eitaa logo
اشعار آیینی جواز نوکری
915 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
32 فایل
کانال اصلی گروه فرهنگی جواز نوکری 👉 @javazenokari ادمین کانال اشعار آئینی جواز نوکری برای ارسال اشعار آئینی 👉 @HmH1395
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ ماه بندگی یادِ یارانِ سفر کرده ، بخیر ...آن رفیقانِ نظر کرده ، بخیر از جهانِ ما گذر کرده ، بخیر رو به خورشید و قمر کرده ، بخیر جایشان خالیست این سال جدید گوش کن! اوصاف اَمجَد را شنو وصف ماهِ حیّ سرمد را شنو " أَيُّهَا النَّاس! إِنَّهُ قَدْ ... " را شنو خطبه‌خوانیّ محمّد(ص) را شنو ای دل از غم شو رها ؛ آمد اُمید نفحه‌‌‌ای از غیب ، از ره آمده موسم شَهرُ الضّیافَه آمده " ...نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَه... " آمده بندگان را حِصن و خرگَه آمده باز " إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنی... " رسید آمده از راه با امرِ غَفور افضلِ ایّام و ساعات و شُهور می‌رسد ارواح را نور و سُرور با دم‌‌ ِ " ...اَدْخِلْ عَلىٰ اَهْلِ الْقُبُور... " باز ، نجوای " ...لَکَ صُمنا... " دمید ماه قرآن ، ماهِ قرآن‌آفرین پَهن گشته با دم روحُ الاَمین سفره‌ی عَفوِ الهی بر زمین حق به نام و یاد اُمّ‌ُ المؤمنین عبدِ بد با خوب را دَر هم خرید آمده از عرش تا فرش ، این نسیم بر سرِ خوان خداوند کریم با سِلاحِ " یا عَلِىُّ یا عَظیم... " بسته شد دستان شیطان رجیم نفحه‌ی سوگندِ " بِالْحُجَّه... " وَزید با نوای " ...یا سَمیعُ مِدحَتی... " می‌شود شد بنده‌ی با قیمتی با طنینِ " ...یا رَحیمُ دَعوَتی... " با خدا انسان نماید خلوتی یا مُبینُ یا مُنیرُ یا مُعید! خوف دارد دل ز فرجام گناه در قیامت ، پای میز دادگاه... " ...يَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِيبا " ؛ آه ... آه ... ماه مهمانی رسید ؛ آمد پناه گفته می‌بخشد خدا تا قبلِ عید از کریمِ بنِ کریم آید سخن با شمیم نابِ یاس و یاسمن می‌دمد روح کَرَم در یک بدن نیمه‌ی ماهِ خدا آید حسن آنکه خورشید از گِلش آمد پدید فتح مکّه می‌رسد این مَه ، ز رَه کعبه را ، حیدر ، که بودش زادگَه پاک گردانده ز بُت‌های گُنَه با دم ِ " أَلْیوْم ، یَوْمُ الْمَرْحَمَه " خواب ، از چشم ابوسُفیان پَرید آیه‌ای دارد ثواب آیه‌ها یک فریضه می‌شود هفتاد تا همچنان می‌گفت وصفِ ماه را... ...خاتم پیغمبران ، "...ثُمَّ بَکىٰ... " " یا علی! اشکم برای تو چکید " سائلِ شبگیر می‌گوید: علی... کاسه‌های شیر می‌گوید: علی... هم جوان ، هم پیر می‌گوید: علی... روی لب ، تکبیر می‌گوید: علی... پُشت اَرکانُ الهُدىٰ از غم ، خَمید لَیلَةُ القَدر است معراج دعا می‌زند خلقی خدایش را صدا سر به روی مُهر ، گوید مرتضىٰ نغمه‌‌ی " فُزْتُ و ربِّ الكَعبه " را می‌شود در ماهِ مهمانی شهید غم مخور ، ای دل ، بهاران می‌رسد انتقام شهریاران می‌رسد مُنجیِ چشم‌انتظاران می‌رسد بر سرِ شب‌زنده‌داران می‌رسد... جِلد ، نه ، بَل ، روح قرآن مجید پیشِ روی میهمانان خدا باز گردیدَه است ابواب سما یادِ جوع و تشنگیّ کربلا روزه‌ها را کرده متنِ روضه‌ها مرغ دل تا قتلگاهی پَرکشید می‌شود هر روزه‌داری ، خود ، خطیب مستمع‌هایش عَتیدند و رَقیب یادش آید جمله‌ی " يَا ابْنَ شَبيب... " در دلِ گودال ، لب‌تشنه ، غریب چند ضربه ، رَأس را از تن ، بُرید حور ، اندازد به روی خویش ، خَش کُشته شد ارباب ، با حالِ عَطَش در شب جمعه ، بدون غلّ و غَش عاشقی می‌گفت زیر قبّه‌اش ناله‌ی زهرا - " بُنَیَّ ... " - را شنید سیّدی! اِغفِر ذُنوبی بِالحُسَین خالقی! اُستُر عُیوبی بِالحُسَین مُنعِمی! اِکشِف کُروبی بِالحُسَین بَه ، چه ذکرِ ناب و خوبی: " بِالحُسَین... " " بِالحُسَین... " آمد به لب ، دل ، آرمید ماه مهمانی که تا آخر رسد... رحم ایزد تا به چشمِ تر رسد... صبحِ " ...اَهْلَ الْکِبْرِیا... " تا سر رسد... کاش مهدی(عج) ، زودتر از در رسد عُمر ، طِی شد ، دیده ، مولا را ندید عاشقانِ یار گویند: " اَلعَجَل " سالم و بیمار گویند: " اَلعَجَل " روز و شب ، بسیار گویند: " اَلعَجَل " خسته از تکرار گویند: " اَلعَجَل " خوش‌به‌حالِ هر که وصلش را چشید 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ درد دل با امام حسن(ع) زلیخاوار ، حُسنِ صورت تو مرا انداخته در حسرت تو دلم افتاده زیر قامت تو مزارت را فدای غربت تو... ...بگیرم گَرد با ابزار مژگان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! تو را گفته چنین پیغمبرِ تو: نشسته عقل ، پای منبر تو فدای خوی بنده‌پرور تو ثنایت را به قوّت در برِ تو... ...گرفتم سفت ، من با چنگ و دندان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! فراز قلّه‌های جهد و جودی به قلب مصطفی ، تو میوه بودی امامی ؛ در قیامی یا قُعودی اِلهی ، قبله‌ی قلبم! به زودی... ...شود دردم به یاریّ تو درمان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! در این عرض مودّت با تو اَم رُک مرا دریاب ؛ قلبم هست نازک چو گنجشکی زنم خوان تو را نوک اَحبَّ اللهُ مَن کانَ یُحِبُّک... ...کریما! دوستت دارم فراوان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! دلم انجیر می‌خواهد ز دستت نشسته چون قناری روی شَستت خدا را شُکر گشتم پای‌بستت ندیده ، من شدم بسیار مستت فداییّ تو هستم من زِ بُنیان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! گداییّ درت داده نتیجه مُحبّ تو بهیج است و بهیجه تو را دارم ؛ نمی‌خواهم ولیجه چه اندازه تو رفتی به خدیجه... ...بسی آرام شد پیشت پریشان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! به قول وحی ، لُؤلُؤ نام داری پرستوها به روی بام داری به چشم اهل‌بینش ، گام داری گدا هر صبح و ظهر و شام داری ز مسکینِ درت رو بر مگردان! حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! شد اِلقا اسم تو بر قلب آدم زده یونس ، صدا نام تو را هم بُوَد قدّ کَرَم از خُلقِ تو خم تویی حلم و صبوریّ مجسّم بُوَد مدیون صُلحت هر مسلمان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! تخیّل می‌کنم پیش تو هستم دو زانو رو به روی تو نشستم به سینه ، لرزه اُفتَد در دو دستم فدای تو نگارِ حق‌پرستم!... ...که بودی در نمازت زرد و لرزان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! سرم سرگرمِ سودای تو باشد سرم خاک کفِ پای تو باشد نگاهم فرش پاهای تو باشد به روی دیده‌ام جای تو باشد ز هر کس غیر تو هستم گریزان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! تویی آلِ محمّد را چو یحیىٰ وَ آتىٰ رَبُّکَ الْحُكْمَ صَبِيًّا... پس از حیدر به جانهایی تو اولىٰ تو طاهایی ؛ تو زهرایی ؛ تو مولا مرا آخر به پای خود ، بمیران حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! به آن فحّاش گفتی: " تشنه هستی؟ فقیری؟ بی‌نوایی؟ تنگدستی؟ که بیرون از ادب در حرف ، جَستی بیا تا برکِشَم روی تو دستی... " به حقّت خواند اَشهَد ؛ شد پشیمان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! تولّای تو رزقم از ازل شد عطش در عشق‌خواهی ، با تو حَل شد مرا مدّاحی‌ات خَیرُ العَمَل شد گواهِ برق شمشیرت ، جمل شد... چو پِی کردی شتر را ختم شد آن حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! تو بیست و پنج باری با ارادت ولی پای پیاده ؛ با مشقّت سفر کردی به حج ، جانم به همّت... ورم می‌کرد پاهایت به شدّت شد از اخلاص تو والِه ، بیابان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! درخت خُشک با وِردت رُطَب داد کریمیّ‌ات کرامت بر عرب داد خدایت برترین اصل و نسب داد به ما در وادیِ تو تاب و تب داد تویی " ...أَبْنَاءَنَا... " یِ نصّ قرآن حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! برانیّ ام اگر ؛ می‌آیمت باز نجاتم دِه ز کِبر و حرص و از آز تو اِبنُ الحیدری ، او را تویی راز فدای قاسم و عبدالّهِ ناز... ...که بیرون آمدند از نیک‌دامان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! به لطف چشم آقا آفرینت شدم قاریّ آیات مُبینت کَرَم کردی شدم سفره‌نشینت نمک‌گیرم نموده شهدِ تینت شدم از یُمن نورِ تو فُروزان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! خدا را شُکر ، لطفت شاملم شد به قدرِ وُسع کم‌ اندازه‌ی خود گرفتم سیّدی! جشن تولّد برایت مثل قُمری ، همچو هُدهُد... ..." مبارکباد " خوان گشتم به دوران حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! به دستان تو افتاده عنانم بُوَد پایین پایت آشیانم بُوَد حُبّ تو گنج جاودانم بریزانَد گناهان را ز جانم شبیهِ ریزش برگ درختان حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! دهانم را پُر از اَنوار کردم به آقاییّ تو اِقرار کردم دعای جار ، ثُمّ الدّار کردم به ذکرِ نام تو اِفطار کردم تویی ماهِ شبِ یلدای غفران حسن جانم! حسن جانم! حسن جان! 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌