eitaa logo
جوان انقلابی
88 دنبال‌کننده
432 عکس
273 ویدیو
5 فایل
چیست دشمن تا نگاه دوست فرمان می دهد وای از آن وقتی که مولا اذن میدان می دهد نظرات: @JAHAD79
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما چاره ای جز جنگ نداریم، سر میز مذاکره نشستن برای ما خواری، ذلت و افتضاح به دنبال داره و نسل آینده رو به لجن میکشه. تا بیت المقدس باید جنگید... شهید محمد ابراهیم همت #اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک @javane_enghelaby
HazrateMah.mp3
10.65M
تو ماه آسمون دنیایی امام همه غریبایی نگاهت طراوت بارونه پناه دلای پریشونه... حامد زمانی شهادت امام هادی (علیه السلام) تسلیت 😭😭😭 @javane_enghelaby
عشق یعنی به تو رسیدن، یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینت... نائب الزیاره هستم ❤️
ذوالفقار علی و رحم به مرحب؟ هیهات... @javane_enghelaby
شب چهارم معین التجاره گفت: "من که نمی فهمم تو چه می گویی!" مطرود گفت: "خیلی سهل و ساده است، یک به صد معامله مال من؛ به جایش از مالیات یک به ده شیخ مزعل خلاص می شوی." "هنوز نه به دار است نه به بار، نرخ معین می کنی! کدام معامله؟" مطرود گفت: "هیچ نباشد، هفته ای یک جهاز انگلیسی از شط وارد کارون می شود و به ناصری می رود، این برای تو معامله نیست؟" "از کجا معلوم شیخ مزعل از مالیات من بگذرد؟" مطرود گفت: "مطرود در خصوص دو چیز هیچ وقت بی ربط حرف نمی زند. یکی پول، یکی زن." معین التجار خندید و زد روی زانوی مطرود. "الحق که شیطان باید شاگرد تو باشد. قبول است." *خزعل در حال تمرین تیراندازی در نخلستان حاشیه شط بود و مطرود هم هربار تفنگ او را آماده می کرد و به دستش می داد. خزعل تفنگ را از مطرود گرفت و شاخه خرمایی را روی نخل نشانه رفت و شلیک کرد. شاخه خرما به زمین افتاد. مطرود گفت: "احسنت! حقا کع شیخی و بزرگی براندازه شماست." حتی خزعل هم نفهمید که این جمله تحریک دشمنی و کینه او با مزعل خواهد بود. پرسید: "جوابش چی بود؟" مطرود گفت: "مستر ویلسون به شما دلگرم تر است تا شیخ مزعل، قبول کرد که یک به ده تجارت جهاز عبوری را به شیخ مزعل بدهد." خزعل گفت: "مزعل هم گویا بیشتر تمایل دارد من به تهران بروم تا این جا باشم." مطرود گفت: "حکم شاه او را سر دو راهی گذاشته، که آن هم، خاطر جمع باشید! مستر ویلسون بعد این قرارداد حکم را ملغی می کند...مگر مطرود مرده باشد که شیخش به تهران برود." این تملق به دل خزعل نشست و انرژی تازه ای به او داد و نشانه گرفت و مرغی را در هوا زد. مطرود زد زیر خنده. خزعل گفت: "فقط ترکان می تواند مزعل را راضی به این کار کند." درست هم می گفت. چون ترکان خاتون از او خواسته بود به بهانه ای از فیلیه بیرون برود تا او بتواند با مزعل بیشتر حرف بزند، بلکه بتواند او را راضی کند. اما وقتی به مزعل اصرار کرد. عصبانی شد. گفت: "می دانی با عبور جهاز انگلیسی از کارون، همه طوایف علیه فیلیه می شورند؟" ترکان خاتون گفت: "هنوز فراموش نکرده ای که حکم شیخ الشیوخی خوزستان مال شیخ محمد بود؟!" "ولی مستر ویلسون با این تقاضا در واقع، حکم جنگ طوایف بزرگ را به من داده." ترکان خاتون گفت:.... ادامه دارد.... @javane_enghelaby
ای پیامبر! با کفّار و منافقین پیکار کن و بر آنان سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است، و بد فرجامی است! تحریم، ۹ @javane_enghelaby
بهش می گفتن: آخه تو که پسر نیستی، چه جوری می خوای بجنگی؟! می گفت دفاع از وطن که زن و مرد و پیر و جوون نداره. هر کی باید هر کاری از دستش بر میاد بکنه. با اینکه سنش خیلی کم بود اصلا از جنگ و جبهه نمی ترسید. به کسایی هم که می ترسیدن می گفت: وقتی دشمن اومده تو شهرتون، چرا نشستید و هیچ کاری نمی کنید؟! همه باید مبارزه کنن. شهیده سهام خیام #اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک @javane_enghelaby
بنشسته‌ام من بر درت تا بوک برجوشد وفا باشد که بگشایی دری گویی که برخیز اندرآ غرقست جانم بر درت در بوی مشک و عنبرت ای صد هزاران مرحمت بر روی خوبت دایما ماییم مست و سرگران فارغ ز کار دیگران عالم اگر برهم رود عشق تو را بادا بقا امروز ما مهمان تو مست رخ خندان تو چون نام رویت می‌برم دل می‌رود والله ز جا ای بر درت خیل و حشم بیرون خرام ای محتشم زیرا که سرمست و خوشم زان چشم مست دلربا افغان و خون دیده بین صد پیرهن بدریده بین خون جگر پیچیده بین بر گردن و روی و قفا آن کس که بیند روی تو مجنون نگردد کو بگو سنگ و کلوخی باشد او او را چرا خواهم بلا مولانا #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @javane_enghelaby
امتی که حق ضعیفان را از زورمندان باصراحت و بدون خوف و ترس نگیرد، هرگزپاک نمی شود و روی سعادت را نمی بیند. نهج البلاغه، نامه ۵۳ @javane_enghelaby
شب چهارم "طوایف غلط می کنند مخالفت کنند! حتی پدرت هم از پادشاه حکم مستقیم نداشت. مخالفت با تو مخالفت با شاه است، گذشت آن دوره ای که طوایف حویزه یال و کوپالی داشتند. الان، هم شاه پشت توست، هم دولت فخیمه بریتانیا. شیخ الشیوخ اگر جسارت نداشته باشد، به کار حکمرانی نمی آید، که هیچ، حتی در داخل فیلیه هم اختیار ندارد." خشم مزعل فروکش کرد. پیدا بود کاملا تحت تاثیر قرار گرفته بود. گفت: "اول باید شیخ عاصف گوشمالی شود تا شیوخ بلاد دور افتاده هم جرات نکنند مقابل شیخ مزعل بایستند." ترکان خاتون گفت: "معقول این است که دست به کار جمع آوری مالیات بشوی. اول مطرود را برای جمع کردن مالیات محمره بفرست!" "مطرود !؟...چرا مطرود؟" "این ثامری سرگردان، نبض ویلسون را توی دستش دارد، میتوانی از او استفاده کنی، ولی هیچ وقت به اش اعتماد نکن." مزعل تازه به یاد آورد که مطرود به همراه خزعل به شکار رفته است. همراهی آن ها با یکدیگر می توانست مقدمه توطئه های آینده علیه او باشد. گفت: "نبض ویلسون!؟...مطرود کجاست؟" مطرود و خزعل که از شکار برگشتند، یکی از مردان جلو دوید و افسار اسب خزعل را گرفت و گفت: "شیخ الشیوخ بی شماست. خیلی هم عصبانی است." مطرود به تندی پایین پرید. افسار اسب را به مرد داد و به داخل تالار دوید. مزعل روی مخده بالای تخت تکیه داده بود و قلیان می کشید. مطرود سلام کرد، اما مزعل پاسخ نداد و خیره به او نگاه کرد. مطرود جلوتر رفت. "بنشین!" مطرود آرام و ترسیده نشست. "خطایی کردم شیخ مزعل؟" "اگر خطایی نکردی چرا می ترسی؟" مطرود گفت: " این ترس از هیبت نگاه شماست." همین کافی بود که مزعل کمی آرام شود. گفت: "تو سال ها مباشر مورد وثوق پدرم بودی." "فقط نوکر وفاداری بودم و خواهان خیر و صلاح شیخ الشیوخ." "پس بگو ببینم با پیشنهاد مستر ویلسون خیر و صلاح ما در چیست؟" مطرود باید فکر می کرد تا پاسخی بدهد که مزعل دوست داشت بشنود. اما مجالی برای فکر کردن نداشت. فقط باید با احتیاط نظر می داد. گفت: "شما خوب واقفید که اگر جهاز انگلیسی به ناصری برسد، باعث آبادانی و رونق این بلاد می شود، فقط یک مانع هست که ممکن است شیوخ طوایف توهم کنند که شما دست انگلیسی ها را توی خوزستان باز گذاشته اید در حالی که شیخ جابر چنین کاری نکرد." مزعل گفت: "پس تو موافقی، درسا مثل ترکان خاتون." "ایشات هم خیر و صلاح شیخ الشیوخ را می خواهند. ادامه دارد.... @javane_enghelaby
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر مراقب نباشید رسانه ها باعث خواهند شد تا از افراد تحت ستم متنفر باشید و افراد ستمگر را دوست بدارید... به بهانه حمله تروریستی به مسجد مسلمانان در نیوزلند 😔 #نیوزلند #اسلام_هراسی #حمله_تروریستی @javane_enghelaby