امام علی (ع):
👀نگاه اول (به نامحرم)از آن توست
🙄نگاه دوم علیه تو ست ...
😈نگاه سوم تیری است از تیرهای شیطان که خداوند متعال به شخصی که از این نگاه پرهیز کند ایمانی میدهد که شیرینی آنرا د قلبش حس کند❤️😍
@jihadmughnieh
نام شرافتمند فارس تا ابد ، بر روی تو خواهد ماند .
هیچ کس...
هیچ کس...
نمی تواند این نام را از تو بگیرد
ای خلیج همیشه فارس❣
@jihadmughnieh
جدول پخش تلویزیونی برنامه های ویژه ماه مبارک رمضان 1399 در #حرم_مطهر_رضوی
@jihadmughnieh
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛💛
❤️
#کتابخوانی_درقرنطینه
#تنها_میان_داعش
#قسمت_بیستوچهارم
عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما دفاع کند. دلواپسی زنعمو هم از دریای دلشوره عمو آب میخورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :
《بیاید دعای توسل بخونیم!》
در فشار وحشت و حملات بیامان داعشیها، کلمات دعا یادمان نمیآمد و با هرآنچه به خاطرمان میرسید از اهل بیت تمنا میکردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه میلرزد. صدای وحشتناکی در آسمان پیچیدوانفجارهایی پی در پی نفسمان را در سینه حبس کرد. نمیفهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجره های اتاق رفت. حلیه صورت ظریف یوسف را به گونهاش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا میکرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :
《جنگنده ها شمال شهر رو بمبارون میکنن!》
داعش که هواپیما نداشت و نمیدانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره آمرلی آمده است. هر چه بود پس از ۳1 ساعت بساط آتشبازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالاآمد و از کمد بیرون آمدیم. تحمل اینهمه ترس و وحشت، جانمان را گرفته و باز از همه سختتر گریه های یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش میکرد و من میدیدم برادرزاده ام چطور دست و پا میزند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد. باناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمیدانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان میداد و مظلومانه گریه میکرد و خدا به اشک عاشقانه او رحم کرد که عباس از در وارد شد. مثل رؤیابود؛ حلیه حیرتزده نگاهش میکرد و من با زبان روزه جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم. ما مثل پروانه دور عباس میچرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل شمع میسوخت. یوسف را به سینهاش چسباند و میدید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :
《قراره دولت با هلیکوپتر غذابفرسته!》
و عمو با تعجب پرسید
:《حمله هوایی هم کار دولت بود؟》 عباس همانطور که یوسف را میبویید، با لحنی مردد پاسخ داد :
《نمیدونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح مقاومت کردیم، دیگه تانکهاشون پیدا بود که نزدیک شهر میشدن.》 از تصور حملهای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طوالنی ادامه داد
:《نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانکها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچهها میگفتن ایرانیها بودن، بعضیهام میگفتن کار دولته.》 و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد
:《بچه ها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برقها تموم نشده میتونیم گوشیهامون رو شارژ کنیم!》
@jihadmughnieh
اگه آنلاین بودین و🙂
این پیام رو دیدین📿
دعای عهد یادتون نره🙃🎀
روزه هاوعباداتتون مقبول حق💟
@jihadmughnieh
#خنده_حلال
روزی مظفرالدین شاه وارد مجلسی می شد، جلوی در ورودی دو نفر سرباز ایستاده بودند.
شاه روی به یکی از آن ها کرده و پرسید: اسم تو چیست؟
مأمور گفت: قربانعلی.
پرسید: این چیه که در دست داری؟
گفت: اسلحه است.
شاه گفت: باید از آن به خوبی مواظبت کنی، این تفنگ مثل مادر توست.
بعد شاه از دیگری پرسید: این كه در دست داری، چیست؟
مامور دوم گفت: قربان! این مادر قربانعلی است!😂😂😂
@jihadmughnieh
دوستان توجه کنید...
🚦
اون سوپرایزی که گفتم تو راهه...
خدامیدونه که تولید کار فرهنگی که زیبا و باب میل جامعه باشه چقدر سخته😞
پس ازتون میخوایم وقتی کار آماده شد
تا میتونید پخش کنید وگسترشش بدین تا هم خستگی ما دربره و هم بیشتر مردم با شهدا و شهیدمغنیه رفیق بشن.
اجرتون باخدا☺️❤️
@jihadmughnieh
فردا تولد رفیقمونه😍 👌
یک شاخه گل صلوات برای شادیشون تقدیم کنید.☺️
@jihadmughnieh
📌 #طرح_مهدوی
📝 "دعا کردن برای فرج امام زمان"
🔹 در بیان اهمیت و جایگاه بالای این وظیفه همان بس که امام زمان در نامه ای به شیعیان «امر» کردند و از آنها خواستند که برای فرج فراوان دعا کنند.
📚 کمال الدین ج۲
🔺 فراموش نکنیم این خواسته و امر امام زمان، در حکم همان هَل مِن ناصر یَنصُرُنی امام حسین است.
💢 دعا برای فرج حضرت، آنقدر مهم است که امام زمان به عالِم فرهیخته آیت ا... موسوی اصفهانی امر فرمودند که در این مورد کتابی مستقل بنام مکیال المکارم بنویسد و این دانشمند پر تلاش ۱۷ سال از عمر پربارَش را به این مهم اختصاص میدهد و گنجینه ای ارزشمند برای ما به یادگار میگذارد که در فصل پنجم آن به ۱۰۲ ثمره و نتیجه جهت دعا برای فرج اشاره شده است.
#وظایف_منتظران ۱۱
✅ کانال مهدویت مهدیاران
@mahdiaran
@jihadmughnieh
#دلبرانه❤
_💠بسیجی دلباخته ی #حق و #اهل_ولایت است و به خود حتی اجازه نمیدهد به جز آنچه ولی #امر میخواهد آرزویی داشته باشد...
👤سیدمرتضی آوینی❤
@smmdjk
@jihadmughnieh
15.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه به امام علی (ع) ارادت دارین...
این فیلم رو حتما نگاه کنین.🙂
سیزده دقیقه است اما...
به اندازه ساعت ها حرف برای گفتن داره.❣
جوری این آقا سخنرانی میکنند ، که آدم به هیجان میاد.😀
این فیلم یه پیشنهاد ویژه است.
حتماااا نگاه کنین.
یا علی مدد.✋
@jihadmughnieh
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛💛
❤️
#کتابخوانی_در_قرنطینه
#تنها_میان_داعش
#قسمت_بیستو_پنجم
اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لبهای خشکم به خنده باز شد. به همت جوانان شهر، در همه خانه ها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباطمان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۳۱
تماس بی پاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :
《نرجس دارم دیوونه میشم! توروخداجواب بده!》
از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید.بلافاصله تماس گرفتم و صدایشرا که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد. نمیدانست از اینکه صدایم را میشنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بیخبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :《تو که منو کشتی دختر!》 در این قحط آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حیدرم، لبهایم میخندید و با همین حال به هم ریخته جواب دادم :《گوشی شارژ نداشت. الان موتور برق اوردن گوشی رو شارژ کردم.》
توجیهم تمام شد و او چیزی نگفت که با دلخوری دلیل آوردم :
《تقصیر من نبود!》
و او دلش در هوای دیگری میپرید و با بغضی که گلوگیرش شده بود نجوا کرد :《دلم برا صدات تنگ شده، دلم میخوادفقط برام حرف بزنی!》
و با ضرب سرانگشت احساس طوری تار دلم را لرزاند که آهنگ آرامشم به هم ریخت. با هر نفسم تنها هق هق گریه به
گوشش میرسید و او همچنان ساکت پای دلم نشسته بود تا آرامم کند. نمیدانستم چقدر فرصت شکایت دارم که جام ترس و تلخی دیشب را یکجا در جانش پیمانه کردم
و تا ساکت نشدم نفهمیدم شبنم اشک روی نفسهایش
نم زده است. قصه غمهایم که تمام شد، نفس بلندی کشید تا راه گلویش از بغض باز شود و عاشقانه نازم را
کشید :《نرجس جان! میتونی چند روز دیگه تحمل کنی؟》
از سکوت سنگین و غمگینم فهمید این صبر تا چه اندازه سخت است که دست دلم را گرفت :
《والله یه لحظه از جلو چشمام کنار نمیرید! فکر اینکه یه وقت خدای نکرده زبونم لال...》
و من از حرارت لحنش فهمیدم کابوس اسارت ما آتشش میزند که دیگر صدایش بالا نیامد، خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد و حرف را به جایی دیگرکشید :《دیشب دست به دامن امیرالمؤمنین 《ع》شدم، گفتم من بمیرم که جلو چشمت به فاطمه (س)جسارت کردن! من نرجس و خواهرام رو دست شما امانت
میسپرم!》
از توسل و توکل عاشقانهاش تمام ذرات بدنم به لرزه افتاد و دل او در آسمان عشق امیرالمؤمنین (ع)پروازمیکرد :《نرجس! شماها امانت من دست
امیرالمؤمنین (ع) هستید، پس از هیچی نترسید! خود آقا مراقبتونه تا من بیام و امانتم رو ازش بگیرم!》
همین عهد حیدری آخرین حرفش بود، خبر داد با شروع عملیات شاید کمتر بتواند تماس بگیرد و با چه حسرتی از هم خداحافظی کردیم. از اتاق که بیرون آمدم دیدم حیدر با عمو تماس گرفته تا از حال همه باخبر شود، ولی گریه های یوسف اجازه نمیداد صدا به صدا برسد.حلیه دیگر نفسی برایش نمانده بود که عباس یوسف را در آغوش کشید و به اتاق دیگری برد. لبهای روزهدار عباس ازخشکی تَرک خورده و از رنگ پژمرده صورتش پیدا بود دیشب یک قطره آبنخورده، اما میترسیدم این تشنگی یوسف چهار ماهه را تلف کند که دنبالش رفتم و با بیقراری پرسیدم :
《پس هلیکوپترها کی میان؟》
@jihadmughnieh
چالش داریم چه چالشی...😍
بیا ببین چی هست...☺️توی تولدها اول به فرد مورد نظر هدیه میدن بعد هدیه میگیرن...
همینه دیگه؟!
حالا هم اول شما هدیتونو به شهید جهادبدین تا ماهدیمونو بدیم😍
@juhadmughnieh
نحن المجاهدون
نحن الصامدون
نحن نقاوم علی اسراییل
نحن قادر بهلاکة الظالمين
نحن نحب الجهاد (مغنيه)
نحن نحب العماد (مغنيه)
نحن نحب القاسم سليماني
نحن نحب المقاومة
انت في قلوبنا يا جهاد مغنيه
انت نذموج لنا
مسيرك مسيرنا
عيد ميلادك سعيد.❣
@jihadmughnieh
شهید جهاد مغنیه
منتظر هدیه از طرف فرمانده جهاد هم باشید☺️👌 @jihadmughnieh
سلام خدمت شما☺️
اسم من شهید جهادمغنیه است و امروز روز تولد منه🎂☺️✋
به همین مناسبت میخوام چندکلمه ای باهاتون از طریق نامه صحبت کنم.😍
ازبین یک تا ده یک نامه رو انتخاب کن و با صلوات برا ظهور آقا بازش کن☺️
انشالله همونی باشه که میخوای👌
z.p: 1⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cq2jnna
z.p: 2⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cn2elga
z.p: 3⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/ch18m76
z.p: 4⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cza7pob
z.p: 5⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/c3ru31r
z.p:6⃣ مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/ckyrq7r
z.p:7⃣ مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/ckvmqlp
z.p: 8⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cojzyet
z.p: 9⃣مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/c832v3m
z.p:1⃣0⃣ مشاهدهی نامه دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cb1t2sv
یکیو انتخاب کن ببین داداش جهاد برات چی داره❤️☺️😉
@jihadmughnieh
باتوکل به نام اعظمت
سلام خدمت همه ی اعضای جدید☺️❤️
بانام خدا شروع میکنیم.
برای بهره ی بهتر از کانال پیشنهاد میدیم
#واجب_فراموش_شده
و
#دلتنگی
و
#کتابخونی_درقرنطینه
رو سرچ کنین تا بتونین بهتر با محوریت کانال فرمانده جهاد آشنا بشین☺️
التماس دعا موقع افطار مارو فراموش نکنید.❤️
@jihadmughnieh
May 11