eitaa logo
•|🍃جوانان مهدوی🍃|•
317 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
521 ویدیو
18 فایل
خادم کانال: @karbalaymanAli # کپیِ مطالب آزاد .. به شرطِ صلوات 🍃✨
مشاهده در ایتا
دانلود
★|☕💌 🎈📝.. مثل دیشب در ظلمات🌑 هوا هوس باریدن⛈ می‌کند باد میل تند وزیدن به سرش می‌زند🌫 طوفان🌪 به پا می‌کند در میان زمین و آسمان و آسمان، هوای غرّیدن⚡️ به سرش می‌افتد. 💦قطره‌های درشت باران به برگ‌های در حال افتادن 🍃 شلّاق می‌زنند تا زودتر بیفتند.🌩 غرّش⚡️ آسمان صدای طوفان🌬 دانه‌های درشت باران💧 همه دست به دست تاریکی🌒 می‌دهندتا دل آدم را سرایِ وحشت کنند.. . . 🌸🍀 آقای من.. راستش اگر هوا بهاری باشد🌝 و نسیم، صورت تک تک برگ‌ها 🍃را نوازش کند و آسمان قطره‌های بارانش را به آرامی روی سرِ زمین بغلتاند باز هم بی‌صدای تو😔 شب‌ها با وحشتی وصف ناپذیر به صبح می‌رسد. 🌱تا صدای شب بخیر تو نباشد امیدی به شب‌های بی‌ترس نیست و دیگر فرقی ندارد چه شب‌های🌪 طوفانی و چه شب‌های سکوت. شبت بخیر آرامش شب‌های من..💜🍃 @raieheh..
★|☕💌 🎈📝.. 🍃نفس زندگی 📚قصّۀ درد کشیدنت را می‌شود از ذهنم پاک کنی؟ این قصّه دارد زندگی‌ام را بر باد می‌دهد. از هر طرف که به آن نگاه👀 می‌کنم نتیجه‌اش می‌شود جمله‌ای که اگر باورش کنم دیگر نایی برای نفس کشیدن 😔باقی نمی‌ماند. از این پنجره که نگاه می‌کنم تو را می‌بینم که از بی دینی‌هایی که می‌بینی داری درد می‌کشی. آرام و قرار نداری. آه می‌کشی و اشک می‌ریزی. هرکاری از دستت بر می‌آید،‌ دریغ نمی‌کنی. دستت را به دعا بر داشته‌ای و به خدا التماس می‌کنی. حالا به خودم نگاه می‌کنم که درد ندارم. راحت زندگی می‌کنم و دغدغه‌هایی غیر از دین دارم که جا را برای دغدغۀ دین تنگ کرده‌اند. خودم و خودت را که کنار هم می‌گذارم نمی‌توانم قبول کنم چنین خودی عاشق توست. چه طور می‌شود عاشق کسی بود و از همان چیزی که او را به درد می‌آورد به درد نیامد و به خود نپیچید. پس باید قبول کنم که من عاشق تو نیستم. این همان جمله‌ای است که نفس کشیدن را سخت می‌کند. می‌روم سراغ یک پنجرۀ دیگر. باز هم تو داری درد می‌کشی و پشت سر هم آه. برای چه؟ مهم نیست. آنچه اهمّیت دارد درد کشیدن و آه کشیدن توست. در این سو، من هم ایستاده‌ام و دارم تماشا می‌کنم تو را و درد کشیدنت را،‌ تو را و آه کشیدنت را. کمی سکوت می‌کنم شاید صدای شکستن استخوان‌هایم را بشنوم. خبری نیست، دردم نمی‌آید. باز هم خودم را می‌گذارم در کنار تو و آن جملۀ نفس‌گیر را تکرار می‌کنم: من عاشق تو نیستم. مگر می‌شود عاشق باشی و آه معشوق استخوان‌هایت را نشکند؟ پنجره‌های دیگر را رها می‌کنم. من همیشه می‌ترسم از باور این جملۀ ترسناک: من عاشق تو نیستم. این ترس،‌ درد دارد. من درد این ترس را حس می‌کنم. آقا! می‌شود دل به درد این ترس، خوش کنم و با خودم بگویم: فاصله‌ام به عاشق شدن، کمی کمتر از پیش شده؟ بگو می‌توانم، تا کمی آسوده‌تر نفس بکشم. شبت بخیر نفس زندگی! @raieheh..
★|☕💌 🎈📝..! 🍃🍃آمادۀ آمدنت🍃🍃 🍃من خانه‌ام 🏡 را همیشه آمادۀ آمدنت نگه می‌دارم و روزی نیست که تو را در جای جای خانه‌ام خیال نکنم. 🍃بگذار کمی از خیالم را با صدای بلند🔈 بگویم: وقتی که بیاید این جا می‌نشیند یا آن جا؟ این جا بنشیند بهتر است. آن جا آفتاب🌞 می‌تابد و صورت از گل نازک‌ترش🌸 را آزار می‌دهد. 🍃وقتی که آمد، آب به او بدهم یا شربت؟ چه شربتی دوست دارد؟ با زعفران و گلاب شربتی درست می‌کنم که بنوشد و جگرش خنک شود. ته مانده‌اش را هم می‌گیرم و سر می‌کشم. 🍃وقت غذا که شد می‌ایستم و غذا خوردنش را تماشا می‌کنم نه، اذیت می‌شود. می‌نشینم کنارش و هم‌غذا می‌شوم با او. خودم برایش لقمه می‌گیرم و می‌گویم او هم برای من لقمه بگیرد. 🍃اگر خواست استراحت کند، جای خوابش را کجا پهن کنم؟ این جا خوب است؟ راحت است. کسی او را نمی‌بیند. تاریک هم هست. خواب راحتی می‌کند. ولی من دوست دارم وقتی که می‌خوابد در تیر رس نگاهم باشد. هر جا که راحت بود، جای خوابش را پهن می‌کنم امّا از او اجازه می‌گیرم که بایستم و خوابش را تماشا کنم. 🍃آقا! اینها خیالاتی است که شب و روزم را با آن طی می‌کنم امّا تو فقط اذن دیدار بده هر جا که باشد هر طور که باشد هر قدر که باشد راضی‌ام من تو را ببینم، از شوق می‌میرم دیگر برایم فرقی نمی‌کند کجا بمیرم؛ خانه‌ام یا جای دیگری. 🍃منتظر اذن دیدارم عزیزم!😍 🍃شبت بخیر رمز مرگ شیرینم! @raieheh..
★|☕💌 🎈📝..! 🍃نازنین من قصّۀ دل‌تنگی من هم قصّۀ طول و درازی شده آقا! هنوز حوصله داری از دل‌تنگی‌هایم برایت بگویم؟ نکند خسته‌ات کنم و تو به بزرگواری خویش خسته بنشینی پای حرف‌هایم؟ حرف‌هایم اگر برایت ملال‌آور است بگو همین جا تمام کنم. چند روزی هست که دلم به زبان آمده و برایم از حال و روز دل‌های تنگ می‌گوید. به گمانم می‌خواهد تاب و توان مرا کمی هم که شده، بیشتر کند. قشنگ معلوم است که دلم نگران کم آوردن من شده این را از شوری که در وجودش افتاده راحت می‌شود فهمید. دلم امروز می‌گفت: در میان دل‌های تنگ کسی دنبال چاره نمی‌گردد جز دیدن تو و می‌گفت: هر دلی که تو را می‌بیند تازه می‌فهمد دیدنت چارۀ دل‌تنگی نیست. تنگ‌ترین دل‌ها در میان این همه دل آشفته دل‌هایی هستند که تو را دیده‌اند. هر کسی بیشتر تو را دیده بیچاره‌تر شده آقا! دل‌هایی که تازه به عشق تو مبتلا شده‌اند و هنوز ایمانشان آن قدرها قوی نشده با دیدن بیچارگیِ دل‌هایی که تو را دیده‌اند بدجور به هم می‌ریزند و می‌ترسند. شب و روز ندارند دل‌هایی که تو را دیده‌اند. امروز دلم آب پاکی را ریخت روی دستم و تازه فهمیدم که دل‌تنگی برای تو چاره ندارد و منِ بیچاره را بگو که چند وقتی است دنبال راه چاره می‌گردم برای این دلِ تنگ شده. دلم می‌گفت ما تازه‌واردها خیال می‌کنیم اگر دلی همیشه پیش یار باشد از تنگی رها می‌شود امّا نگاه دل‌های بیچاره به ما می‌گوید گویی این خیالمان هم اشتباه اندر اشتباه است. باید ساخت با این دل تنگی چه پیشت باشیم چه نباشیم تو را ببینیم یا نبینیم. گویی ما را برای دل‌تنگی آفریده‌اند و گریزی از دل تنگی برای تو نیست. باز هم خدا را شکر اگر بیچاره‌ایم بیچارۀ عشق توایم. شبت بخیر نازنین من!🌸 @raieheh..
★|☕💌 🎈📝..!! 🍃بلندترین آرزوی عالم شباهت‌ها همیشه در ظاهر نیست. می‌شود دو نفر، چشم و ابرویشان شبیه هم نباشد ولی مثل هم باشند طوری که وقتی یکی‌شان را دیدی گویی دیگری را دیده‌ای. شباهت‌ها همیشه در ظاهر نیست. می‌شود یک کور، شبیه فرد بینایی باشد و یک گنگ، شبیه سخنوری توانا و یک سیاه، شبیه یک سفیدپوست و حتّی یک زشت، شبیه یک زیبا. آقا! من که تو را ندیده‌ام؛ امّا دلم می‌گوید این عکسی که از من روی دیوار دلت گذاشته‌ای شبیه خود توست. خودِ خودِ تو. من که تو را ندیده‌ام و نمی‌دانم چه شکلی هستی امّا وقتی این عکس را می‌بینم کمتر دلم برای تو تنگ می‌شود. اصلاً انگار با تماشای این عکس نشسته‌ام و دارم خیره خیره صورت تو را نگاه می‌کنم. این عکس چرا این طور است که وقتی نگاهش می‌کنی بیشتر از آن که چشم و ابروی آن صید نگاه آدم شود شباهتش به تو به دل آدم الهام می‌شود. این همه عکس روی دیوار دلت نشسته و دارم یکی یکی نگاهشان می‌کنم یکی سفید و یکی سیاه یکی سرخ و یکی زرد است یکی چشم‌های درشت دارد و دیگری چشم‌هایی ریز یکی موهای بلند و دیگری اصلاً مو ندارد یکی ابروان کشیده، یکی ابروانی که به زور دیده می‌شود و آن یکی پیشانی بلند و ... ولی این عکس‌ها همه شبیه هم هستند. چرا هر کاری می‌کنم نمی‌توانم فرقی بگذارم میان این عکس‌ها؟ چرا این همه تفاوت ظاهری روی این شباهت را نمی‌پوشاند؟ چه قدر این شباهت باید بزرگ باشد که این همه تفاوت، قدرت پوشاندنش را نداشته باشند؟ باید مثل تو شوم این بزرگ‌ترین حرفی است که این عکس با من می‌زند و یک روز می‌شوم مثل تو، می‌بینی! شبت بخیر بلندترین آرزوی عالم! @raieheh..
★|☕💌 🎈📝..!! 🍃نفس زندگی می‌خواهم تو را فراموش نکنم امّا چه کار کنم که بدی را از حد گذرانده‌ام و هر چه می‌کنم، باز هم یاد تو از خاطرم می‌رود. کاش سنگ محکِ بد بودن فراموش کردن تو نبود! یک بار اگر می‌شود تجدید نظر کن در این سنگ محک بد جور دارد هر روز و هر شب می‌خورد به سرم. جای سالمی دیگر نمانده روی سرم. این،‌ تنها یک سنگ محک نیست یک صخرۀ بزرگ است که هر گاه به آن فکر می‌کنم از کوهی جدا می‌شود و می‌خورد بر فرق سرم و وجودم را متلاشی می‌کند. آقا! این سنگ محک زبان دارد و با من حرف می‌زند. امروز داشت به من می‌گفت: تو به اندازه‌ای که کسی را دوست داری به یادش هستی و به اندازه‌ای که دوستش نداری فراموشش می‌کنی. حالا دیدی که این سنگ محک نیست و صخره‌ای از کوه کنده شده است؟ الآن با ملاکی که این سنگ به دستم داده باید چه خاکی بر سرم بریزم؟ من اگر بخواهم وزن محبّتم را به تو با ترازوی یادی که از تو می‌کنم بسنجم دیگر می‌شود نامم را عاشق گذاشت؟ و اگر دوست نداشتنم را با اندازۀ غفلتی که از تو دارم بفهمم می‌توانم برای لحظه‌ای زنده بودن را تاب بیاورم؟ حالا بگو بدانم آیا تو هم حرف این سنگ محک را قبول داری؟ نکند دارد اشتباه می‌کند! اصلاً مگر می‌شود به حرف یک سنگ اعتماد کرد؟ سنگ‌ها مگر می‌فهمند؟ کاش کلام خدایت را به یادم نیاورده بودی! «وَ إِنَّ مِنها لَما يَهبِطُ مِن خَشيَةِ اللَّهِ و پاره‌اى از سنگ‌ها از ترس خدا (از كوه‌ها) فرو مى‌ريزند». حالا تکلیف مرا معلوم کن با سنگ محکی که شیشۀ نفسم را شکسته. صدای نفسم را می‌شنوی که به زور بالا می‌آید؟ کاری برایم کن آقا! حال و روزم خراب است. شبت بخیر نفس زندگی! @raieheh..
★|☕💌 🎈📝..!! 🍃قشنگ‌ترین یاد خدا من قبول کرده‌ام که فراموشکار نیستم. کسی که همه چیز یادش می‌ماند و تنها تو را فراموش می‌کند فراموشکار نیست. کاش همه چیز را فراموش می‌کردم تا برای فراموش کردن تو بهانه‌ای داشتم که کمی آرامم می‌کرد. من فراموشکار نیستم. همه چیز در ذهنم خوب می‌ماند حتّی خاطره‌های کوچک سال‌ها پیش و آدم‌هایی که چند روزی بیشتر خاطره نساخته‌اند برایم. هم محبّت‌ها در خاطرم می‌ماند و هم کینه‌ها را فراموش نمی‌کنم. کسی یک بار و فقط یک بار محبّتی در حقم کرده و من سال‌هاست که محبّتش را در ذهن نگه داشته‌ام و هر وقت که می‌بینمش خودم را مدیون محبّتش می‌دانم. حتّی وقتی که خودش نیست تا نامش می‌آید پیش این و آن از محبّتی که در حقّم روا داشته سخن می‌گویم و پشت سرش سبد سبد گلواژه‌های تقدیر نثارش می‌کنم. من فراموشکار نیستم و کسی چه می‌داند که فراموشکار نبودن عقده‌ای جانکاه شده برایم و چگونه فریاد بزنم که: اگر بناست تو را فراموش کنم دوست ندارم چیزی به یادم بماند حتّی نامم. خوش به حال فراموشکارها! اگر بپرسی چرا تو را فراموش کرده‌اند می‌گویند ما هیچ چیز را در یادمان نگه نمی‌داریم. حالا که نصیب و روزی من یاد تو نیست ای کاش فراموشکار شدن را نصیبم می‌کردی! من از خودم ناامیدم می‌شود تو تکلیف مرا معلوم کنی؟ می‌خواهی توفیق یادت را روزی‌ام کنی؟ اگر آری، کاش زودتر کاسۀ دلم را پر از این روزی می‌کردی و اگر نه، زودتر توفیق فراموشکاری را نصیبم کن. من خاطری را که تو در آن جا نمی‌گیری نمی‌خواهم. این خاطر، یک زباله‌دان بیشتر نیست نفسم بند آمده از بوی تعفّن این زباله‌ها. زودتر خلاصم کن آقا! شبت بخیر قشنگ‌ترین یاد خدا! @raieheh..
★|☕💌 🎈📝..!! 🍃معشوق نازآفرین گرفتارم کرده‌ای. گرفتار این عکس. عکسی که از من روی دیوار دلت نشسته و شباهتش به تو به قدری است که تماشایش دلی برایم نگذاشته. گرفتارم کرده‌ای. گرفتار خیال خودت. گویی رسالت این عکس آن است که مرا غرق در خیال تو کند. گرفتارم کرده‌ای و نشسته‌ای به تماشا. تماشای این گرفتاری اگر به دلت می‌نشیند، نوش جانت. هر چه قدر هم که گرفتارترم کنی باز هم راضی‌ام. تو بنشین و تماشا کن و لذّت ببر از این همه گرفتاری ولی در میان تماشا کردن‌هایت یک معمّا را هم برایم حل کن. خودت می‌دانی با همۀ بدی‌ام با وجود نامۀ عمل سیاهم و قلبی که آلوده به هزار جور گناه است از ته دل، آرزوی یک بوسه به گونۀ تو را دارم. از وقتی شباهت این عکس را با تو فهمیدم برای خنک کردن داغ بوسه بر تو می‌خواستم عکس را بردارم و پشت هم ببوسمش. می‌خواستم عکس را بردارم و در آغوش بگیرم. می‌خواستم عکس را بردارم و نوازشش کنم. هر چه کردم، عکس را از روی دیوار دلت بردارم نشد که نشد. لبم را نزدیک گونۀ عکس بردم ولی بند انگشتی فاصله تا عکس داشت که بیشتر پیش نرفت. قصۀ تازه نگه داشتن این داغ در دل من چیست؟ راز دور نگه داشتن لب من حتّی از گونۀ عکسی که شبیه توست چیست؟ بوسیدن تو حرام است یا لب من لایق بوسیدن نیست؟ بوسیدن تو که حرام نیست و تو هم که دریایی و با لب من آلوده نمی‌شوی. تازه این عکس است عکسی که از آرزوی تو از من کشیده شده. پس چرا داغ دلم را تازه نگه می‌داری؟ باشد، اگر از تماشای این دل داغدیده شاد می‌شوی بیشتر بسوزان دلی را که در حسرت است. شبت بخیر معشوق نازآفرین! @raieheh..
★|☕💌 🎈📝..!! 🍃صاحبخانۀ مهربانم همیشه وقتی که از خانه‌ام بیرون می‌رفتم و بعد از چند روز، حتّی بعد از یک روز بر می‌گشتم همه می‌شنیدند که تا می‌رسیدم به خانه می‌گفتم: هیچ کجا، خانۀ آدم نمی‌شود. عجب آرامشی دارد خانه! حالا که برگشته‌ام به دلت که تنها خانۀ من است با همۀ وجودم دوباره می‌گویم: هیچ کجا خانۀ آدم نمی‌شود. عجب آرامشی دارد خانه! آقا! ممنونم که در را باز نکردی. من فقط خیال رفتن داشتم ولی همین خیال چنان بلایی بر سرم آورده بود که خودم را آن سوی درِ خانه تصور می‌کردم. من نمی‌خواستم بروم. فقط می‌خواستم ببینم تو چه قدر مرا دوست داری و چه قدر از دستم خسته شده‌ای امّا همین قدر که سر سوزنی احتمال می‌دادم که نکند در را باز کنی و مرا از خانه بیرون کنی گویی که سال‌هاست از خانه بیرون بوده‌ام. هیچ کجا خانۀ آدم نمی‌شود. عجب آرامشی دارد خانه! یک چیز بگویم باورت می‌شود؟ به قدری خیال بیرون کردنم از خانه برایم وحشتناک بود که هنوز هم دارم از ترسش می‌لرزم. چه کار کنم هنوز هم باور نمی‌کنم که این قدر مهربانی! و هنوز هم می‌ترسم یک روز از دستم خسته شوی و مرا از خانه بیرون کنی. من در این عالم فقط یک خانه می‌شناسم آن هم خانۀ دل توست. من اگر از دلت بیرون بروم در کاخ باشم یا کوخ، در بهشت یا جهنّم دیگر هیچ فرقی نمی‌کند. کسی که در خانۀ دل تو جایی برای خودش باز نکرده بی‌خانمان است، حتّی اگر سند شش دانگ همۀ خانه‌های روی زمین به نامش خورده باشد و حتّی اگر همۀ بهشت را در اختیارش گذاشته باشند. من روی قول تو حساب باز می‌کنم. یک مرد اگر در این عالم باشد، آن یکی تویی. مرد است و قولش. کاش به من قول می‌دادی هیچ گاه مرا از دلت بیرون نخواهی‌کرد. خودت می‌دانی که این قول چه قدر دلم را آرام می‌کند. قول من قول نیست امّا تو که جنس بی‌بها را گران می‌خری! قولم را قول حساب کن و این حرفم را بشنو: من هم قول می‌دهم کمتر آزارت دهم. شبت بخیر صاحبخانۀ مهربانم! @raieheh..
خَطی نمی‌نِویسی و یـٰادی نمی‌کُنی شَمعی فِرِست؛ عاشِق ِشَب زِنده‌دار را :)🌚 شبتون مهدوی💫 ❄️😌 😴💓✋