eitaa logo
جوانه
2.3هزار دنبال‌کننده
713 عکس
208 ویدیو
79 فایل
تو فقط تصمیم بگیر آغاز کنی میل به جوانه زدن معجزه می کند. 🌱 جوانه 🌱 بذر آگاهی برای حفظ جوانی جمعیت تشکیلات مردمی جوانه بر اساس دیدگاه های حجت الاسلام علیرضا پناهیان ادمین کانال @admin_javane
مشاهده در ایتا
دانلود
☁️🌙 قرارمان بعد از نماز مغرب بود،اوج شلوغی خیابانِ نزدیک حرم. نمی‌خواستم اذیت شود و معطل بماند،کالسکه را محکم‌تر هل دادم و گفتم : بلندتررر علی صدا را انداخت پس سرش: _لااااا لاااااا لالایی لااااااالااااا لالایی حسنا که همه‌ی صورتش شده بود دهن و برای خواب جیغ می‌زد، آرام تر شد و با چشم‌های گرد،زل زد به لالاییِ برادرش خوشحال بودم از ساکت شدن حسنا و معذب زیر نگاه مردم که دنبال لالایی خوانِ خوش صدا می‌گشتند. نزدیک در خروجی سریع برگشتم و سلام دادم. پا تند کردم و از حرم خارج شدم. تقریبا می‌دویدم تا به موقع برسم که علی از میله‌ی کالسکه پایین پرید،پاها را یکی در میان زمین می‌کوبید و سیل اشک... _یاحسین چی شد؟؟؟ تمام بدنش را چک کردم که سالم بود،شانه‌هایش را گرفتم در دست‌هام _علی!! علی!! چی شدی مادر قطره ها درشت درشت قل می‌خورد رو گونه‌هاش و من مات و وحشت زده پشت هم می‌پرسیدم: چی شدی؟؟ میان گریه ‌و جیغ‌هاش چیزی گفت که نفهمیدم گوشم را بردم نزدیک _نمی‌فهمم دوباره بگو _منم «هق» می‌خوام «هق» می‌خوام «هق» سلام بدم. لب‌هام کش آمد و در چشم هام عشق پهن شد. مسیر آمده را برگشتم تا در خروجیِ حرم رفت جلو رو به گنبد ایستاد دست‌های کوچکش را اول به رطوبت گونه‌ها کشید و بعد گذاشت روی سینه و تا کمر خم شد. 🌱جوانه🌱 @javanesho_ir ╚══════ 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. این لحظه رو تصور کنید 😌 وقتی بچه تون اولین بار صداتون می‌کنه مـــامــــان🤱🏻 آااااااخ چه لــــذتی داره...😍🥰 🌱جوانه🌱 @javanesho_ir ╚══════ 🌱
بسم الله الرحمن الرحیم سفر که میرویم، از همان اول راه، دخترکم می‌پرسد کِی میرسیم؟ هر چقدر هم به نسبت مسیر و وسیله‌ی نقلیه مدت زمان مسیر را برایش توضیح میدهیم، باز ساعتی یک بار میپرسد: پس کی میرسیم. بچه است دیگر، ذوق دارد. سفر برایش هیجان انگیز است، دیدن جای جدید و شهر جدید به وجد می‌آوردش. امروزی ها میگویند: بچه‌ها تا یک سنی کورتکس ندارند. همان لایه که روی مغز است و سبب ادراک میشود. درک نمی‌کند بُعدِ مسیر را و مدام میپرسد کِی میرسیم. . در همان چند واحد مقتل و کتب تاریخی ای که پاسشان کردم، آورده اند، که کاروان تعداد قابل توجهی بچه به همراه داشت. بچه هایی که به شوق دیدن شهر جدید و وعده‌ی مهمانی و استقبال گرم، حتما مثل دخترک ما هی میگفتند کِی میرسیم. بچه، بچه است دیگر. همه شان معصومند و دلخوش به وعده های شیرین. بچه‌ها آن قشر مغز که سبب ادراک میشود را ندارند. درک ایستادن میان راه، ادامه ندادن، خیمه بر پا کردن وسط بیابان را ندارند... من به گاهِ روضه، همان وقتی که میگویند: حسین سر به آسمان کرد و گفت: أعوذُ بِالّله مِنَ الکَرْبِ وَالْبَلا.‌..دلم میرود پی بچه هایی که از سرزمین منا تا نینوا پرسیده اند: کِی میرسیم... @javanesho_ir ╚══════ ▪️
بخند کودک من تو که می‌خندی، زندگیِ من رنگ دیگری به خود می‌ گیرد غم‌ هایم فراری می شوند... تا می‌ توانی بخند...❤️ @javanesho_ir ╚══════ ▪️
.🌙 ⃟🤲🏻" _یکی من دعا می‌کنم یکی تو +خب _خدایا همه‌ی مریضا رو خوب کن الهی آمین حالا تو +خدایا جور کن مامانم بره کرّرّبلا الا میالی(الهی آمین) @javanesho_ir ╚══════ ▪️
شاید تکراری باشد ولی گاهی بعضی چیزها ارزش چندین بار تکرار را دارند... مثل مامان شدن؛ بابا شدن... @javanesho_ir ╚══════ 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چیزایی که حتما بعد دوره ی نوزادی دلتون براش تنگ میشه 🥰 قدر این لحظات رو بدونید... ✔️البته مامانای زرنگ 😁 خیلی زوداین لحظات ناب رو با بارداری بعدشون تکرار میکنن😅👌 @javanesho_ir ╚══════ 🌱
تکان هایت را که حس میکردم، به ذوق می آمدم. نیامده چقدر عاشقت شده بودم. نمی دانستم نامت یحیی می‌شود یا طوبیٰ. این دو اسم را خیلی دوست داشتم و دلم میخواست توی شناسنامه ات یکی از این دو نام را بنویسند... وقتی گفتند پسر است؛ با پدرت،لباس هایی به رنگ آبی و سبز خریدیم... یک جغجغه به شکل قورباغه هم برایت گرفتم. وقتی اولین بار تو را در آغوشم دادند، حس کردم خوشبخت ترین آدم روی زمین هستم. من پله پله با تو صبر را آموختم... با تو بزرگ شدم... با تو رشد کردم... دلبندم،از اینکه خدا چون تویی را به من داد؛سپاسگزارم.❤️ 🌱جوانه🌱 @javanesho_ir ╚══════ 🌱
تقدیم به مادران عزیزی که با فرزند کوچک،درس میخونند ☺️: 🔸مثلا کتاب تا نخورده و خودکار آبی گم نشده ات را بر میداری و در جایی که اسباب بازی نریخته مینشینی چاییِ سرد نشده ات را با قند دَهَنی نشده سر می کشی و درس میخوانی... نه... این درس خواندن های بدون اولویت به جایی نمی رسد... اسباب بازی ها را کنار میزنی و جایی برای نشستن پیدامیکنی حالا خودکار آبی هم نبود، نبود؛ صفحه های خشک درسی ات با مداد های رنگی جان تازه ای میگیرند... شیردادن های وسط درس و دستشویی بردن های وسط ترش، درس خواندن را از یکنواختی بیرون می آورد... درس میخوانی و درس میگیری از مهربانی هایشان، گذشت هایشان،شادی هایشان،آسان گیری هایشان... حالا 18 نشد، 14... سرت را بالا بگیر بانو نمره ات پیش خدا شده 20... @javanesho_ir ╚══════ 🌱
مادری و عبادت های عجیب و غریبش! 🔻بچه را خواباندم. سه تای دیگر را نهار دادم. نشستم پای سجاده کمی بخوانم. به صفحه دوم نرسیده، بیدار شد. بغلش کردم. با پاهایش بازی اش گرفته بود با قرآن. مصحف را گذاشتم کنار و فکر کردم "سهم من چه؟" 🔹دست روی صورتم گذاشت و برداشت و خندید. دالی بازی اش را گرفتم، ادامه دادم؛ و خندید. از ته دل. به مسخره بازی‌های من، به تکرار صدباره حرکات دست من. سه تای دیگر هم به ما پیوستند. خنده های آن‌ها چهارنفره شد؛ سهم من کامل تر!… 🔻پشت همان شکلک‌های مسخره، قلقلک های نوبتی، فکر کردم: اصلاً مادری، جز عبادت چیست؟ آن هم دائمی ! تمام روز خدمت به خلق خدا، آن هم کسانی که جزتو پناهی ندارند! کسانی که حتی اگر آب بخواهند و تو سیرابشان نکنی، تشنه می‌مانند! 🔹وقتی نیت صالح و شایسته است،چطور هر لبخند من به کودکم عبادت نیست؟ (که فرمود: نزد خدا عبادتی محبوب‌تر از شادکردن مؤمنان نیست!) 🔻تلاش بیست و چهاری برای را بگو! این که دیگر خود عبادت است! هی برسی به نقطه جوش، هی لا اله الا الله گویان لب بگزی، جرعه خشم فرودهی! 🔹دائم التوبه بودن چی؟! چه کسی بیشتراز یک هی خودش را میکند، هی قول میدهد که ازفردا بهتر میشود، هی توبه میکند با بغض و اشک؟ 🔻 که جمع همه اینهاست اگر مصداق عبودیت و تسلیم نیست پس چیست؟ آن هم عبادتی که از آفت عُجب و ریا به دور است! چون غالباً در سِتر است. خدا پسندیده که مستور باشد؛ تا بماند بین خودمان و خودش. @javanesho_ir ╚══════ 🌱