه،ما هم گفتیم پس به همون رای میدیم🙄 _: اکثریت ممکنه یه جا درست بگن یه جا اشتباه، اکثریت سال ۹۶ نگفتن روحانی؟؟ خوب بود؟؟ _: چه کنیم پس ؟؟از کجا بشناسیم؟؟ _: برنامه ها و کارنامه شون رو ببینید، مسیرشون رو حرف زدند، شنیدیم حرف زدیم، شنیدند _: شما باید برین تو کوچه ها و مردم رو آگاه کنید. _: بله، در حد وسعمون داریم همین کارو میکنیم. _: یعنی میگید اگه به یه آدم خوب رای بدیم دیگه برقمونو قطع نمی کنه تا یه چیکه آب خنک داشته باشیم بخوریم؟؟😂😂😘❤️ @madaranemidan
مشغول گفتگو با خانم‌ها بودیم که یکی از همسایه‌ها از راه رسید. صحبت از این بود که رأی ما فایده نداره و.... وقتی در جریان بحث قرار گرفت، گفت: مسئولین اگه بدن، مردم از اونا بدترن. پرسیدم: یعنی چه جوری بدترن؟ جواب داد: مثلا تا میفهمن به چیزی گرون شده، هجوم میبرن و صف مرغ و شکر و..... درست میکنن. گفتم: پس مردم هم اثرگذارند؟! _بله. مردم هم در این اوضاع نقش دارن. خانمی گفت: رئیس جمهور نباید فقط برای من خوب باشه. باید برای همه مردم خوب باشه. به مصلحت همه مردم کار کنه. ولی خانمی همچنان بر طبل ناامیدی می‌کوبید که رأی دادن فایده نداره و.... همسایه جواب داد: رأی یعنی «حی علی خیرالعمل». رای مثل نمازه و باید بجا بیاری. گفتگوی خوبی بین خودشون شکل گرفته بود و جواب همدیگه رو میدادن. @madaranemidan
برای یکی از بستگان مشکلی پیش اومده بود گفتم یکروز رو بیخیال روشنگری و انتخابات برم دیدم فامیل ماشین رو برداشتم و رفتم خونه فامیل که یه روستایی با مسافت طولانی بود بچه ها که بهم رسیده بودند گرم بازی وما هم مشغول صحبت از این طرف واون طرف از جمله انتخابات... گوشیم زنگ خورد جواب دادم گفتند یه جلسه هست برای روشنگری برید😅گفتم من اومدم یه روستایی خونه اقوام هستم اتفاقا جلسه همون روستایی بود که من اومده بودم خونه فامیل 😁 چون نزدیک بود قبول کردم بچه ها رو به فامیل سپردم و رفتم جلسه رسیدم یه زیر زمین بود که به اصطلاح مهدیه روستا بود رفتم گروهی از خانمها نشسته بودند مشغول تلاوت قرآن بودند بعد از اینکه من رفتم ختم کردند و منتظر بحث من هم طبق روال خودم بحث رو شروع کردم وپیش بردم وسطش بستنی دادند😋من گفتم چون بستنی آب میشه بخورید من بقیه بحث رو براتون میگم اونا با خوردن بستنی به حرف های من توجه داشتند بحث که تموم شد اما بستنی من آب شده بود😜 خوشحال از اینکه هم به خونه فامیل رفتم هم جلسه روشنگری رو داشتم برگشتم خونه☺️ خدا خودش همه اسباب و لوازم رو جور میکنه @madaranemidan
✅ اوج تربیت دین.... اینکه خانم‌ها سیاسی بشوند یک ارزش فوق‌العاده است. سیاسیون اگر ببینند خانم‌ها هوشیاری سیاسی دارند واقعاً دیگر اشتبا‌ه‌شان یا احیاناً حتی خیانت‌شان نعوذبالله بسیار کاسته خواهد شد و از بین خواهد رفت. یک جامعه‌ای از نظر سیاسی عقب باشد یعنی خانم‌هایش عقب هستند، چون خانم‌ها می‌توانند به سهولت مردها را هشیار بکنند در عرصۀ سیاسی. و خانم‌ها یک آزادمنشی و آزادگیِ روحی خدا بهشان داده در عرصۀ سیاست، تشخیص درست بدهند می‌توانند فریاد بزنند! شما حتماً دیدید خانم‌هایی حُری که می‌آیند از حق دفاع می‌کنند، پای همه‌چیزش هم می‌ایستند! ام وهب را نگاه بکنید یا نمی‌دانم مَثَل برجستۀ قرآن، خانم آسیه است. محکم می‌ایستد تکه‌تکه هم می‌شود دفاع هم می‌کند از حق و کوتاه نمی‌آید. شما می‌دانید دو خانم برجسته در دین ما هستند حضرت زهرا(س)، حضرت زینب(س)، تحلیل‌های سیاسی‌ای که این دو بانوی بزرگوار می‌دهند بی‌نظیر است. این دو خانم مگر الگوی حجاب هستند؟! حجاب را شما از کنیز حضرت زهرا هم می‌توانی یاد بگیری، از خیلی از خانم‌های مسلمان دیگر می‌توانی یاد بگیری. مردها باید بیایند تحلیل سیاسی را از حضرت زهرا(س) یاد بگیرند. یکی از پیشنهادهای من به طور مشخص این است، می‌خواهی مهدوی بشوید؟ کلاس تحلیل سیاسی بگذارید. در مورد قدرت‌های جهان صحبت بکنید. الآن وضع منطقه به چه سمتی دارد می‌رود؟ چرا جمهوری اسلامی امروز قدرتمندتر از پیش شده؟ خیلی از خوبان معلوم نیست در سیصد و سیزده نفر باشند. پنجاه نفر از اینها خانم‌ها هستند! آقا اینها چقدر رشد کردند! زیر نظر این سیصد و سیزده نفر، هزاران نفر لشکریان دارند حضرت، آن ‌وقت پنجاه‌تایشان خانم‌ها هستند. خیلی جالب است ها! این پنجاه نفر یک نقش بین‌المللی می‌‌خواهند ایفا کنند. زن باید تحلیل‌گر باشد از نظر سیاسی، و این یعنی منتظر امام زمان بودن. سیاسی نباشید امام زمان (عج) نمی‌آید! مردم کوفه سیاسی نبودند که امیرالمؤمنین غریب شد! مردم کوفه سیاسی نبودند که اباعبدالله الحسین سر بریده شد! اگر خانم‌ها وارد تحلیل سیاسی بشوند و خودشان را تقویت بکنند. در تحلیل مسائل سیاسی، از آقایان بهتر می توانند عمل کنند. چون اکثر شما که نمی‌خواهید بروید پُست بگیرید یا پست بهتان بدهند یا پست ازتان بگیرند، می توانید آزاد نقد کنید. اوج تربیت دین این است که زن را سیاسی بار بیاورد و الّا زن بسیاری از فضائل اخلاقی را داشته باشد، طبیعی است. @madaranemeidan
می‌گفت من ناآگاه و بی‌سوادم ولی حرفهای درست و دقیقی می‌زد. میگفت شوهرم بنایی می‌کرده ولی الان با اینکه بیکار و مریضه، اصلاً تمایل نداره تحت پوشش کمیته امداد یا بهزیستی قرار بگیریم. از مشکلات زندگیش که گفت رسید به بحث اقتصاد. می‌گفت اقتصاد ما ربطی به دلار نداره. نفتی که ما داریم هیچ کشوری نداره. الان توی روستای ما همه جور حبوبات و صیفی‌جات کشت میشه، ولی بازم قیمت حبوبات اینقدر زیاده! چون همش به جیب دلال‌ها میره. خب باید دولت نظارت بکنه. وقتی تولید داریم چرا باید جنس را اونقدر گرون بخریم؟! توی شهر ما پول خیلی زیاده، ولی همه سرمایه‌دارای شهرمون با پولشون «بانک شخصی» می‌زنند. چرا به جای بانک، کارخونه نمیزنن؟ البته دولت هم کمکشون نمی‌کنه برای همین کسی راغب نمیشه کارخونه بزنه و کار تولیدی راه بندازه. رئیس جمهور باید به مردم «کمک اساسی» بکنه. روغن و برنج و سبد کالا و..... منظورم نیست. اون برنج و روغن زود تموم میشه میره. کمک اساسی به مردم یعنی اینکه حمایتشون کنه که یه سرمایه داشته باشن که به خودشون تکیه کنن یه کارگاهی بزنن، یه کاری راه بندازن. الان دوتا پسر من تراشکاری بلدن ولی بیکارن. گفتم خانم شما ماشاءالله خیلی حرفهای خوبی می‌زنین. گفت چه فایده که کسی به حرفهای ما گوش نمیده. @madaranemidan
بسم‌الله به خاطر وضعیت جسمی ام خیلی توان کارهای میدانی را نداشتم اما حسرتش را تا بخواهید.. وقتی میبینم مادرانه انقلابی سبزوار پرچم به دست از این کوچه به کوچه دیگر ، از مغازه تا مسجد وپارک علم یاری امام زمان ارواحنافداه رو به دوش می‌کشند والحمدلله خیلی زود بقیه خواهران ندیده انقلابی ام در سرتاسر کشور ، آه حسرت از نهادم بلند میشود. اتفاقی با یکی از دوستان در پارک همیشه خلوت نزدیک خانه قرار میگذارم....منتظرم وشاید بیست دقیقه ای منتظرم...جرقه در ذهنم روشن میشود...من هم دنبال مورد برای گفتگو انتخاباتی ام میگردم... خانمی هم قد من ولی تیپی کاملا مخالف مانتو جلو باز موهای بلوند و دو کودک ...اول به خاطر بچه ها لبخند می‌زنیم و بعد کم کم کنار هم می‌نشینیم و هم کلام میشویم.. _شما همیشه میآید اینجا؟پارک همیشه اینقدر شلوغه؟ _تقریبا هرروز میام ، ولی همیشه خلوته لبخند می‌زنیم _این کرونا بره بچه ها بدون دغدغه بازی کنند _تازه اخبار میگفت ویروس ...هم اومده که خیلی بدتره ... _راستی شما انتخابات شرکت میکنید؟ _نه! مگه دیوونه ام... _اره واقعا از بس گرونی و از بس بیکاری و... آدم اصلا دلش نمی‌خواد رای بده _اره راست میگی _ولی اگه رای ندیم بدتر از ایناسرمون میاد یا حداقل همین روند ادامه پیدامیکنه _اخه اصلا فایده نداره خودشون انتخاب میکنند _آخه اگر خودشون انتخاب میکردن که روحانی نمی اومد روکار . . . خلاصه که گفت و گویی داشتیم مفصل گفت شاید رای بدهم اسم کاندیدای مورد نظرشم گفت.. @madaranemeidan
دم غروب که گله گوسفندا کم کم سر کلشون پیدا میشه دخترمو میبرم بیرون تا گوسفندا رو تماشا کنه😍😍😍 خانوم جوانی رو دیدم چادر به کمر چوب به دست منتظر گوسفنداش نشسته بود.... غنیمت شمردم کنارش نشستم و بعد سلام ☺️ یهو گفتم تو انتخابات شرکت میکنی ؟؟؟؟؟؟؟😁 گفت : به نظرت اگه یه مادر؛ تو خانواده نباشه و نامادری به جاش بیاد دلسوزی اون مادر رو داره ؟؟؟؟ اگه کشور رو بدیم دست غریبه مثل همین نامادریه!!!!!!!😉 باید شرکت کنیم🙂 گفتم با این همه مشکلات و رهبرم ک...!!!!!!!😒 گفت : تو یه خانواده؛ یه پدر نمیتونه همه بچه ها رو عین هم بزرگ کنه چجوری یه نفر تو مملکت، با این جمعیت ، همه کارهارو بکنه؟؟ باید آدمای درست درمون بیان کمکش کنن!!!!!😉 ____________ رفتم روشنگری روشنم کرد😅 گنجینه مثال بود 😇 این همه بصیرت یه جا آخه...؟؟👏👏👏 @madaranemeidan