eitaa logo
جوانه نور/🇵🇸Javaneh-noor
654 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
23 فایل
هردرخت تنومندی اول یه جوانه‌‌ی کوچيک بوده🌱 وقتی تونست در مقابل طوفان وحوادث مختلف مقاومت کنه، تبدیل میشه به درخت قوی و مرتفع🌳 برای رسیدن به اون بالاها باید ازجوانه‌ی وجودیت حسااابی مراقبت کنی، درست مثل یه باغبان😉👨‍🌾 ارتباط باما: @admin_javane_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
جوانه نور/🇵🇸Javaneh-noor
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈• #رمان_ریحانه #قسمت_3 هر چند مامانی راضی نبود مامان و خاله هر سال، یک ماه تمام د
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈• دیگه خبری از اون زبر و زرنگی و خستگی‌ناپذیری نیست؛ مامانی من داره ذره ذره آب میشه. برعکس بابابزرگ که یک‌دفعه و غیرمنتظره از دنیا رفت... داستانی که با هربار تعریفش از زبون مامان، بغض به گلوم چنگ می‌اندازه و اشک تو چشم‌هام جمع میشه... بابابزرگ مرد مومن و خیرخواه روستا بوده و همه اهالی روستا به عنوان امین خودشون قبولش داشتن، حتی بالاتر از کدخدای روستا. یه روز که گاو یکی از اهالی روستا تا غروب برنمی‌گرده، میان دنبال بابابزرگ که بره کمکشون و دنبال گاو گمشده بگردن. تو همین گشتن‌ها، سر یه پرتگاه پای بابابزرگ سر می‌خوره و میفته توی دره و به شدت زخمی میشه. بلافاصله میارنش شهر و عملش می‌کنن، اما به خاطر شدت جراحت‌ها از دنیا می‌ره. مامان که اون‌موقع سوم دبستان بوده و توی روستای بالادستی درس می‌خونده، وقتی این خبر بهش می‌رسه، کل راه رو گریه‌کنان دویده تا به بابابزرگ برسه، اما وقتی که رسیده، دیگه بابابزرگ رو برده بودن... شاید اگه بابابزرگ زنده بود، مامانی برای سر و‌ سامون دادن به زندگی بچه‌هاش، این‌قدر به خودش سختی نمی‌داد و الان مریض نشده بود. رمان اختصاصی کانال جوانه نور ✍به قلم م. بابایی ⛔️ کپی شرعا اشکال دارد ⛔️ •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy