49.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 لبخوانی سلام فرمانده
✔️ ارسالی از خانواده انقلابی و پرشور، علی حسین و زهرا عظیمی پور از تبریز 👌
ماشاءلله به این خواهر و برادر دوست داشتنی ☺️👏
#پویش
#دابسمش
#سلام_فرمانده
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
❗️خواستم بگم:
اين كاغذ اولش صاف بوده،
بعد مچالهاش كردن،
بعد بازش كردن اينجورى شده ...
دل شکستن و ناراحت کردنم همینطوره💔
جاى چروكاى مچاله ش ميمونه...
مراقب رفتارمون باشیم.💚
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موشنگرافی| داستان چراغ
الهام قصه ی ما چراغ مطالعه می سازه 👌
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
💠تا حالا از خودتون پرسیدین، خدایی که اینقدرررر مهربونه چجوری بندههاش به قهر و کیفرش دچار میشن؟🤔
🌹ببینید حاج آقا قرائتی چه مثال قشنگی میزنند!؟🤗
✨پرسش و پاسخ کوتاه به نقل از مجله دینی✨
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کاظمی آشتیانی که رهبر انقلاب از او نام برد کیست؟
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
🔰حدیث نگاشت| خوش گمانی صفتی هست که همیشه و همه جا باعث آرامشه حالا وقتی به خدا خوش گمان باشیم چه شودددد🤗
🌹امام رئوف علیه السلام میفرمایند: به خداوند خوش گمان باش، زیرا هر که به خدا خوش گمان است، خدا با همان گمانی که به خدا دارد، با اوست.
#گفته_های_ناب
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 لبخوانی سلام فرمانده
ارسالی از زینب ذاکری باویل ۵ ساله از تهران
ان شاءلله یار مهدی (عج) باشید. 🤲
#پویش
#دابسمش
#سلام_فرمانده
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
24.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 لبخوانی سلام فرمانده
ارسالی از نرگس آقابابایی ۶ساله از گنبد گلستان
ان شاءلله در پناه حضرت مهدی (عج) باشید. 🤲
#پویش
#دابسمش
#سلام_فرمانده
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
جوانه نور/🇵🇸Javaneh-noor
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈• #رمان_ریحانه #قسمت_54 مامان اومد تو اتاق. صورت قرمز و چشمهای پف کردهی من رو ک
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈•
#رمان_ریحانه
#قسمت_55
دوست داشتم مامان رو بغل کنم، اما ازش خجالت میکشیدم.
منصفانه بخوام نگاه کنم، مامان و بابا همیشه همه تلاششون رو کردن تا ما خوشحال باشیم.
شرمنده، به چشمهای مهربون مامان نگاه کردم و با همه وجودم گفتم:
ببخشید مامان.
خودم هم از اول با پیشنهاد ترانه مخالف بودم. ولی نمیدونم چی شد که یه دفعه اونطوری شد.
مامان به روم لبخند زد و با گفتن «فدای سرت! میدونم!» از جا بلند شد.
نفسی که از سنگینی این چند ساعت تو سینهم حبس شده بود رو بیرون دادم.
نگاهی به پنجره انداختم.
اونقدر تو خودم بودم که متوجه تاریکی هوا نشده بودم.
هنوز فعالیت مغزم به حالت طبیعی خودش نرسیده بود که مامان گفت:
راستی! خاله فخری اینا قراره امشب بیان.
با تعجب از این مهمونی یهویی پرسیدم:
–همشون؟
+آره دیگه! مگه تا الان غیر از این بوده؟!
–آخه اون دفعه، برای مراسم مامانی، مهدی پیش عمهش مونده بود. گفتم شاید..
+اون دفعه مدرسه مهدی بهش مرخصی نداده بودن.
مامان که از اتاق بیرون رفت، سریع از جا بلند شدم و بعد از جمع کردن پتو و بالش، برای شستن صورتم به دستشویی رفتم.
تو آیینه به بینی سرخ و چشمهای پف کردهم خیره شدم. بابا اگه منو با این قیافه میدید، میفهمید گریه کردم.
آب سرد رو باز کردم تا بلکه کمی از این ورم و قرمزی صورتم کم بشه.
همراه هانیه، زمان کم باقیمونده تا رسیدن خالهاینا رو با مرتب کردن خونه گذروندیم.
طولی نکشید که صدای پیکان عمو جمشید تو کوچه پیچید.
به اتاق رفتم تا لباسهای تو خونهایم رو با لباس مناسبتری عوض کنم.
هم زمان که گره روسریم رو محکم میکردم، پشت پنجره رفتم تا ببینم تو حیاط چه خبره.
بابا برای استقبال از خالهاینا به حیاط رفته بود.
مهدی از صندلی راننده پیاده شد و درو محکم به هم کوبید.
#رمان
رمان اختصاصی کانال جوانه نور
✍️به قلم م. بابایی
⛔️ کپی شرعا اشکال دارد ⛔️
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان:
✔️ ایتا👇🏻:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻:
https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy
خدا همیشه قشنگ میگه...😊
مثل اینجا👆👆
#حس_خوب
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•